پیمایش زمستانی خط الرأس دوبرار ۲۰ تا ۲۴ دی ماه ۱۴۰۱ – «برنامه شماره ۱۰۲۳»
من و هادی شریفیراد صعودهای دشوار و چالشی زیادی را در کنار هم تجربه کرده بودیم و نسبت به شرایط ذهنی و جسمی یکدیگر شناخت خوبی داشتیم.سال قبل نیز برای پیمایش خرسان ها و علم کوه برنامه ریزی و بارگذاری کرده بودیم که هوای مناسبی برای تلاش پیش نیامد و اجرای آن برنامه را از ذهن مان بیرون کردیم.
اول امسال نیز با مشکل آسیب مینیسک زانو روبرو شدم و شروع به فیزیوتراپی و تمرین های اصلاحی کردم. در تابستان امسال برای انجام این برنامه صحبت کردیم و هر دو برای انجام این کار فکر کرده و به جمع بندی رسیده و قرار شد در مسیر صعود بارگذاری داشته باشیم.
در تاریخ دوازدهم دی ماه ۱۴۰۱ به همراه هادی شریفیراد و نیما علاقه بند برای بارگذاری برنامه به قله سوز چال صعود داشتیم و در نزدیکی قله بارگذاری انجام شد. همان موقع تصمیم بر این شد که در اولین فرصت و پنجره هوایی مناسب تلاش مان را شروع کنیم.
پیرو این تصمیم شروع به چک کردن هواشناسی منطقه نمودیم و طی چندین تماس با استاد هاشم نژاد و راهنمایی های ایشان، تصمیم بر این شد سه شنبه ۲۰ دی ماه ۱۴۰۱ تلاش مان را شروع کنیم.
خودمان را برای ۶تا ۷ روز برنامه آماده کرده بودیم. طی تماس تلفنی با جناب استاد امیر طالبی که در سالهای قبل مسیر را پیمایش کرده بودند، شرایط زمستانی مسیر را جویا شدم که لطف داشتند و اطلاعات مفیدی به ما دادند.
روز اول
سه شنبه بیست دی ماه چهارصد و یک به همراه هادی عزیز و دوست عزیزم قاسم شمع آبادی به سمت امامزاده هاشم حرکت کردیم و ساعت هفت و نیم صبح بعد از خداحافظی از قاسم در هوایی برفی استارت زدیم.
از اول یال و بعد از منطقه پل مرغی با حجم زیاد برف مواجه شدیم که با سه ساعت و نیم تلاش به خط الرأس رسیدیم. ابرهایی که با سرعت از سمت شمال ایران به خط الرأس می رسید، هوا را مه آلود و همراه بارش برف نموده و حرکت را سخت می کرد. در جاهایی از مسیر آنقدر حجم برف زیاد بود که به ۷۰ سانتی متر می رسید و گاهی مجبور بودیم برای حفظ انرژی به صورت چهار دست و پا پیش برویم.
با گذشتن از قلل میاندرود، نور و لاسم در هوایی کولاکی و سرمای خیلی زیاد به شیب چنگیز چال رسیدیم. با ارتفاع گرفتن، از حجم مه و ابر کاسته شد. بعد از قله چنگیز چال ساعت حدود سه و نیم بعد از ظهر محل مناسبی برای شب مانی انتخاب کردیم. تخلیه برف و آماده کردن محل چادر ۴۵ دقیقه زمان برد. بعد از نصب چادر و جابجایی کوله ها مشغول آب کردن برف و غذا خوردن شدیم، شب سردی بود و باد با سرعت حدود ۳۰ کیلومتر در ساعت می وزید.
ساعت پنج و نیم صبح بیدار شدیم و مشغول خوردن صبحانه و چیدن کوله ها شدیم. ساعت ۸ حرکت آغاز شد.
چنگیز چال ها و پروانه ها را روبرو داشتیم. در ارتفاع ۳۰۰۰ متری دامنه جنوبی خط الرأس ابرهای سنگین و سیاهی بود که بارش برف در ارتفاع پایین را نشان می داد، حجم برف روی خط الرأس زیاد بود و سرعت تیم را میگرفت و پیمایش را سخت میکرد. بعد از پروانه ها حدود ساعت چهار محل خوبی برای نصب چادر پیدا کردیم، بعد از کندن برف ، چادر را نصب کردیم. گود کردن محل چادر در برف، باعث می شد باد کمتری احساس کنیم، شب سردی بود ولی گذراندیم.
صبح زود بیدار شدیم و ساعت ۸ حرکت مان را آغاز کردیم. قلل انگمارها روبروی ما چشم نوازی می کرد، می دانستیم امروز جدای از حجم برف مسیر، چالش های زیادی سر راهمان است و باید به بارگذاری قله سوزچال برسیم. قبل از قله انگمار بزرگ تیغه های سوزنی شکل وجود دارد که قابل صعود و پیمایش نیست،به همین دلیل از سمت راست مسیر و زیر قله انگمار بزرگ به راهمان ادامه دادیم،
با تلاش، سختی زیاد و گذشتن از مسیرهای چالشی ساعت سه و نیم بعد از ظهر به قله دو برار شرقی رسیدیم. باد منطقه زیاد شده بود و ما در هوای سرد همراه با باد ادامه مسیر می دادیم، چالش ها و دست به سنگ های قبل از گردنه سوز چال را گذراندیم و در تاریکی هوا ساعت شش و نیم بعد از ظهر به قله سوز چال رسیدیم و در هوایی سرد همراه با کولاک برف مشغول آماده کردن محل چادر شدیم و هادی به سراغ محل بارگذاری رفت. بعد از نصب چادر و گذراندن روزی سخت به داخل چادر رفتیم و مشغول غذا خوردن و مایعات شدیم و ذهن و بدنمان را برای چالش اصلی این برنامه یعنی تیغه های قره داغ آماده کردیم.
ساعت ۹ استارت زدیم و بعد گذشتن از قله های رخش به تیغه های قره داغ رسیدیم. از اینجا به بعد حرکت و صعود احتیاط بیشتری نیاز داشت، دست به سنگ شدن روی تیغه ها با کفش دوپوش و دستکش، با وجود برف روی تیغه ها کار را سخت و دشوار می کرد.
به خاطر سست بودن سنگ های مسیر با ایمنی و تست چند باره گیره ها به پیمایش ادامه میدادیم. به علت فشار روز قبل تصمیم بر این شد امروز زودتر و در محلی مناسب چادر زده و بیشتر استراحت کنیم.
بعد از قله قره داغ یک ساعت ۳ بعد از ظهر ۱۰۰ متر ارتفاع کم کرده و در محلی مناسب مشغول نصب چادر شدیم. با وجود باز گذاشتن هواکش های چادر در شبهای قبل ، پوش داخلی چادر برفک میزد و باعث خیس شدن و نم گرفتن کیسه خواب ها میشد و عصر ها مجبور به هوا دادن کیسه خواب ها بودیم، تا هنگام خواب سرمای کمتری احساس کنیم.
طی تماس تلفنی با دوست عزیزم مهدی موسی نژاد پیگیر اوضاع هواشناسی شدیم و برای اطمینان بیشتر با استاد هاشم نژاد تماس تلفنی گرفتیم، هوای شنبه را صاف با باد ۳۰ کیلومتر در ساعت پیش بینی و اعلام کردند. کمپ شب بعد را تا دو روز ترک نکنید، به این دلیل که روزهای یکشنبه و دوشنبه هوایی برفی همراه با کولاک پیش بینی شده بود. با همفکری تصمیم بر این شد شنبه صبح زودتر حرکت کنیم و تا جایی که توانمان اجازه می دهد تلاش کنیم و در آخر وقت شنبه به سمت روستاهای جنوب خط الرأس فرود برویم.
ساعت ۱۲ شرایط جوی در اواسط خط الرأس دگرگون شد و ابرهای سیاه روی خط الرأس و جت استریمی روی قله دماوند مشخص بود که خبر از دگرگون شدن هوا برای فردا را نشان میداد. بعد از قله شاه ورس دهلیزی پر شیب وجود دارد و نیاز به فرود با طناب است که بخاطر صرفه جویی در زمان با احتیاط زیاد بدون طناب از آن فرود آمدیم.
نفسی راحت کشیدیم و طی تماس تلفنی به خانواده، استاد حمیدی و دوستان خبر موفقیت پیمایش را اعلام کردیم. حس و حال خوبی بود کاری دشوار و سخت انجام شده بود و زحمت زیادی برایش کشیده بودیم هادی را در آغوش گرفتم و اشک ریختم.
ساعت ۱۵:۴۰ زیر قله اسب گردون رسیدیم. تا قلل بعدی کالاهون و چهل چشمه فاصله ای نداشتیم ولی ماندن روی خط الرأس و ارتفاع جایز نبود و باید در روشنایی روز به روستا میرسیدیم. دوست خوبم قاسم شمع آبادی زحمت کشیده بود و برای بازگشتمان آمده بود. ساعت ۱۷:۱۵ به روستای یهر رسیدیم و به همراه قاسم عزیز به تهران برگشتیم.
جا دارد