جستاری در باب «عشق به کوهنوردی» – نوشته ذبیح اله حمیدی 

ارسال شده توسط در 18 جولای 2023 بدون دیدگاه | دسته بندی شده در مقالات و نوشته ها

جستاری در باب «عشق به کوهنوردی» 
 
عشق در فرهنگ و زبان فارسی به معنا و مفهوم دوست داشتن زیاد است. 
به هر چیز و هر کس که علاقه و وابستگی بسیار داشت می توان نام عشق را بر آن اطلاق کرد. انسان از طریق هنر توانسته است مفهوم عشق را به خوبی نمایان سازد.
از بارزترین این هنرها می‌توان به شعر اشاره کرد.
زمانی که اشعار شاعران و عارفان بزرگ زبان فارسی چون مولانا و حافظ و سعدی و … را  می خوانیم به معنای عمیق کلمه عشق بیشتر پی می بریم. حتی انسان های دین ناباور نیز نمی‌توانند پس از خواندن اشعار این بزرگان در درون خود وجود حسی زیبا از ایمان به یک معبود الهی و غیر زمینی را کتمان کنند.
عمق عشق به یک معبود الهی صفت ناب شعر این بزرگان است که احساسات خفته بشری را بیدار کرده به سرزمین های خیالی و ماورایی رهنمود می سازد. این احساسات زیبا و ناب بشری از ذهن همه ما سرچشمه می گیرد و یکی از مهمترین انگیزه های ادامه حیات است، حیاتی که سرشار از شور زندگی و عشق به انسان و طبیعت در سرلوحه آن قرار گرفته است.
حافظ می فرمایید: 
عشق دردانه است و من غواص و دریا میکده 
سر فرو بردم به آنجا ، تا کجا سر بر کنم 
یا 
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر 
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
یا 
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز 
هر کس بر حسب فهم ، گمانی دارد
این که آیا عشق به تنهایی می تواند الگوی مناسبی جهت هدف گذاری صحیح در زندگی باشد؟ سئوالی ست که پاسخ آن نیازمند به بحثی دیگر است.
در برابر عشق همواره عقل قد علم کرده است، و همه چیز را با عدله و منطق و ریاضیات پاسخ می دهد. جالب است بسیاری از شعرای ما چون حافظ در برابر این قدافرازی ایستاده و جواب های دندان شکنی نیز به آنها داده اند؛
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی 
عشق داند که در این دایره سرگردانند
عشق ما کوهنوردان به کوهستان و طبیعت و ورزش کوهنوردی نیز ریشه در عرفان ایرانی دارد. متاسفانه یا خوشبختانه عرفان بیش از فلسفه در کشور ما رشد کرده است و از این رو اکثریت کوهنوردان ایرانی انسان هایی احساسی و با عاطفه هستند. این امر موجب آن شده که عشق به شکل (افراط و تفریط) در جای‌جای ورزش ما بروز کرده و خودنمایی کند.
در ازل پرتو رویت ز تجلی دم زد 
عشق آمد و آتش به همه عالم زد
(حافظ)
زمانی که مولانا از عشق خود به شمس می گوید به غزلی بر میخوریم با آغاز این بیت:
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو 
پیش من جز سخن شهد و شکر هیچ مگو 
مولانا عشق خود را چون قمر (ماه) توصیف می‌کند و خود را غلامی حلقه به گوش و واله و شیدای این قمر می‌داند. 
این ها یک مشت از خروارها مثال در دنیای عرفان و صوفی گری بود و از آنجاییکه فرهنگ قالب ما ایرانیان عرفانی است نه فلسفی با سیری در دنیای شعر و ادب فارسی می توان به صدها مثال اینچنین دست یافت.
در اینجا باید یادآوری کرد ورزش کوهنوردی ورزشی وارداتی به ایران است و مانند بسیاری از مقوله های دیگر اجتماعی هم اکنون رنگ و روی ایرانی به خود گرفته است‌. در اروپا که مهد این ورزش است آن را ورزشی فلسفی می‌نامند و اکثر کوهنوردان مشهور بسیار منطقی و اصولی با این ورزش خو گرفته و آن را ادامه می‌دهند.
برای ما ایرانیان شایسته است ضمن حفظ ارزش های اخلاقی و عرفانی این ورزش، سعی کنیم در وجوه اجتماعی آن کاملا فلسفی و عاقلانه به آن بنگریم تا از بروز حوادث و ایجاد حاشیه های بسیار آن جلوگیری نماییم؛ 
به قول غربی ها همواره سعی کنیم در هنگام کوهنوردی، رفتار منطقی را بر ذوق و شوق صعود ترجیح دهیم.
پایان این یادداشت شعر زیبایی از سعدی بزرگوار است که می‌تواند صدای سخن عشق هر کدام از ما کوهیاران به کوهستان ها باشد؛ 
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی 
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی 
 
 
       «با احترام به همه کوهنوردان عاشق ایران زمین»
موسس و مدیرمسئول باشگاه کوهنوردی و سنگنوردی اسپیلت 
                                      ۲۷تیر۱۴۰۲
 
 
منبع وب سایت Www.espilat.com
 
 

دیدگاه خود را بیان کنید