اشعار و تک نوشته ها (شماره ١۶)
(مرثیه ای برای یک کوهنورد)
در آن باد
در آن کوه یخ زده
چو بشکست نقابی و فروریخت برفی
نگونسار شد
عاشقی از کوهساران
***
درون مه
در آن برف انبوه
بگفت آن عاشق شیدا
که ای رهروان دیرینم:
نام من عشق است آیا می شناسیدم؟
زخمی ام – زخمی سراپا – می شناسیدم؟
با شما طی کرده ام راه درازی را
خسته هستم – خسته – آیا می شناسیدم؟
***
در آن دم
لاله های خفته در زیر تلی از برف
بانگ برآوردند:
که ای کوهیار عاشق
در بهاران
هنگام سربرآوردن از خاک
(سرخی خونت را به سرخی جانمان) خواهیم آمیخت
تا هر دم که رهروان غم زده ات
پای در کوهستان نهند
یاد لاله های واژگون دوران کنند
و در دل ندا سردهند:
اینچنین بیگانه از من رومگردانید
در مبندیدم به حاشا، می شناسیدم!
در کف فرهاد تیشه من نهادم، من!
من بریدم بیستون را می شناسیدم
من همان مهربان سال های دور
رفته ام از یادتان؟ یا می شناسیدم؟
نام من عشق است آیا می شناسیدم؟
نام من عشق است آیا می شناسیدم؟
***
سروده ی ذبیح اله حمیدی
١٣٩٩/٠٢/٢۴
به یاد حسین صادق زاده و همه درگذشتگان عرصه کوه و ورزش کوهنوردی
(به همراه بازنویسی بخش هایی از شعر مشهور آیا می شناسیدم؟ از غزلسرای معاصر زنده یاد حسین منزوی)