گرلینده کالتنبرونر: «من به مرگ فکر نمی‌کنم.»

ارسال شده توسط در 4 فوریه 2015 ۳ دیدگاه | دسته بندی شده در اخبار, گالری, مقالات و نوشته ها

چندی پیش جامعه کوهنوردی کشور میزبان کوهنوردی شناخته شده از کشور اتریش بود. «گرلینده کالتنبرونر» در سال ۲۰۱۱ پس از صعود درخشان رخ شمالی قله K2 به عنوان سومین بانوی کوهنورد جهان و اولین کوهنورد زنی شناخته شده که موفق گردید تمام قله‌های بالای ۸۰۰۰ متری جهان را بدون استفاده از کپسول اکسیژن مکمل صعود نماید.

 

خوشبختانه بسیاری از کوهنوردان ایرانی موفق شدند طی همایش افتتاحیه نمایشگاه عکس کوه‌بانو، از نزدیک با این چهره برتر ورزش کوهنوردی آشنا شده، با او چند کلامی گفتگو نمایند.
 

در سال ۲۰۱۰ یکسال قبل از اینکه او پروژه ۸۰۰۰ متری‌های خود را کامل کند، مجله معتبر و مشهور اشپیگل (آلمان) مصاحبه‌ای را با او انجام داده است که با خواندن آن می‌توان با بخشی از روحیات و اخلاقیات این بانوی هیمالیانورد مشهور آشنا شد.
 

 

برگردان این متن گفتگوی جالب را دوست عزیز و فرهیخته‌ام آقای محمد اسماعیلی انجام داده است که به نمایندگی از طرف تمام دوستداران این ورزش از ایشان کمال تشکر و قدردانی را ابراز می‌نمایم.
 

لازم به ذکر است در تاریخ ۱۳۹۳٫۵٫۵ مقاله علمی «جت‌استریم چیست؟» به همت و قلم آقای محمد اسماعیل در همین سایت منتشر شده است.
 

      ذبیح‌ا… حمیدی
      مسئول باشگاه اسپیلت

 

*****
 

بیوگرافی گرلینده کالتنبرونر:
در سال ۱۹۷۰ در اتریش در شهر Spital am pyhrn متولد شد.

 

دوران نوجوانی آغاز علاقه و شور به کوهستان در گرلینده کالتنبرونر با راهنمایی پدرروحانی، دکتر اریش تیچلر، رهبر گروه جوانان در شهر زادگاه در اتریش بود.
 

دکتر تیچلر بعد از انجام کارهای کلیسایی، گرلینده را به همراه خود به عنوان تور کوهستانی به کوه‌های اطراف شهرشان می‌برد. در سن ۱۳ سالگی جرأت و شهامت او در اولین تور کوهنوردی به کوه اطراف محل زندگی‌اش Sturzhahan به ارتفاع ۲۰۲۸ متر تجربه‌ای برایش بود که جرقه اشتیاق به کوهنوردی را در او آغاز کرد و راه برای آلپینیسم را برایش هموار ساخت.
 

در خلال سال‌های بعد در کنار کامل کردن دوره نرسینگ به عنوان پرستار آنکولوژی از فرصت‌هایی که برای کوهنوردی، اسکی، یخ‌نوردی و در عین حال تورهای کوهنوردی که علاقه اصلی او شد، بیشترین استفاده را کرد.
 

بزرگترین رویای او صعود به یک ارتفاع ۸۰۰۰ متری در سن ۲۳ سالگی عملی شد. در این زمان موفق به صعود به (False Summit) قله فرعی برادپیک در پاکستان به ارتفاع ۸۰۲۷ متر شد. (قله اصلی برادپیک با ارتفاع ۸۰۴۷ متر می‌باشد.)
 

در طی سال‌های بعد، تمام درآمدی که به عنوان نرس انکولوژی به دست می‌آورد در اکسپدیشن‌های کوهنوردی به کار می‌برد.
 

بعد از صعود نانگاپاربات، پنجمین ارتفاع ۸۰۰۰ متری‌اش در سال ۲۰۰۳ کوهنوردی را به عنوان حرفه اصلی خود برگزید. امروزه گرلینده کالتنبرونر تمامی چهارده قله ۸۰۰۰ متری دنیا را به همراه ۲ قله ۸۰۰۰ متری پیش‌قله (False summit) صعود کرده است.
 

با رسیدن به قله K2 (8611 متر) دومین قله بلند جهان، او اولین زنی است که تمامی قلل ۸۰۰۰ متری را بدون استفاده از اکسیژن و شرپا با بکارگیری روش آلپاین (Alpine Style) رینهولد مسنر و دیگران صعود کرده است.
 

شور و اشتیاق او نه تنها به ارتفاات کوه‌های اوج گرفته هیمالیا است، بلکه به همان اندازه افسون فرهنگ و مذهب مردمی است که ساکنین آنجا هستند.
 

در لیست آلپینیست‌هایی که همه ۱۴ قله ۸۰۰۰ متری را بدون اکسیژن صعود کرده‌اند، بسیار اندک هستند. رینهولد مسنر، جرزی کوکوشکا و …. در میان ۹ نفر دیگر و تنها یک زن، گرلینده کالتنبرونر جزو استثناهاست.
 

با اینکه بارها تأکید کرده بود که برای من صعود به قله جنبه مسابقه ندارد، ولی هیچکدام از گزارشگرها او را باور نداشتند. در دسامبر ۲۰۱۰ که خانم هاولی عنوان اولین نفر را برای کوهنورد اسپانیولی ادورنه پاسابان قائل شد. کالتنبرونر آخرین صعود خود را ۹ ماه بعد با صعود K2 به انتها رساند. ولی چیز عجیبی که در استفاده پاسابان و سون در استفاده از اکسیژن و امتناع کالتنبرونر در عدم استفاده از اکسیژن به ندرت در مطبوعات مطرح می‌شد. اما اگر در طیف موفقیت‌های ورزشی، صعود ۸۰۰۰ متری‌ها با استفاده از اکسیژن به اندازه برنده شدن در توردوفرانس با استفاده از Epo (اریتروپوئیتین) نیست که در آنجا گویی با موتورسیکلت به پیروزی رسیده باشی. البته، همانطور که کالتنبرونر می‌گوید، مسابقه‌ای در میان نیست.
 

به عبارتی هنگامی که همچون لنس آرمسترانگ با استفاده از دوپینگ که سال‌ها طول کشید، نوع آن مشخص شود که احتمالاً همان Epo باشد. چون هورمونی است که در بدن از غدد فوق‌کلیوی ترشح می‌شود و منشأ بیرونی و درونی‌اش گاه در تست دوپینگ نامشخص باقی می‌ماند.
 

ولی در کوهنوردی مبحث استفاده از اکسیژن شاید شبیه استفاده از EPO در توردوفرانس نباشد ولی بی تردید Alpine Style رینهولد مسنر ، جرزی کوکوشکا ، گرلینده کالتنبرونر و چند نفر انگشت شمار ، روش ویژه‌ای است که باید با احترام ویژه‌ای به آن نگریسته شود. این درحالی است که در توردوفرانس یا ورزش دومیدانی ، استفاده از EPO ‌دوپینگ محسوب می‌شود و شبیه استفاده از موتورسیکلت در دوچرخه سواری است.
 

*****
 

صعودهای هیمالیایی و بلند گرلینده:
تابستان ۱۹۹۴    برودپیک   قله فرعی
تابستان ۱۹۹۵    موستاق اتا  ۷۵۴۶ متر  چین ـ صعود تا ۶۶۰۰ متر
پاییز ۱۹۹۷         امادابلام   ۶۸۱۴ متر  هیمالیای نپال
بهار ۱۹۹۸         چوآیو   ۸۲۰۱ متر  هیمالیای تبت
تابستان ۱۹۹۹   آلپامایو  ۵۹۴۷ متر  آند، پرو
بهار ۲۰۰۰        شیشاپانگما  ۸۰۰۸ متر  هیمالیای تبت ـ قله میانی
بهار ۲۰۰۱        ماکالو  ۸۴۸۵ متر  هیمالیای نپال
بهار ۲۰۰۲        ماناسلو  ۸۱۶۳ متر  هیمالیای نپال
بهار ۲۰۰۳        کانچن جونگا  ۸۵۸۶ متر  صعود از یال شمالی تا ۷۲۰۰ متر
تابستان ۲۰۰۳  نانگا پاربات  ۸۱۲۵ متر  از رخ دیامیر
بهار ۲۰۰۴        جی فنگ پیک  ۷۲۲۱ متر  هیمالیای تبت
بهار ۲۰۰۴        آناپورنا یک  ۸۰۹۱ متر  هیمالیای نپال
تابستان ۲۰۰۴  گاشربروم یک  ۸۰۸۶ متر  هیمالیای پاکستان
بهار ۲۰۰۵        شیشاپانگما  ۸۰۱۳ متر  هیمالیای تبت
بهار ۲۰۰۶        کانچن جونگا  ۸۵۸۶ متر  هیمالیای نپال
تابستان ۲۰۰۵  گاشربروم دو  ۸۰۳۵ متر  هیمالیای پاکستان
بهار ۲۰۰۶        لوتسه  ۸۵۱۶ متر  هیمالیای نپال ـ صعود تا ۸۴۰۰ متر
بهار ۲۰۰۷        دائولاگیری  ۸۱۶۷ متر  هیمالیای نپال ـ صعود تا ۷۴۰۰ متر
تابستان ۲۰۰۷  برودپیک  ۸۰۴۷ متر  هیمالیای پاکستان
بهار ۲۰۰۸       دائولاگیری یک  ۸۱۶۷ متر  هیمالیای نپال
بهار ۲۰۰۹        لوتسه  ۸۵۱۶ متر  هیمالیای نپال
تابستان ۲۰۰۹  کی دو  ۸۶۱۱ متر  هیمالیای پاکستان‌ ـ‌ صعوداز یال سزن تا۸۳۰۰ متر
بهار ۲۰۱۰        اورست  ۸۸۴۸ متر از رخ شمالی ـ هیمالیای تبت
تابستان ۲۰۱۱  کی دو  ۸۶۱۱ متر  هیمالیای پاکستان ـ صعود از یال شمالی
بهار ۲۰۱۲       نوپتسه  ۷۸۶۱ متر  هیمالیای نپال ـ از یال شمالی
بهار ۲۰۱۳       مک کینلی  ۶۱۹۴ متر  آلاسکا

 

*****
 

مصاحبه مجله آلمانی اشپیگل با گرلینده
«من به مرگ فکر نمی‌کنم.»

 

در این مصاحبه گرلینده در مورد اکسپدیشن ناموفق خود به K2، هنگامی که همنوردش فردریک اریکسون سوئدی با سقوط ۱۰۰۰ متری با مرگ موجه می‌شود سخن می‌گوید.
۲۴ August, 2010

 

اشپیگل: خانم کالتنبرونر، K2 با ارتفاع ۸۶۱۱ متر دومین قله بلند در جهان می‌باشد. نوک قله در ناحیه مرگ واقع شده است. یعنی جایی که هوا بقدری رقیق است که نمی‌توان نفس کشید و با بادهای عظیم و برودت هوا ۴۰- درجه سانتیگراد در این ناحیه تهدید زندگی جدی است. سئوال اینجاست چرا کسی میخواهد به آنجا برود؟
 

کالتنبرونر: برای من قابل درک است کسانی که از بیرون به ما می‌نگرند چیزی که ما انجام می‌دهیم عجیب جلوه می‌کند و درکش برایشان مشکل است. اغلب از من سئوال می‌شود. واقعاً نکته چیست؟
اما چیزی که می‌توانم بگویم این است که این دنیای ماست و این روشی است که ما می‌خواهیم زندگی کنیم. ما در این جهان آموخته‌ایم ایمن زندگی کنیم اگر چه همیشه عنصری از ریسک در هرجا وجود دارد.

 

اشپیگل: درست چند روز پیش، شما از اکسپدیشن اخیرتان از K2 بازگشتید، در حالی که در اوایل آگوست که به قله صعود می‌کردید همنورد و دوستتان کوهنورد سوئدی، فردریک اریکسون را ازدست دادید. در حال حاضر چه حالی دارید؟
 

کالتنبرونر: در حال حاضر احساس خستگی شدیدی می‌کنم. بعد از حادثه K2 ما با مشکل دیگری در مسیر به خانه نیز مواجه بودیم.
ما از اسکاردو شهری در شمال شرقی پاکستان پرواز می‌کردیم. در مسیر با دهکده‌ای مواجه شدیم که به طور کل با سیل گل و لای نابود شده بود. تمام خانه‌ها و خیابان‌ها از بین رفته بودند و ۱۵ نفر کشته شده بودند.

 

اشپیگل: در ماه مه، شما کوه اورست را فتح کردید و در ماه ژوئن شما و همسرتان رالف دوجموویتس عازم صعود به K2 بعد از یک استراحت کوتاه شدید. شما به این ترتیب فشار شدیدی به خود وارد کردید.
 

کالتنبرونر: بعد از اورست من هنوز سرشار از انرژی بودم و ذهن من کاملاً پاک و آماده بود و من واقعاً به دنبال صعود K2 بودم.
 

اشپیگل: سومین اکسپدیشن شما به K2 بود که از چهاردهمین ۸۰۰۰ متری آن را هنوز صعود نکرده بودید. چه چیزی در این کوه بود که شما را به خود جذب می‌کرد؟
 

کالتنبرونر: K2 زیباست. جایی افسانه‌ای، جایی که قدرت و انرژی را از خود به بیرون ساطع می‌کند در ۱۹۹۴ وقتی که برای اولین بار K2 را دیدم، مجذوبش شدم. این کوه وارد ضمیرم شد. نمیتوانستم مقاومتی در مقابل اغوایش بکنم. این کوه مرا فریفته بود.
 

اشپیگل: برای دیگران، این کوه شبیه یک هیولا می‌ماند. K2 هر سال تعدادی از کوهنوردان را به کام مرگ می‌کشد.
 

کالتنبرونر: من احترام فوق‌العاده‌ای برای این کوه قائلم. ولی از آن ترسی ندارم. من با تمام قدرتم با این کوه دست بگریبان شده‌ام و به درستی با جزئیاتش از نزدیک آشنایی دارم.
 

اشپیگل: منظورتان از جزئیات چیست؟
 

کالتنبرونر: برای مثال، در مسیری که در حال صعود هستیم بهمنی وجود دارد که قبل از شروع صعود مجبورید در انتظار آن بمانید و جایی در ارتفاع بین ۷۰۰۰ و ۵۰۰۰ متری توده‌ای عظیمی از برف انباشته شده است. این بار من تقریباً زمان دقیق شروع بهمن را توانستم پیش‌بینی کنم.
 

اشپیگل: در این صعود در ابتدا با همسرتان رالف در یک تیم دونفره آغاز کردید. با فردریک اریکسون در کجا برخورد کردید؟
 

کالتنبرونر: در بیس‌کمپ ۵۰۰۰ متر، فردریک به همراه دوستش تری کوک حضور داشتند. فردریک انسان بزرگی بود. کوهنوردی قابل و حرفه‌ای. ما از مدت‌ها قبل همدیگر را می‌شناختیم و از یکسال قبل هم دوستان خوبی برای هم بودیم.
 

اشپیگل: اریکسون در عین حال اسکی‌بازی فوق‌العاده بود و قصد داشت K2 را در بازگشت با اسکی بازگردد.
 

کالتنبرونر: این رویای بزرگ او بود و واقعاً چیزی که عجیب بود در هنگام صعود من لحظه‌ای به این مسئله فکر نمی‌کردم که در صعود اتفاقی برای او ممکن است بیفتد. اما تا اندازه‌ای ذهنم مشغول این مسئله بود که دربازگشت با اسکی ممکن است دچار حادثه‌ای شود. یک سال قبل از دوربین چشمی من شاهد سقوط همنوردش در بازگشت از K2 از ارتفاع ۷۰۰ متری بودم و این حادثه را نمی‌توانستم از ذهنم پاک کنم.
 

اشپیگل: آخرین باری که برای صعود به K2 اقدام کردید، به علت اینکه برف زیادی در ناحیه قله بود صرفنظر کردید و بازگشتید. موقعیت این بار چطور بود؟
 

کالتنبرونر: پیش‌بینی آب و هوا خوب بود و هنگامی که از بیس‌کمپ عازم قله شدیم. هیجان‌زده بودیم. مشکل فقط پرتاب سنگ از بالا بود و علت آن تابستان بسیار گرم در قره‌قروم بود وحتی تخت‌سنگ‌های بزرگی که به صورت معمول توسط لایه منجمد زمین ثابت باقی می‌مانند در حال شل شدن بودند و واقعاً شرایط خطرناکی بود. شما باید حواستان به صدای سقوط سنگ‌ها می‌بود. جایی که ما سومین کمپ خود را برقرار کردیم، حتی کلاه‌های ایمنی خود را در شب به سر داشتیم.
 

اشپیگل: همسرتان رالف که تمام ارتفاعات ۸۰۰۰ متری را صعود کرده است، در جایی که به اصطلاح شولدر K2 (شانه K2) گفته می‌شود یعنی از ارتفاع ۷۶۰۰ متری به پایین بازگشت. چه دلیلی داشت؟
 

کالتنبرونر: او از اینکه سنگ‌‌ها در حال سقوط هستند احساس خطر بزرگی کرد و به تازگی هم K2 را صعود کرده بود و اجباری برای صعود دوباره نداشت.
 

اشپیگل: آیا با او بحث کردید؟
 

کالتنبرونر: خیر. مدت‌ها قبل توافق کرده بودیم که در شرایطی شبیه به این نظر همدیگر را بپذیریم. تمام چیزی که از او پرسیدم این بود: احساس می‌کنی خوبی؟ می‌تونی برگردی؟ و او گفت همه چیز خوبه و احساس می‌کرد متأسف است که با ما نمی‌تواند بیاید. برای یک لحظه اوضاع دشواری بود. با هم خداحافظی کردیم. تا عصر احساس آسودگی نداشتم. وقتی آرام گرفتم که با تماس رادیویی شنیدم سلامت به پایین بازگشته است.
 

اشپیگل: علی‌رغم ریسک، به رفتن ادامه دادید؟
 

کالتنبرونر: من مصمم بودم که به بالای K2 برسم و احساس می‌کردم توانایی این را دارم که از عهده‌اش برآیم.
 

اشپیگل: با شهرتی که در دنیای کوهنوردی دارید و هنگامی که شما تا این اندازه به صعود آخرین ۸۰۰۰ متری خود نزدیک شده‌اید، آیا تمایل به ریسک بزرگ وجود ندارد؟
 

کالتنبرونر: این همان ریسکی است که طی سالیان دراز من این را آموخته‌ام که ریسک را سبک و سنگین کنم. من به بدنم گوش می‌دهم. اگر احساس درستی در توانم نداشته باشم دیگر تردیدی نمی‌کنم. یکبار در صعود به لوتسه، ۱۰۰ متر قبل از صعود به قله هنگامی که حس کردم که خطر بیش از اندازه بزرگ است، بازگشتم و من به خودم اجازه نمی‌دهم که احساس فشاری از انتظارات مردم بر رویم تأثیر بگذارد.
 

اشپیگل: چه زمانی با اریکسون و همنوردش تری‌کوک تصمیم گرفتید به K2 صعود کنید؟ آیا این تصمیم در بیس‌کمپ که با هم برخورد کردید گرفته شد؟
 

گرلینده: بصورت اتفاقی ما در برنامه همزمان استراحت و صعود بودیم. بدین معنی که به صورت پارالل از بیس‌کمپ شروع به صعود کرده بودیم. بعد از اینکه رالف تصمیم به بازگشت گرفت، ما تا شولدر (Shoulder) بالا رفتیم و چادرهایمان را در آخرین کمپ حدود ۴:۰۰ بعد از ظهر در ارتفاع ۷۹۵۰ متری برپا کردیم.
 

اشپیگل: آیا توانستید به خواب بروید؟
 

کالتنبرونر: خیر، خیلی عصبی و هیجان‌زده بودم. برای اینکه آب به مقدار کافی داشته باشیم شروع به آب کردن برف کردم. در این ارتفاع شخص به سرعت دهیدراته می‌شود و چون چراغ خوراک‌پذیری آن دو به خوبی کار نمی‌کرد، به هر کدام یک لیتر آب دادم. در ساعت یک و ربع صبح، من آماده حرکت بودم.
پیش‌بینی آب و هوا خوب بود. باد و ریزش برف طبق پیش‌بینی در حال کاهش بود. حتی امکان هوایی آفتابی در روز پیش‌بینی می‌شد. به عبارتی تصور می‌شد که اوضاع عالی است.

 

اشپیگل: از آن محل برنامه زمانی شما چگونه بود؟
 

کالتنبرونر: ما قصد داشتیم در عرض ۱۰ ساعت قله را فتح کنیم. درجه حرارت ۲۳- درجه سانتیگراد بود. فردریک و تری کمی قبل از من راه افتادند. سپس من با آنها همراه شدم. ما پرچم‌های علامت را هر ۱۵ الی ۲۰ متر در زمین قرار می‌دادیم، به طوری که در بازگشت، مسیر پایین آمدن را پیدا کنیم. بعد از مدتی تری تصمیم به بازگشت گرفت چون نوک انگشتانش بی‌حس شده بود و احساس خستگی می‌کرد.
 

اشپیگل: از اینجا فقط با اریکسون همراه شدید؟
 

کالتنبرونر: بله، به طور نوبتی برفکوبی می‌کردیم. چون ارتفاع برف در بعضی نقاط تا زانوهایمان بود و در این شرایط پیشرفتمان خوب بود. ساعت چهار و ربع سحر شد. کمی بعد ما به صخره شیب‌داری رسیدیم. در سوی سمت راست صخره‌ای تشکیل شده است که از مسافتی دور شبیه به قلب است. در وسط آن محل گذری است که به آن (the bottleneck) یا تنگه می‌گویند که مجبورید از میان آن عبور کنید.
 

اشپیگل: در سال ۲۰۰۸، ۱۱ کوهنورد در این محل کشته شدند.
 

کالتنبرونر: این گذرگاه بسیار خطرناک است. در انتهای تنگه یک برج یخی به شکل گل‌کلم بزرگ به نام serac که پیشامدگی بزرگی دارد و شما مجبورید از سمت چپ آن عبور کنید وجود دارد. در ابتدا برای عبور از تنگه هم‌طناب شدیم و بعد به منطقه ۴۵ درجه‌ای رسیدیم که بدون طناب هم می‌توانستیم به بالا رفتن ادامه دهیم. در جایی که تنگه شروع به شیب‌دار شدن کرد (تا ۸۰ درجه شیب)، فردریک تصمیم گرفت استندی (Stand) بسازد. بنابراین پیتون (میخ‌ها) خود را برای محکم نگه‌داشتن خود در آنجا شروع به کوبیدن کرد. صخره به اندازه کافی محکم نبود. بنابراین ما کمی بالاتر رفتیم. فردریک ۴۰ متر بالای من و سمت راست بود.
برای یک لحظه، من به بالا نگاه نکردم. فکر کردم در حال کوبیدن میخ به صخره‌ است. اما چیزی به نظر می‌رسید شکسته شده باشد و ناگهان اتفاق افتاد و مه خیلی غلیظ بود. تمام چیزی که من دیدم، در یک لحظه، او در حال سقوط بود. فریاد مختصری از او شنیدم. از گوشه چشمانم او را دیدم که به دنبالش قسمتی از صخره در حال سقوط بود. در آن لحظه من با طناب به او وصل نبودم در غیراین صورت هر دو به پایین سقوط می‌کردیم.

 

اشپیگل: عکس‌العمل شما چه بود؟
 

کالتنبرونر: فریادی کشیدم. به خاطر نمی‌آورم چه بود. ایستادم. گویی فریز شده باشم و فکر کردم: خواهش می‌کنم، این نمی‌تواند اتفاق افتاده باشد. نمی‌خواستم باور کنم حادثه‌ای رخ داده است.
 

اشپیگل: آیا فکری داشتید که باز به صعود ادامه دهید؟
 

کالتنبرونر: حتی برای یک ثانیه هم به آن فکر نکردم. به همسرم با رادیو اطلاع دادم.
رالف! رالف! فردریک سقوط کرد و سپس شروع به پایین آمدن کردم. من نمیدانم چرا، اما تا اندازه‌ای تصور می‌کردم می‌توانم فردریک را پیدا کنم.

 

اشپیگل: آیا شانسی بود که او زنده بماند؟
 

کالتنبرونر: پایینِ جایی که بودم، برآمدگی‌ای بود که می‌توانست به آنجا افتاده باشد. اما تنها چیزی که دیدم یک چوب اسکی بود. او بدون شک به قدری سریع افتاده بود که نمی‌توانست خود را به روی یخ نگهدارد. کمی بعد رالف با رادیو اطلاع داد که کوهنوردی دیگر فردریک را بی‌جان در برف‌ها در کمپ III دیده است. او از یک ارتفاع ۱۰۰۰ متری پرتاب شده بود.
 

اشپیگل: بعد از حادثه شما ۳۰۰۰ متر به طرف پایین تا کمپ پایین آمدید. در آن زمان به چه چیزی فکر می‌کردید؟
 

کالتنبرونر: خیلی عصبی و هیجان‌زده بودم و مجبور بودم برای جلوگیری از هرگونه اشتباهی تمرکز کنم. در عین حال رالف از من خواست که در کمپ II باقی بمانم. اما من نمی‌توانستم تصور کنم می‌توانم این کار را انجا دهم. فکر کردم: باید به هر شکلی شده امروز به پایین برگردم. استراحتی در ارتفاع ۶۳۰۰ متری کردم و در آنجا تا عصر منتظر شدم و هنگامی که اوضاع کمی آرام شد و ریزش سنگ‌ها کاهش پیدا کرد، براساس قولی که به رالف داده بودم شروع به پایین آمدن کردم. در حدود ۱۱ ساعت بعد از وقوع حادثه به بیس‌کمپ رسیدم.
 

اشپیگل: به عنوان یک کوهنورد ارتفاعات بالا، آیا شما به سقوط یا مرگ زیاد فکر می‌کنید؟
 

کالتنبرونر: هرگز به مغز من خطور نمی‌کند. هنگامی که در کوهستان هستم، همیشه کاملاً دقیق و متمرکز هستم. البته به طور دقیق به آنچه که در کوهستان ممکن است رخ دهد فکر می‌کنم. اما هنگامی که شروع به کوهنوردی می‌کنم به مرگ فکر نمی‌کنم چون وجود ندارد.
 

اشپیگل: سه سال پیش، شما در دائولاگیری با برف پوشانده شدید. به عنوان یک کوهنورد، آیا ترس از مرگ برایتان امری عادی شده است؟
 

کالتنبرونر: هنگامی که شما برای نجات جانتان می‌جنگید داستان کاملاً متفاوتی است. من کاملاً خوش‌شانس بودم. هنگامی که بهمن فرود آمد، من داخل چادرم بودم. با چادر کشیده شده و با برف دفن شدم. ولی هنوز قادر بودم که نفس بکشم. و دستم را در یک حفره حرکت دهم، چاقویم را پیدا کردم و چادر را پاره کردم و خودم را به بیرون کشیدم. سپس به دنبال دو کوهنورد اسپانیولی که آنها هم در زیر بهمن مدفون شده بودند، شروع به جستجو کردم. حدود دو ساعتی طول کشید که آنها را پیدا کنم. ولی خیلی دیر شده بود. این واقعه غیرقابل باور و دردناک بود.
 

اشپیگل:آیا از آن زمان به بعد چیزی برای شما تغییر کرد؟
 

کالتنبرونر: خیلی محتاط‌تر شدم. این روزها حتی حاضرم شب به خاطر ریسک بهمن نخوابم. بنابراین در جای پرخطر از بیواک پرهیز می‌کنم.
 

اشپیگل: آیا در اکسپدیشن به ارتفاعات ۸۰۰۰ متری، لحظات خوشی هم داشته‌اید؟
 

کالتنبرونر: البته. اگر وجود نداشت احتمالاً بارها و بارها به آنجا کشیده نمی‌شدم. ما لحظات زیبایی را در K2 تجربه کرده‌ایم. محل کمپ در ارتفاع ۶۳۰۰ متر کاملاً امن است. در غروب، هنگامی که خورشید در افق در حال محو شدن است، تمامی رشته‌کوه قره‌قروم روش می‌شود و این انرژی خالص است.
 

اشپیگل: آیا این منظره همان پاداش است؟
 

کالتنبرونر: منظره‌ای که با سکوت همراه است. تصور می‌کنم به عنوان یک انسان شکننده و کوچک چیزی که خیره‌کننده است صعود به این کوهستان عظیم و توانایی دیدن هرچیزی از آن بالاست و زمانی که از قله به پایین می‌آیم و ابرها ناگهان کنار می‌روند، احساس می‌کنم من قادرم که تمام جهان را در آغوش بکشم و اینها تأثیراتی هستند که به روی من گذاشته می‌شود.
 

اشپیگل: شما یکی از ستاره‌های کوهنوردی ارتفاعات بالا در جهان می‌باشید. مردان با موفقیت‌های شما چگونه برخورد می‌کنند؟
 

کالتنبرونر: در ابتدا آنها مرا نمی‌دیدند. طی سالیان و انجام صعودهای موفقیت‌آمیز، بالاخره پذیرفته شدم. متأسفانه همیشه خارج گودنشین‌هایی هم هستند که هرگز با من ملاقاتی نداشته‌اند و فرض می‌کنند که کسی دیگر برای من برف‌های عمیق را پاکوب می‌کند و راه را هموار می‌کند و من به طرق مختلف از دیگران در شیوه‌های متفاوت سود می‌برم.
 

اشپیگل: آیا هنوز مجبورید خود را اثبات کنید؟
 

کالتنبرونر: به خودم نیازی به اثبات نیست. اما بعضی اوقات طینت بد مرا آزار می‌دهد. در لوتسه یکبار کسی ادعا کرد که من بیس‌کمپ را با هلی‌کوپتر پرواز کرده‌ام و ۲ شرپا کمپ مرا در ارتفاعات بالا برپا کرده‌اند. این گفته‌ها کاملاً ساختگی و جعلی بود.
 

اشپیگل: چطور اینگونه شایعات بین کوهنوردان رایج می‌شود؟
 

کالتنبرونر: این شایعات از روی حسادت و رنجش است.
 

اشپیگل: سه ماه قبل (اگر چه سئوال‌برانگیز) کوهنورد کره‌ای Oh-Eun Sun اولین نفر در تمام صعودهای ۸۰۰۰ متری شد. آیا شما به عنوان اینکه اولین نفر نبودید، ناامید شدید؟
 

کالتنبرونر: من همیشه این را گفته‌ام که قصد هیچگونه رکوردزنی در صعود به همه ۸۰۰۰ متری‌ها ندارم. برای Oh-Eun Sun خوشحالم که تمامی آنها را فتح کرده است. حالا این موضوع نکته قابل بحثی شده است. (مترجم: البته صعود کانچن‌جونگای خانم Oh-Eun Sun به خاطر اینکه شرپایش اعلام که که ۱۵۰ متر انتهایی را تا قله نپیموده است، توسط خانم الیزابت هاولی disputed (مورد بحث) اعلام شد و ادورنه پاسابان اسپانیولی به عنوان اولین زن صعودکننده شناخته شد.)
 

اشپیگل: آیا می‌توانید تصور کنید که صعود به K2 را فراموش کنید؟
 

کالتنبرونر: هنوز در ارتباط با آن اطمینانی ندارم. هنوز درباره آن در حال فکر کردن هستم. در حال حاضر، زمانی برای آن در نظر می‌گیرم تا ببینم چه احساسی می‌توانم در آینده داشته باشم. بحث‌های طولانی با همسرم رالف داشته‌ام تا با کمک از تجربیاتم به من کمک کند. بعد خواهیم دید چه پیش خواهد آمد.
(مترجم: سرانجام در آگوست ۲۰۱۱، K2 توسط خانم کالتنبرونر فتح شد و او تمامی چهاردهمین ۸۰۰۰ متری خود را صعود کرد.)
 

اشپیگل: خانم کالتنبرونر از مصاحبه با شما خوشحالم.

مترجم : محمد اسماعیلی

۳ دیدگاه to “گرلینده کالتنبرونر: «من به مرگ فکر نمی‌کنم.»”

  1. پگاه شاهرخی می گوید:

    و تو آن هنگام که من پایه های آفرینش زمین را بیان نهادم کجا بودی و در هنگام سحر که ستاره ها با هم می خواندند. (از کتاب ایوب)
    چه واژه ایی مناسب تر است جهت قیاس عشق رسیدن به قله ها جز زایش؟
    تحمل ، صبر، خاطره، تجربه ، درد و رسیدن و بدست آوردن عشق.
    قله ها نوزادان زیبای طبیعت هستند که انگشت اشاره شما را با تمامی انگشتانشان می فشارند و لبخند می زنند.

  2. جت استریم چیست؟ (بازنشر) | باشگاه کوهنوردی اسپیلت می گوید:

    […] ۲- من به مرگ فکر نمی کنم […]

  3. رضا می گوید:

    یه دنیا حرف های زیبا و مسحورکننده از خانم کالتنبرونر.
    تشکر از آقای اسماعیلی

دیدگاه خود را بیان کنید