هر هفته یک برنامه : این بار گزارش صعود قله شاه معلم/ ۱۶ و ۱۷ اردیبهشت ۹۰

ارسال شده توسط در 12 می 2011 بدون دیدگاه | دسته بندی شده در اخبار

نام هر کوه در ایران وجه تسمیه و معنای ویژه ای دارد. معمولاً ریشه اش درون فرهنگ بومی آن منطقه قرار دارد و با  داستانی هم همراه است.
نام قله شاه معلم در استان گیلان هم از این دست است؛ گویی در گذشته این کوهستان  محل آمد و رفت مرشد یا پیری فرزانه  بوده است و بنا بر تحقیق یکی از همنوردان پیکرش نیز در همان جا آرمیده است.
کوهستان همواره مکانی الهام بخش و مقدس برای عارفان و اهالی دل و افرادی بوده که در زندگی خود به دنبال معنویات و ماورای این جهان خاکی می گشتند. آنها بخش مهمی از زندگی خود را در طبیعت و به ویژه در کوه ها گذرانده اند. اگر جزو افرادی باشید که عادتشان کوهپیمایی و کوهنوردی منظم است، احتمالاً شما هم آن حال و هوا را حس کرده و با این نظریه موافق خواهید بود.
تیم ۱۸ نفره ما، روز پنجشنبه ۱۵ اردیبهشت ساعت ۱۵:۳۰ تهران را به قصد صعود قله شاه معلم ترک کرد و بعد از پشت سر گذاشتن ساعت ها معطلی در ترافیک جاده های شمال که هیچ سنخیتی با مقدمه این نوشتار ندارد در ساعت ۲۳:۳۰ به شهر فومن رسید.
ساعت ۶:۳۰ صبح روز بعد از فومن به طرف ماسوله حرکت کردیم و از طریق جاده خاکی خلخال ـ که جاده ای طولانی و کوهستانی است ـ خود را به اول یال صعود(۱۷۰۰ متر ) رساندیم. این مسیرِ حدود ۱۰ کیلومتری با ماشین طی شد.
باد شدیدی می وزید ولی هوا آفتابی و ملایم بود. زیبایی های طبیعت در فصل اردیبهشت، آن هم در شاه معلم به حد نهایت خود رسیده بود، سبزه و چمن و گل های وحشی در سراسر یال های پایین تر از ارتفاع ۲۵۰۰ متر پراکنده بودند و چشم را نوازش می کردند.
در مقایسه با سال های گذشته تمام مسیر علامت گذاری شده بود و پرچم داشت. تیم ما یال ها را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته در ساعت ۱۲:۳۰ به قله اول شاه معلم به ارتفاع ۳۰۵۰ متری رسید.
از آنجا نیمی از اعضای تیم به پایین بازگشته و نیمی دیگر قله دوم(۳۱۴۰ متر) و از آنجانیز قله سوم(۳۱۲۰ متر) را صعود کردیم. سرعت باد در قله سوم به بیش از ۵۰ کیلومتر در ساعت می رسید.عکس یادگاری گرفتیم و پرچم باشگاه را در قله سوم نصب کردیم و به طرف پایین بازگشتیم.
پس از ملحق شدن به تیم اول استراحتی کردیم و در ساعت ۵ عصر هم به پای ماشین هایمان رسیدیم. هنگام بازگشت از فرصت استفاده کرده و گردشی هم در شهر ماسوله داشتیم که البته بسیار شلوغ بود. پس از آن به شهر فومن رفتیم و شب دوم را آنجا سپری کردیم.

 

 


روز دوم برنامه را هم به بازدید از قلعه زیبا و جنگلی رودخان اختصاص دادیم که توأم بود با شلوغی و سرو صدا و مناظر زشت و غیرطبیعی مثل دیدن زباله های بعضی از گردشگران بی مسئولیت که متأسفانه در همه جای مسیر پخش بود.
جداً مسئولان چنین مکان های عمومی چطور شب ها سر راحت بر بالین می گذارند؟ چرا که طبیعت بدین زیبایی و بکری با وجود این همه آلودگی در حال نابودی و از بین رفتن است. این مدیران در آینده چطور پاسخگوی این نسل و نسل های بعدی خواهند بود؟
چقدر خوب است این آقایان سفری به کشورهای دیگر داشته باشند تا بدانند چطور همکارانشان در آنجا از اینگونه مکان ها نگهداری می کنند. بنابر آمار اعلام شده جهانی، ایران جزء ده کشور جالب توریستی(طبیعی و تاریخی) جهان است. آیا از نظر فرهنگ عمومی(مردمی و دولتی) هم جزء ده کشور اول هستیم؟ پاسخ این سئوال را باید در رویارویی مردم و مسئولان کشور در قبال برخورد با طبیعت زیبا و بی نظیر کشور عزیزمان ایران جستجو کرد!

 


سرپرست برنامه: ذ.حمیدی

۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۰

دیدگاه خود را بیان کنید