اشعار و تک نوشته ها (شماره ۱۴)
در کوهساران و در کشاکش طبیعت
میبینمت
که چون دلربایی چشم نواز
بدرقه ام مینمایی
و دوشادوش من
تا چکاد کوهستان گام می نهی
هر دم که خستگی بر من چیره می شود
تو با سخن های نهان در گوشم نجوا سر می دهی
و از عشق سخن میرانی
از مهر می گویی و از مودت
آه…ای همره نادیده ام
سکوتت را میستایم و ندایت را در جانم میشنوم
لبخند زیبایت را از من دریغ مکن
و چشم ات را بر من مپوشان
بگذار با هر گام
محو افسون نگاهت گردم
می خواهم با یادت و با جادوی حضورت
از آن بلندا با
آغوشی باز
به سویت بازگردم
و مهر و جان و هستی ام را
با دستانی آکنده از
عطر گل های وحشی کوهستان
هدیه ات نمایم
ذبیح اله حمیدی
فروردین ۱۳۹۵