بازنشر یک مقاله(به قلم مسئول باشگاه)صعود قله نانگاپاربات : افتخار یا اتهام؟ شهریور ۱۳۸۷

ارسال شده توسط در 2 سپتامبر 2015 ۸ دیدگاه | دسته بندی شده در آخرین اخبار, اخبار, گالری, مقالات و نوشته ها

در مرداد سال ۱۳۸۷ تیمی ۷ نفره از باشگاه دماوند به سرپرستی زنده یاد لیلا اسفندیاری راهی پاکستان شد تا نهمین قله مرتفع جهان «نانگاپاربات به ارتفاع ۸۱۲۶ متر» را صعود کند.

این برنامه متأسفانه با حواشی بسیاری روبرو گردید که اهم آن به شرح زیر است :
۱- ناپدید شدن یکی از اعضای تیم به نام سامان نعمتی در هنگام صعود قله و جاودانه شدن پیکرش در نانگاپاربات ، او از کوهنوردان جوان شهرستان قروه بود.

۲- نپذیرفتن صعود قله از سوی مدیریت وقت فدراسیون کوهنوردی ایران علی‌رغم دریافت گواهی صعود از فدراسیون کوهنوردی پاکستان.

۳- شکایت قضایی خانواده نعمتی از سرپرست و مسئولین برنامه .

۴- طولانی شدن و فرسایشی گردیدن شکایت فوق که یکی از عواقب آن دوری سرپرست فنی برنامه آقای کاظم فریدیان از ورزش کوهنوردی بود.

۵- متعاقب آن زنده یاد لیلا اسفندیاری سال‌ها به عنوان سرپرست برنامه با این پرونده روبرو شد تا اینکه متأسفانه در سال ۱۳۹۰ پس از صعود قله گاشربروم ۲ سقوط کرده جان خود را از دست داد.

۶- با مرگ نابهنگام لیلا اسفندیاری پی‌گیری این پرونده نیز پایان یافت و مختومه گردید.

در سال ۱۳۸۷ مطالب و مقالات بسیاری پیرامون این صعود منتشر گردید که یکی از آن‌ها مقاله ذیل است که به قلم مسئول باشگاه اسپیلت در آن تاریخ منتشر شد.
لازم به ذکر است این مقاله در تارنمای(سایت)قبلی باشگاه اسپیلت موجود بود که متأسفانه به دلایل فنی اکنون قابل مشاهده نیست.
لذا از آنجایی که سایت باشگاه اسپیلت مرجع و محل آرشیو رسمی نوشته ها و مقالات مسئولین و اعضای این باشگاه است ، بار دیگر مقاله فوق عیناً(با ویرایش جدید) جهت درج و بایگانی در این سایت منتشر می‌شود که امید است مورد توجه همنوردان و اعضای باشگاه قرار گیرد.

 

صعود قله نانگاپاربات: افتخار یا اتهام؟ – شهریور ۱۳۸۷

کوهنورد مشهوری می‌گوید: «اگر کوهستان را دوست داریم، باید قوانین آن را نیز دوست داشته و به آن احترام بگذاریم.»

قانون کوهستان در درون کوه نهفته است. قانونی که فقط کوهنوردان حق تفسیر آن را دارند. آن هم نه همه کوهنوردان، بلکه آنانی که سال‌های طولانی از عمر خود را در کوهستان سپری کرده‌اند و البته باز هم نه آنهایی که صرفاً از کوه‌ها بالا می‌روند بلکه آنانی که با کوهنوردی تشکیلاتی (باشگاهی – گروهی) آشنایند…


بعد از شنیدن خبر شکایت قضایی خانواده زنده‌یاد سامان نعمتی از تیم پرافتخار باشگاه دماوند (صعودکننده به قله سرسخت نانگاپاربات)، ضروری دانستم مطالبی را از زاویه دید کسی که خود را یک کوهنورد تشکیلاتی می‌داند و در حال‌حاضر مسئولیت اداره یک باشگاه رسمی را برعهده دارد عنوان کنم:

سال‌ها پیش، زمانی که با ورزش کوهنوردی آشنا شدم (۱۳۵۴)، کتابی نوشته دکتر هرلیخ کوفر ـ کوهنورد مشهور آلمانی ـ با ترجمه احد سالکی تحت عنوان «حماسه نانگاپاربات» دری رؤیایی را به رویم گشود که تحقق آن تا همین چند ماه پیش برایم غیرمحتمل می‌نمود.

«این کتاب شرح حال اولین صعود این قله توسط کوهنورد نامی جهان هرمن بول (سال ۱۹۵۳) را به تصویر می‌کشد.»

به نظر من می‌توان گفت صعودی که تیم باشگاه دماوند به سرپرستی سرکارخانم لیلا اسفندیاری و سرپرستی فنی آقای کاظم فریدیان انجام داد، اندکی برای ما ایرانیان از زمان جلوتر بود. زیرا به نظر می‌رسد بسیاری از کسانی که در حلقه مفسران ورزش کوهنوردی قرار دارند به اهمیت و ارزش آن پی نبرده‌اند. ارزش و اهمیتی که با دانستن خصوصیات این تیم چندبرابر می‌شود:
این تیم با جذب حمایت مالی یک اسپانسر خصوصی و بدون وابستگی به هیچ نهاد و سازمان دولتی اقدام به صعود این قله دشوار کرد (نهمین قله از نظر ارتفاع و دومین قله از نظر سختی). تیمی که تمام اعضای آن ایرانی، جوان و کاملاً مستقل بودند و از همه مهمتر، از این تیم ۷ نفره، ۵ نفر موفق به صعود قله شدند.
ما کوهنوردان بهتر از هر کس می‌دانیم که جرح و فوت در ورزش کوهنوردی متأسفانه اجتناب‌ناپذیر و شایع است.

قصد ندارم فهرستی از آسیب‌دیدگان و کشته‌شدگان داخل و خارج کشور از سال‌های آغاز کوهنوردی خود را برایتان بنویسم. فقط می‌خواهم بگویم در هیچ یک از این حوادث به یاد ندارم که کوهنوردی به عمد باعث صدمه یا فوت همنورد خود شده باشد.

مگر نه این است که این شعار، همیشه ورد زبان ما کوهنوردان بوده؛ 
«کوهنوردی ورزش جمعی، ورزش تعاون، ورزش ازخود گذشتن برای دیگری، ورزش فکر و فلسفه، …. است.»


آیا زمان آن نرسیده که به شعارهای همیشگی خود عمل کنیم؟ پس کی زمان حمایت از یک صعود افتخارآفرین و استثنایی می‌رسد؟

باید بدانیم حادثه‌ای که منجر به فوت زنده‌یاد سامان نعمتی شد، می‌توانست برای هر یک از اعضای باشگاه‌ها و گروه‌های ما رخ دهد. به یاد بیاورید ضرب‌المثل معروف آسیاب به نوبت را…..

اکنون که دروازه صعود قلل مرتفع خارج از کشور به روی ایرانیان گشوده شده است، باید احتمال حوادثی از این دست را بدهیم. متأسفانه به دلیل نبودن اتحادیه یا سندیکا برای احقاق حق باشگاه‌ها و گروه‌ها، آنها می‌باید از راه‌هایی دیگر (نظیر نوشتن این نامه) حق و حقوق خود را مطالبه کنند.
اعضای این تیم مطابق روال معمول همه تیم‌های صعودکننده به قلل خارجی (چه دولتی، چه غیردولتی) با امضای تعهدنامه محضری و با آگاهی کامل از احتمال وقوع خطرات و حوادث این صعود، حق هرگونه اعتراضی را از خود سلب کرده بود.

علاوه برآن فقط ما کوهنوردان می‌دانیم که در ارتفاعات بالای ۶۰۰۰ متر به دلیل شرایط خاص جوی، قدرت تصمیم‌گیری و رفتار کاملاً منطقی از شخص گرفته می‌شود. البته که بحث بر سر اشتباهات کرده یا نکرده این تیم نیست. نکته مهم این است که دادگاه رسیدگی به این گونه خطاها، قطعاً نزد قاضی‌ است که شاید تاکنون در عمر خود هیچ کدام از این شرایط را تجربه نکرده است.
دادگاه کوهنوردان باید از خود کوهنوردان باشد.

هنوز از یاد نبرده‌ایم شکایت قضایی خانواده زنده‌یاد جلال رابوکی (سال ۱۳۸۱) که به دلیل نقصان قوانین مدنی کشور، چگونه مشمول مرور زمان شد و سرانجام نیز نتیجه‌ای جز مختومه شدن نداشت. زیرا در هیچ کجای قوانین مدنی کشور وظایف سرپرست و اعضای تیم در ارتفاعات بالا ذکر نشده است.

معتقدم در اولین قدم انجمن کوهنوردان ایران، به عنوان تشکیلاتی غیردولتی و مردمی می‌تواند با تشکیل جلسه‌ای با حضور رؤسای باشگاه‌ها و گروه‌های کوهنوردی، مواضع صریح و روشن این صنف را به جامعه کوهنوردی و مراجع ذیصلاح اعلام کند. مواضعی که باید مبتنی بر اصول و قواعدی باشد که تنها ما کوهنوردان در شرایط سخت صعود از آن آگاهیم. نه شایعات و احتمالات و تحریکات عده‌ای که می‌خواهند نظرات شخصی خود را با زیرپا گذاشتن این اصول ابراز کنند.

به راستی چه چیز غیر از این مسائل می‌توانست این چنین استقبال گرم خانواده زنده‌یاد سامان نعمتی و کوهنوردان شهر قروه از این تیم را هنگام ورودشان به فرودگاه امام، تبدیل به شکایتی از آنان نماید؟!
حرکتی که تحت عنوان این شکایت آغاز شده است، می‌تواند ضربه‌ای جبران‌ناپذیر به فرهنگ ورزش کوهنوردی وارد کند. زیرا درصورت عدم پیگیری جدی از سوی جامعه کوهنوردی عواقب این اقدام دامان باشگاه‌ها و گروه‌های کوهنوردی را که پیشانی حرکت‌های نوین کوهنوردی در کشور هستند، خواهند گرفت.

بنابراین از تمام رؤسا و مسئولین باشگاه‌ها و گروه‌های کوهنوردی کشور انتظار می‌رود هرچه سریعتر نسبت به ابراز مواضع صریح سازمان مربوطه خود در مورد این حادثه اقدام کنند تا درصورت جلب نظر موافق اکثریت، این مواضع طی بیانه‌ای به اطلاع جامعه کوهنوردی، مراجع ذیصلاح قضایی و جراید کثیرالانتشار برسد تا شاید اقدامی مثبت باشد برای دلگرم‌کردن متهمانی که به زودی در دادگاه حاضر خواهند شد.

در پایان ضمن آروزی آرامش ابدی برای روح قهرمانانه و پاک سامان نعمتی از خداوند متعال و طلب صبر برای خانواده محترم ایشان، اعلام می‌کنم که افتخارات این صعود هیچگاه از یاد و خاطره کوهنوردان حال و آینده این مرز و بوم پاک نخواهد شد. آنجا که به یادآوریم سرپرستی این صعود به دست بانویی انجام شد که با توجه به سطح ورزش بانوان کوهنورد در کشور و مقایسه آن با آقایان، اتفاقی خجسته بود و بی‌شک همراهی این تیم توسط کوهنورد صاحب‌نام و برجسته کشور، آقای کاظم فریدیان نیز آن را به صعودی تاریخی بدل خواهد کرد.
کاش می‌پذیرفتیم که برای عبور از هر مرحله‌ای به مرحله بالاتر، باید هزینه گزافی پرداخت نماییم و این هزینه‌ای است که باید برای عبور از مرزهای عادی این ورزش به مرزهای بالاتر بپردازیم.

 

               ذبیح اله حمیدی
مؤسس و مسئول باشگاه کوهنوردی اسپیلت
                شهریور ۱۳۸۷

۸ دیدگاه to “بازنشر یک مقاله(به قلم مسئول باشگاه)صعود قله نانگاپاربات : افتخار یا اتهام؟ شهریور ۱۳۸۷”

  1. کیومرث بابازاده می گوید:

    وما همچنان دوره می کنیم روز را وشب را

  2. نوید ملکی می گوید:

    نانگاپاربات نامی است که با عظمت و شکوه همراه است . و صعود به این قله برای هر کوهنوردی یک رویا میباشد .از جناب آقای حمیدی بابت مطلب بسیار سنجیده و دقیق در خصوص صعود این قله تشکر میکنم جای تاسف است که برای ما تشویق و تقدیر سخت تر از نقد و توهین است . برای آقای سامان نعمتی و دختر کوهستان زنده یاد لیلا اسفندیاری که هر دو در دل کوهستان آرمیده اند آرامش ابدی خواستارم ایکاش بیاموزم برای تلاش دیگران حرمت قائل شوم

  3. محمد اسماعیلی می گوید:

    در مقاله نانگاپاربات ،جناب حمیدی از فراخوان معقولی تحت عنوان اعلام نظر باشگاه ها و دست اندر کاران کوهنوردی برای اعلام موضع درقبال حوادث احتمالی چون نانگاپاربات می گوید که به علت خلاء قانونی گریبان هر باشگاه یا تشکل گروهی کوهنوردی، سنگنوردی یا هرگروهی از این دست که دارای سرپرست می باشد را بگیرد در واقع اگر برنامه مدونی برای این حوادث از نظر قضایی با همفکری دست اندرکاران این رشته ورزشی تعریف نشود در این برنامه های گروهی با هر اتفاقی زمینه شکایت برای حوادث احتمالی همیشه باز خواهد بود و بی دلیل نیست که عظیم قیچی ساز به تنهایی عمل میکند چون مصایب مسیر صعود و هزینه های سرسام آور از سوئی و مشکلات ناخواسته در ارتباط با مسائل قضایی و فرسایشی بودن آن از سوی دیگر کوهنورد حرفه ای فاتح k2 همچون کاظم فریدیان را مجبور میکند که عطای کوهنوردی را به لقایش ببخشد.
    در هر حال به خاطر آوردن واقعه ای که برای سامان نعمتی رخ داد قلب هر انسانی را به درد می آورد .
    سامان نعمتی از نوجوانی بهمراه پدر در قروه کوهنوردی را آغاز میکند و مدرک مربیگری سنگنوردی را از فدراسیون دریافت میکند و صعودهای متعدد به قله های ایران دارد برای مثال صعود به قله دماوند از تمامی جبهه ها را در کارنامه خود دارد ،در حقیقت کوهنوردی برجسته بود.
    سامان در صعود به نانگاپاربات در تمام مراحل با توان و تلاشگر بود درست در لحظات آخر در ارتفاع ۷۸۰۰ متری از همراهی تیم باز می ماند در اینجا گروه یکساعت توقف می کند تا او را متقاعد به بازگشت کند که حتی کاظم و احسان قصد بازگشت با او را به C4میگیرند که نهایتا سامان میپذیرد در هوای مساعد به تنهایی به C4باز گردد ولی گروه هرچه بالاتر میرود سامان نیز به آرامی و با مکث های طولانی و خستگی شدید سعی در بالا رفتن و صعود می کند البته از مسیر موازی،سرانجام وقتی گروه ۵ نفره با اختلاف ساعت اندکی همگی قله را فتح می کنند و باز میگردند سامان هم بصورت موازی شروع به پایین آمدن می کند ، در عین حال هوا نامساعد میشود گروه به C4می رسد ولی خبری از سامان نیست، احتمالا تصمیم به بیواک گرفته تا در روز بعد قله را صعود کند، اینجا مسئله تاسف بر انگیز شاید صعود به هر قیمتی باشد گوئی حتما تعهدی وجود دارد، رینهولد مسنر میگوید :هنر یک کوهنورد بازگشت سلامت به خانه است، گرلینده کالتنبرونر برای فتح K2 هفت بار تلاش کرد و سرانجام موفق شد.
    بیلی بیرلینگ میگوید:در ارتفاعات بالا بعضی از رفتارها از سوی کوهنوردان قابل توجیه نیست. ولی در مورد ما بطور کل چون کمی عجولیم و حتی در رانندگی نیز آمار بالای کشته هارا داریم در کوهستان هم شاید این شیوه میزان مرگ و میر در کوهستان را از سال ۱۳۸۰ به بعد به بیش از دو برابر تاریخ کوهنوردی ایران رسانیده است چون فقط میخواهیم به قله برسیم ،کالتنبرونر موفق به فتح K2 نمیشودولی با لذت به آن مینگرد وعاشقانه این قله زیبا را دوست دارد گوئی کوهنوردی است که به قله دست نیافتنی همچون معشوقی می نگرد عجول نیست و میداند روزی آن را فتح خواهد کرد حتی در ارتفاع ۶۵۰۰ تا ۷۰۰۰ پتانسیل بهمن را حس می کند و صعودش به هر قیمتی نیست و سرانجام امروز در جایگاه رفیع خود ایستاده است ،مرگ در کوهستان افتخار نیست ،زمانی که شما طوفان رادیدی و دچار بهمن نشدی این هنر کوهنورد حرفه ای است ،کریستف ویلیچکی امروز با طنز از تجرباتش می گوید چون بی شک در تمام مراحلی که میگوید با کله شقی به پیش میرفتم حتما پل های پشت سرش را نیز استوار میداشت و از هوش سرشاری برای زنده نگه داشتن خود بهره برده است.
    سامان کوهنوردی حرفه ای در سن ۲۷ سالگی که روحیه کار گروهی احتمالا به علت ارتفاع از او گرفته شده به C4باز نمی گردد،گروه در کمپ ۴ دو باربر ارتفاع بالا را برای کمک به سامان اعزام می کنند…………………
    در ایران شکایت پدر سامان این بود که گروه با تجهیزات کاملی که در اختیار داشت بایدامکانات بیشتری در اختیار او قرار میداد و کاظم فریدیان هم می پذیرد که تنها اشتباه من این بود که بی سیمی در اختیارش نگذاشتم شاید بگونه ای فراموش کردم .
    در شهریور ۱۳۸۸ به علت کافی نبودن مدارک دال بر مقصر بودن همنوردان سامان ،قرار منع تعقیب برایشان صادر میشود.
    زمانی که گرلینده کالتنبرونر بهمراه فردریک اریکسون سوئدی در حال صعود به K2 بودند و ناگهان در ناحیه Bottle neck صخره یخی بهمراه فردیک به پایین سقوط می کنند و گرلینده به رالف همسرش که با دوربین آنها را نظاره میکرد از این ضایعه میگوید ، رالف دوجموویتس با پدر فردریک تماس تلفنی میگیرد وحادثه و مرگ فردریک را اعلام می کند و پدر فردریک از افراد میخواهد برای یافتن او خود را به خطر نیاندازند.همان اتفاقی که در مورد خانواده لیلا اسفندیاری رخ میدهد و از آرزوی لیلا در ماندن ابدی کوهستان میگویند.
    عزیزان سامان نعمتی و لیلا اسفندیاری در کوهستان های قره قروم تلاش جانانه خود را کردند و در ورزش کوهنوردی ما از چهره های جاودان شدند.هر دو به شیوه خود تمام نیروی خود را گذاشتند و همیشه در قلب کوهنوردی ایران جای دارند.
    ………….
    پاسخ :
    بسیار سپاسگزارم از ارائه مطلب فوق و تحلیل موضوعیِ این رویداد تلخ که جملگی براساس اخبار و مستندات منتشر شده در آن زمان تنظیم گردیده است و از آن مهمتر ممنونم که بدون قضاوت و جهت گیری خاصی این رویداد محلی را با دیدی جهانی و مبتنی بر اخبار روز ، با کوهنوردی مدرن جهان مقایسه کردید…
    باشد که دیگر همنوردانی که علاقه‌مند به این‌گونه تحلیل‌ها هستند ، این نوشته ارزنده شما را که مبنی بر تحقیق میدانی و علمی است سرمشق خود قرار داده و از نوشته‌های غیر اصولی که فقط مبنی بر احساسات است خودداری نمایند.
    مسئول باشگاه اسپیلت

  4. صادقیان می گوید:

    با سلام
    آقای اسماعیلی عزیز مطلب زیبایی بود ونکات جالب ودرستی در مورد روحیات ایرانیان بیان کردید .
    اما شرح ما وقع حادثه نانگاپاربات زیاد شبیه به آنچه که ذکر کردید نبود .
    مختومه اعلام شدن پروسه تحقیقات از سوی بازپرس به دلیل فقدان جسد را اعلام حکم تبرئه از سوی قاضی دادگاه (که در رسانه ها اعلام شده است) نباید تلقی کرد .وهنوز هیچ گونه سندی محکم دال بر صعود قله به جز مجوز دولت پاکستان(و نه هیچ گونه عکس یافیلمی مستدل ) وجود ندارد .
    وامیدوارم همانطور که خودتان ذکر کردید این جمله الگوی ما در کوهنوردی باشد : هنر یک کوهنورد بازگشت سلامت به خانه است .
    با تشکر

  5. م.رحمانی می گوید:

    باسلام.اینجانب افتخار چند سال حضور مداوم در باشگاه دماوند را دارم اما نمیدانم چه دلیلی داشت که خواستم به این نبش قبرمجدد انجام گرفته توسط اسپیلتی ها واکنش نشان دهم .
    آقای حمیدی خوشحالم که حداقل در آخر پاراگرافتان اولتان، آنجایی که می گویید ( قانونی که فقط کوهنوردان حق تفسیر آن را دارند. آن هم نه همه کوهنوردان، بلکه آنانی که سال‌های طولانی از عمر خود را در کوهستان سپری کرده‌اند و البته باز هم نه آنهایی که صرفاً از کوه‌ها بالا می‌روند بلکه آنانی که با کوهنوردی تشکیلاتی (باشگاهی – گروهی) آشنایند ) ادامه نداده اید که و نه آنهایی که که با کوهنوردی تشکیلاتی آشنایند بلکه آنانی که خود رییس و موسس باشگاهی می باشند …جای شکرش باقیست حداقل این را اضافه نکرده اید تا ما نیز بتوانیم اظهار نظر کنیم ..!
    برارد عزیز .آقای اسماعیلی
    نمیدانم چقدر تجربه کوهنوردی و صعودهای سنگین دارید…نمیدانم آیا سرپرستی برنامه خاصی را داشته اید یا نه … نمیدانم خدای نکرده از عزیزان یا دوستانتان را در کوه از دست داده ای یا نه (امیدوارم هیچ وقت شاهدش نباشید چون درد و رنج بسیار گرانی است )..نمیدانم قائل به تفکر صعود به قله به هرقیمتی هستید یا نه .. ولی می خواهم این را بدانید که قضیه نانگا پیچیده تر از آنی بود که به این راحتی شرح داده اید .
    ……………………………………
    ……………………………………
    ……………………………………
    ……………………………………
    ……………………………………
    نانگا صعود نشد.سامان مفقود شد .این نتیجه صعود به قله با هرقیمتی بود .
    خوشحالم که ذکر کردید که خانم گرلینده کالتنبرونر برای فتح K2 هفت بار تلاش کرد .ایشان میدانند که نهایت توان فرد چیست اما این در روحیه تیم نانگا نبود .
    صعود به قله هیچ ارزشی ندارد اگر قرار است جان آدمی به خطر بیافتد .سرپرستان و رییسان باشگاه ها در قبال جان افرادشان مسئولند.
    امیدوارم هیچ وقت مشابه این حادثه را نبینیم .هرچند تاریخ نشان داده که ما هیچ وقت از آن عبرت نگرفته ایم .مانند تراژدی های برودپیک ،مانسلو،گاشربروم و….
    راستی آقای بابازاده ما هنوز بعد ۲ سال منتظر گزارش برنامه برودپیک هستیم .خیلی نکات مبهم هنوزروشن نشده .
    یادمون باشه دنیا دار مکافات…شاید نفر بعدی ما باشیم!

    ……….

    پاسخ:

    آقای م. رحمانی
    مطالب شما را پرینت گرفته و چندین بار خواندم. ولی متأسفانه نتوانستم خود را راضی کنم آن را به طور کامل بر روی سایت اسپیلت منتشر کنم که صمیمانه بابت این امر از شما عذرخواهی می‌نمایم.
    مطمئن باشید دلیل اصلی آن سانسور کردن مطالب شما نیست. زیرا که خود را در این مقام نمی‌بینم و ادعا می‌کنم از مخالفین سانسور و طرفدار آزادی‌بیان در رسانه‌ها هستم.
    برعکس نظر شما، ما به هیچ وجه قصد نبش‌قبر نداشته‌ایم و همانطور که در مقدمه نوشته‌ام، قصدمان فقط بازنشر آن مطلب و بایگانی آن در آرشیو باشگاه بود.
    چنانچه دقت فرمایید نه من و نه آقای اسماعیلی قضاوتی درخصوص اجرای برنامه و جزئیات آن نداشتیم، هرچند من از موافقان این صعود بودم. (همانطور که می‌بینید همچنان برعقیده خود ایستاده‌ام.)
    ولی شما در مقام یک مخالف جزئیاتی را در پاراگراف میانی مطلبتان ذکر کردید که نیاز به پاسخگویی از طرف‌های مقابل را دارد. طرف‌های مقابلی که نفر اصلی آن صدها کیلومتر دورتر، برای همیشه در میان یخچال‌های هیمالیا آرام گرفته است و به قول قدیمی‌ها دستش از این دنیا کوتاه است و یا کسانی که دیگر در این ورزش فعال نیستند که بی‌جاست بخواهیم دوباره پای آنها را به این قضیه بازکنیم.
    امیدوارم این عقیده ما را که سایت اسپیلت محل مناسبی جهت ادامه این گونه بحث‌ها نیست را بپذیرید و از آنجایی که خود عضو باشگاه دماوند هستید و بهتر از من از وضعیت و مشکلات باشگاه‌ها آگاهید، اجازه دهید در همین جا به این بحث خاتمه دهیم.
    در پایان اعلام می‌نمایم چنانچه هر انتقادی از من و باشگاه اسپیلت داشته باشید، عیناً در پی این یادداشت منتشر خواهد شد. ولی در مورد هم‌باشگاهیان خود به ویژه زنده‌یاد لیلا اسفندیاری، اجازه دهید بیشتر از این ادامه ندهیم و به روح این دو عزیز عرصه کوهستان (لیلا اسفندیاری و سامان نعمتی) که اجسادشان به فاصله کمی از هم در هیمالیا آرامیده است احترام بیشتری گذاشته، از ادامه دادن به جزئیات آن بپرهیزیم.

    شاد و پیروز باشید.

    ذبیح‌ا… حمیدی
    مسئول باشگاه اسپیلت

  6. امیر بختیاریان می گوید:

    با سلام
    نمی خواهم وسط دعوا نرخ تعیین کنم. به نظرم صعود به هر قیمت با اخلاق کوهنوردی همخوانی ندارد. کوهنورد از شهر فاصله می گیرد و به دل کوهستان پناه می برد
    اما نه برای کشته شدن بلکه برای پیروزی موقت بر طبیعت سخت جان کوهستان. به نظرم کوهنوردان حرفه ای باید کدهای اخلاقی داشته باشند و ملزم باشند این کدها را رعایت کنند. کدهای اخلاقی هر چند وقت به چند وقت باید مطالعه شود و در مورد بند به بند این کدها بحث شودو بعد از هر صعود مهم، میزان مراعات کدهای اخلاقی در صعود مورد بررسی و نقد جدی قرار بگیرد. صعود به هر قیمت کلام نازل و خودخواهانه ای است و بخشی از این کشته شدن ها در نتیجه رعایت نکردن همین کدهای اخلاقی است.

  7. شیدا می گوید:

    لیلای من
    لیلای بی‌همتای من
    زیبای من
    کجا پِی‌‌ات بگردم
    کجا پی رد و نشونی ازت باشم
    همه جا هستی و نیستی
    دلتنگتم ……………….
    چرا انقد دیر شناختمت بانوی کوهستان
    تو لیلای کوهستان شدی و من امروز شیدا و شوریده تو …
    کجایی دلم تنگه ….

  8. شیدا می گوید:

    کاظم فریدیان رو به قضاوت نشستن اصلا کار آسونی نیست
    چون آقای فریدیان یه کوهنورد فنی بود
    نه یه کوهنورد معمولی
    ایشون تو حیطه کوهنوردی پشت هر قدمش تجربه ، تخصص و دقت بی‌نظیر و بی نقصی داشت ،
    ایشون تا زمانی که تو عرصه بودن متاسفانه خیلی‌ها چشم دیدنشون رو نداشتن
    حالا هم که سالهاست کنار کشیده بازم همون آدمها دست از قضاوتهای نادرست و نابجاشون برنمیدارن

دیدگاه خود را بیان کنید