سایههای تراژدیهای کوهنوردی و نقش روان درمانی در تسلی بازماندگان – تألیف و ترجمه: محمد اسماعیلی
“سایههای تراژدیهای کوهنوردی و نقش روان درمانی در تسلی بازماندگان ”
تألیف و ترجمه: محمد اسماعیلی
کوهنوردان با مفهوم مرگ، غم و درد از نزدیک آشنا هستند و بعضاً دوستان و آشنایانی در دوران مختلف داشته اند که در حوادث مختلف کوهستان از دست داده اند و مرگ آنان تأثیر عمیقی در زندگی بازماندگان داشته است.
اما درد و رنجی که بازماندگان حوادث کوهستان با آن همراه میشوند نیاز به توجه و درمان ویژه دارد و این شامل تمام ورزشکارانی است که در ورزش های سخت و دشوار فعالیت میکنند.
در اکتبر ۲۰۱۷ گروهی در جنوب بوزمن در مونتانا برای صعود به قله “آلکس لوه” در تلاش بودند (این قله قبلا بعلت اینکه ۱۰۰۳۱ فوت یا ۳۰۰۰ متربود قله ۱۰۰۳۱ نامیده میشد و سپس در ۲۰۰۵ به احترام آلکس لوه به قله آلکس لوه تغییر نام یافت ) .
گروهی که سرپرستی آنها بعهده کنراد آنکر بود قصد داشتند خاکستر کوهنورد فقید آلکس لوه را ۱۸سال پس از مرگش در قله بپاشند. در مسیر برفی، کنراد آنکر کاملاً مواظب بود که سقوط بهمن باعث حادثه ای نشود.
آلکس لوه در ۱۹۹۹در ۴۰سالگی در اوج شهرت و فعالیت هایش در ارتفاعات شیشاپانگما جانش را از دست داد. در آن زمان “آلکس لوه” بعنوان آلپنیستی حرفه ای شناخته میشد و از بسیاری از حوادث دشوار جان سالم بدر برده بود و به نزد خانواده اش بازگشته بود .
اما شرایط در شیشاپانگما برای “آلکس لوه” و دیوید بریجز” فیلمبردار و کوهنورد به گونه ای دیگر رقم خورد و هر دو در زیر انبوهی از برف و یخ برای سالها مدفون شدند و در این میان تنها “کنراد آنکر” جان سالم بدر برد.
تلاشها توسط تیم امدادی که نورث فیس فرستاده شده بود بی فایده بود و در نهایت” کنراد آنکر”خبر مرگ آلکس را به همسر دوستش “جنیفر لوه” داد. جنیفر لوه قبلا مرگ آلکس را در خواب در این اکسپدیشن دیده بود و تلاشهایش برای برحذر داشتن او بیفایده بود.
آلکس لوه به همسرش درباره اکسپدیشن گفته بود: این شغل من است و این یک اکسپدیشن کاری است و مجبورم که بروم.
(قبلا همین خواب را شریک زندگی” آناتولی بوکرایف” کوهنورد سرعتی روس ساکن آمریکا هم دیده بود ، اما بوکرایف بهمراه سیمون مورو و یک عکاس کوهنورد برای صعود زمستانه آناپورنا اقدام کردند که بوکریف و عکاس-کوهنورد با سقوط بهمن مدفون شدند.
بعدها سیمونه مورو که چهار “اولین”صعود زمستانه را در کارنامه دارد از صعود زمستانهk2 صرف نظر کرد چون همسرش به او گفته بود که در خواب مرگ او را درk2 دیده است.)
آلکس لوه که پدر سه پسر ۳ و ۷ و ۱۰ ساله بود بعنوان پدر خانواده کاملاً وظیفه شناس بود اما در کوهستان حادثه در مسیری شخص را گرفتار میکند که تصورش را نمیکند.
“آنکر” و آلکس لوه همنوردان و دوستان صمیمی بودند و بعد از مرگ “آلکس” ، کنراد آنکر وظیفه خود دانست که وقت زیادی برای خانواده آلکس بگذارد تا تسلی بخش همسر و فرزندانش در فقدان او باشد. سرانجام دو سال بعد از مرگ آلکس لوه ، کنراد و جنیفر تصمیم به تشکیل خانواده مشترک گرفتند.
“کنراد آنکر” در مرکز بسیاری از حوادث دراماتیک در طول زندگی طولانی کوهنوردیش بوده است. یافتن پیکر جرج مالوری آلپنیست انگلیسی او را به شهرت رساند. در عین حال ردای بزرگداشت “آلکس لوه” در بوزمن مونتانا را به ارث برده است. کنراد آنکر بناچار شهرت و اعتبار را بعنوان بخشی از معامله ای که در آن قرار گرفته است پذیرفته است.
“آنکر” که همواره تحت توجه است، از او انتظار دارند مسئولیت شهری که در آن زندگی میکند را بعهده بگیرد ، اما او شخصی است که سالها خود را وقف ارتفاعات بالا، کوهنوردی، سنگنوردی و همراهی بعنوان کاپیتان یک برند مشهور کوهنوردی -ورزشی”نورث فیس” کرده است.
“آنکر”همواره راحتی و آرامش را در سرزمین خشن و دنیای بدون جمعیت خارج از محدودیتها و در کوهستانها میدید و شادی و اوج لذت او زمانی بود که در کیسه بیواک و در سرمای فریز کننده ،چشمان گرسنه اش به آسمان پر ستاره دوخته میشد.
چندی پیش در باشگاه کوهنوردی بوزمن ، کنراد آنکر با کوهنورد جوانی بنام ” هایدن کندی”برخورد کرد. “کندی” ۲۷ ساله چند سال قبل یک اسکار کوهنوردی (جایزه کلنگ طلایی) برای اولین صعود رخ جنوبی مشهور برج معروف به غول Orge در پاکستان دریافت کرد.
“کندی” از کلرادو و شریک زندگیش و همنوردش “اینگه پرکین” از بوزمن به آپارتمانی در شهر برای زندگی مشترک نقل مکان کردند.
“کندی” از زمان فارغ التحصیلی از دبیرستان با یک اتومبیل ون در حال اجرای پروژه های کوهنوردی و سنگنوردی اش بود و ” اینگه پرکین” ۲۲ساله یک اسکی باز قدرتمند و کوهنورد در دانشگاه مونتانا در رشته ریاضی سالهای آخر تحصیلش را میگذراند.
“آنکر” که پایین تر از محل زندگی خانواده پرکین سکونت داشت کمک کرد تا “اینگه” با دنیای کوهنوردی آشنا شود.
“آنکر” سالها قبل با پدر “کندی” بنام مایکل کوهنوردی میکرد و او کوهنورد برجسته ای بود و “آنکر”، “هایدن کندی” را از کودکی میشناخت.
۲ روز پس از مراسم در قله “آلکس لوه” ،کندی و پرکین در حالیکه از “ایمپ پیک” محلی دور افتاده در “هیالات کانیون ” با اسکی فرود می آمدند در بهمن گرفتار شدند، برف مربوط به ابتدای فصل بود ،”هایدن کندی” که با برف پوشانده بود خود را بیرون کشید.
اما اثری از “اینگه پرکین” مشاهده نکرد، او ساعتها برای یافتن “اینگه” تلاش کرد، اگرچه میدانست که شخصی که زیر بهمن گرفتار میشود بیش از ۲۰دقیقه نمیتواند زنده بماند.
سرانجام او دست از تلاش کشید و با اسکی فرود آمد و با اتومبیل خود را به بوزمن رساند.
میتوان حدس زد در ساعاتی پس از اینکه او دوست و همنوردش را از دست داد تا چه اندازه ای دچار وحشت، رنج و درد و احساس تقصیر و گناه شده بود با کسی تماس نگرفت. آن شب در آپارتمانش، نامه ای ۱۵برگی نوشت و دوز کشنده ای از داروی مسکن و الکل خورد.
“هایدن کندی” هرگز بنظر نمی رسید که افسرده یا رفتار خشونت آمیزی داشته باشد.
مایکل کندی پدر هایدن گفت: رفتارش در کودکی مانند کودکان دیگر بود، چه چیزی را نتوانستیم از او در این سالها ببینیم؟ ما گیج و پریشانیم.
برای هایدن کندی ، قله ایمپ (Imp Peak) در قیاس با قله غول (Ogre) شبیه به یک تفریح میماند.
“هایدن” در نوشته ای که از خود باقی گذاشته بود اشاره کرده بود: تقصیر من بود که ما آنجا رفتیم، در نامه اش اشاره ای روشن به ساعاتی که بعد از حادثه بر او گذشته بود نکرده بود،اما او بعد از این واقعه بخاطر تقصیری که در وقوع حادثه بر دوشش سنگینی میکرد دیگر نمیخواست زنده بماند و جان خود را گرفت!
یک هفته قبل از مرگ ، “هایدن کندی”مقاله ای دردناک در یک وب سایت بنام ” ایوینیگ سندز” درباره مرگ اخیر تعدادی از همنوردانش در کوهستان نوشت که در میان آنها مرگ “کیل دمپستر” بود که او را قبلا در صعود به قله غول(Ogre)در پاکستان همراهی کرده بود.
“دمپستر” و دو نفر دیگر دو سال قبل در تلاش صعود به قله غول۲(Ogre2) در طوفان ناپدید شدند. در سالهای اخیر جامعه جهانی کوهنوردان و اسکی بازان نخبه و حرفه ای با مرگ بزرگانی در این ورزش های دشوار در شرایط دشواری مواجه است.
“هایدن کندی” سئوالی را در مقاله اش مطرح میکند که: اغلب افراد سرسخت از طریق تجربیاتشان زنده میمانند اما باعث مرگ دیگران که تجربه کمتری دارند میشوند.
” چرا بعضی از ما جان سالم بدر میبریم و دیگران جانشان را از دست میدهند؟”
“کنراد آنکر” که خود بازمانده ای از زمانهای طولانی کوهنوردی و ماجراجویی است لیستی در دست دارد که نام همنوردان و دوستانی است که در حوادث کوهستان از دست داده است:
لیست با منتور کنراد آنکر ، ” ماگز استامپ” آغاز میشود که در سقوط به شکاف یخی در هنگام فرود از قله دنالی در ۱۹۹۲ ودر ۴۲ سالگی جانش را از دست داد.
اسکات آدامسون، جاستین گریفین، هانس ساری، والت شیپلی، آنگ کاجی شرپا، یولی استک و دین پاتر تعدادی از کوهنوردان این لیست هستند.
“شهیدانی بی علت” ، آنانی که شاید فقط برای موفقیت در یک برنامه و دل خودشان جان خود را از دست دادند.
“آنکر” میگوید: قبلا با “هایدن کندی” صحبت کرده بودم و از او پرسیدم” از دست دادن” به چه معناست؟
“شما در شکافی می افتید و بسرعت همه چیز تاریک میشود ، آیا شما به این فکر این می افتید که جان خود را بگیرید؟
“هایدن میگوید:
من واقعا در این باره قبلا فکر نکرده ام، بخاطر اینکه که شرم و ضعف در ارتباط با آن می بینم.
یک هفته بعد از خودکشی” هایدن کندی” ، کنراد آنکر به دوستش ” تیم تیت” روان درمانگر در بوزمن زنگ میزند.
“آنکر” و “تیت” با هم از قدیم الایام دوست بودند و اغلب برای کوهپیمایی و صحبت درباره زندگیشان با هم همراه میشدند.
“تیت” بعنوان روان درمانگر به او و خانواده لوه در بعضی از دوران تاریک کمک کرده بود و در زمانی که طنین گناه وجود “آنکر” را فرا میگرفت صحبت های “تیت” او را به دنیای واقعی باز میگرداند.
صحبت با “تیم تیت” کوتاه بود همانطور که اغلب گقتگوهای تلفنی “آنکر”بر این منوال هستند.
⚡️بهره گیری از روان درمانگر برای ورزشکاران نورث فیس و خانواده های بازماندگان حوادث کوهستان⚡️
هدف “کنراد آنکر: این بود که “تیم تیت” در تماس با نورث فیس، کمپانی تجهیزات کوهنوردی و طبیعت که در ۱۹۶۶تاسیس شد .وظیفه روان درمانگری و ریشه یابی مشکلات درباره از دست دادن دوست و یا اعضای خانواده ،غم و درد و آسیب های افراد بازمانده کوهستان را بعهده بگیرد.
کنراد آنکر بعنوان کاپیتان “نورث فیس” سرپرستی بیش از صد اکسپدیشن کوهنوردی ،صخره نوردی ، ماجراجویی ، اسکی بازی حرفه ای، اسنوبوردر، اولترا رانینگ را که بوسیله این “برند” حمایت میشد را بعهده داشت.
مرگ “هایدن کندی” و ” اینگه پرکین” تأثیر عمیقی بر بسیاری از ورزشکاران جوان “نورث فیس” داشت اگر چه این دو ورزشکار با کمپانی در ارتباط نبودند.
در بهار ۲۰۱۸ ” کنراد آنکر” برای معرفی ” تیت” به مدیران اجرایی نورث فیس او را به کالیفرنیا برد.
او در معرفی ” تیم تیت” گفت: مایلم “منتور” خود را به شما معرفی کنم! این گونه معرفی که توسط “آنکر” انجام شد به شیوه ویژه روان درمانگری “تیت” باز میگردد که مجموعه ای از مناسک وام گرفته از “ذن بودیسم” و مراسم قبیله های بومی دشت های شمالی آمریکا است. بدین گونه و با شیوه خاص خود” تیت” در بهبود سلامت ذهن بازماندگان بعد از حوادث ناگوار کوهستان موفق عمل میکند.
بعد ازحضور “تیت” در برنامه های نورث فیس، تعدادی از ورزشکاران از شیوه بیانش و نزدیکی اش به “آنکر” بطرف او جذب شدند . چندین نفر از آنها به “بوزمن” -مونتانا با هزینه نورث فیس مسافرت کردند تا در جلسات ۲×۲ ساعته ” تیم تیت” در دو روز برای روان درمانگری شرکت کنند.
البته در بوزمن در زمانی که ورزشکاران در شهر بودند “آنکر” و “جنیفرلوه-آنکر” هم نقش منتور را بعهده داشتند.
مارک کارتر یک اسنوبوردر از تیم نورث فیس میگوید: “من بعنوان یک کابوی بزرگ شدم” و “تراپی”و درمان کاری نیست که ما انجام دهیم.
کارتر در وایومینگ در مزرعه گاو کار میکند و بیزنس جانبی فروش گوشت را هم دارد. حامی او یک شرکت خلال دندان است.
“کارتر” گفت که بزرگترین غم زندگیم از دست دادن “پسر عمویم” در سال ۲۰۰۷در عراق است.
“تیت” برای روان درمانگری یک سری کارهای را به من داد که در منزل انجام دهم ،او مرا مجبورکرد به پسر عمویم نامه بنویسم، من دو ماه برای نوشتن این نامه وقت گذاشتم.
“هیلاری آلن” هم که توسط دوستانش “هیلی گوت(هیلی بز پا) نامیده میشود ، اولترا رانری است که اسپانسرش نورث فیس است.او در عین حال فوق لیسانس نورو ساینس است.
در ۲۰۱۷ وقتی که ۲۸ساله بود و در مسابقات ۵۶ کیلومتری “اسکای رانینگ” در خط الراس کوهستانی در نروژ میدوید ، سنگی از زیر پایش در رفت و او ۴۶متر سقوط کرد .
۱۴استخوان پشت، دنده، بازو و پایش شکستند و پارگی تاندون هم پیدا کرد.
او میگوید: کاملاً شکسته و بهم ریخته شدم، همیشه کابوس داشتم. از نظر ذهنی بدنبال راهی بودم که چگونه دوباره میتوانم به روحیات گذشته بازگردم، من با گناه و تقصیری می جنگیدم که چگونه خود را تا پای مرگ کشانده بودم. مردم به من پیشنهاد میکردند نزد یک روانشناس ورزشی یا یک مشاور روانشناسی بروم، اما این چیزی نبود که واقعا بتواند برایم مفید باشد.در عوض من به “بوزمن” مسافرت کردم تا بتوانم از مشاوره و درمان”تیت” بهره ببرم. او آدم مورد علاقه من است، من هم از جنس کوهستان هستم و از گونه زنانی نیستم که خود را درگیر لباس و رنگ کنم. “تیت” میتواند با ورزشکاران با زبان آنها صحبت کند.
“تیت” ۷۱ ساله ، روان درمان گری را در “بوزمن” از ابتدای دهه ۸۰ آغاز کرد و این بعد از زمانی بود که یکی از دوستانش که در نزدیکی “بوزمن” زندگی میکرد خودکشی کرد.
“تد یاتس” بعد از یک تصادف سنگین در سیکلی از افسردگی و اعتیاد دچار شد و سرانجام جان خود را گرفت.
“تیم تیت” با زندگی سراسر فراز و نشیب اش سرانجام با همسر دومش در “بوزمن” آرام گرفت و در محل کاری که متفاوت از روان درمانگرهای دیگر بود توانست با انسانهای زیادی که دچار آسیب های روحی از حوادث شده بودند تسکین دهنده آلامشان شود و ورزشکاران با شیوه درمان منحصر بفرد او احساس راحتی میکردند.
از سویی “آنکر” و جنیفر لوه آنکر “هم در بوزمن در جمع ورزشکاران بنظر میرسید توان ارتباط با تمامی ورزشکاران را دارندو این به آنها کمک میکرد که بتوانند راحت تر با شیوه درمانی “تیت” کنار بیایند.
در محلی در کوهستان که ورزشکاران در بوزمن-مونتانا جمع شده بودند و باهم صحبت میکردند،
“جنیفر لوه- آنکر” در جمع ورزشکاران در حالی سعی میکرد کسی را نرنجاند گفت: “مردان غمگین بیچاره”. بعد اضافه کرد ما دوستان زیادی در اینجا داریم، شامل زنانی که شوهرانشان مرده اند،البته زنانی هم هستند که در ورزشهای سخت مانند کوهنوردی،صخره نوردی، اسکی و غیره جانشان را از دست داده اند، اما در این زمینه بیشتر مردان جانشان را از دست میدهند. و زنان و خانواده هایی دل شکسته را باقی میگذارند. خانواده هایی که اینگونه عزیزانشان را از دست میدهند از عبارتی یاد میکنند که سالهای پیش بطور مکرر در ارتباط با کوهنوردی شنیده میشد و در اینجا تفاوتی با مردان جوانی ندارند که عازم جنگ میشوند و جانشان را از دست میدهند،زنانی مانند من ، این موضوع جدیدی نیست.
“کنراد آنکر” میگوید: یک تفاوت اساسی در این مسئله وجود دارد، دلیل اینکه مردم منتقد این ورزش های سخت هستند اینست که ما این تلاش را از روی خواست و اراده و آگاهی خود کوهنوردی و صخره نوردی و ورزش های طاقت فرسا را انجام میدهیم .
اما در مورد یک سرباز،آتش نشان و یا یک پلیس وقتی در ماموریتی جانشان را از دست میدهند قهرمان محسوب میشوند، چون جانش را از سوی جامعه بخاطر شغلشان از دست میدهند.
“کوهنوردی یک کنجکاوی جدید انسانهاست یک گونه ای از افراط گری بورژوازی طبقه متوسط.
این انتخاب اکسپدیشن های دوردست برای محک توانایی ها و محدودیت های خود است.
این به گونه ای “انتخاب خطر آگاهانه” برای خود است، در اینجا شما با زیبایی هایی مواجه میشوید که برایتان جذاب است و خطرهایی که شما را به چالش می کشد و شما کاملا به وجود آنها آگاه هستید و درصد هستید که در تله هایی نیفتید که باعث شود جانتان را از دست دهید . وارد این حیطه شدن با وجود خطرهایی که ممکن است شخص را برای دیدن دنیای جدید تهدید کند از دیدگاه بعضی از افراد ممکن است دیوانگی و حماقت جلوه کند…..
☆☆☆☆
هر اکسپدیشن کوهنوردی ،داستان جدیدی برای کسانی دارد که در ارتفاعات پایین زندگی میکنند در زمستان ۲۰۱۹ “دانیل ناردی” همسر و پسر ۶ساله خود را در ایتالیا پشت سر گذاشت تا یک اکسپدیشن بسیار خطرناک در مسیری تحت عنوان “گرده مومری” را که تا بحال در نانگاپاربات صعود نشده است را بهمراه “تام بالارد” همنورد جوانش برای اولین بار صعود کنند(تام بالارد مادرش آلیسون هارگریوز را که کوهنوردی حرفه ای بود درk2 از دست داده بود).
این دو مرد در نانگاپاربات چه داستانی ساختند؟
وسواس و فکر مداوم که “ناردی” برای مسیری که چند بار تلاش کرده بود و این بار با پسری بی باک و سرکش .سرانجام ناردی و بالارد در ارتفاعات بالا بعلت سقوط بهمن جانشان را از دست دادند.
“تام بالارد” وقتی جنینی ۶ ماهه بود رخ شمالی آیگر را با مادرش صعود کرد؟!!!
این دو آیا خوراک فکری برای افرادی ایجاد میکنند که: به کجا چنین شتابان؟
و یا این چه شیوه ای از ماجراجویی است؟
( باید در نظر گرفت که اگر این حس ماجراجویی انسانها نبود هنوز هم جرات خروج از غارها را نداشتند و یا از خاستگاه خود آفریقا به قاره های دیگر سرازیر نمی شدند)
در اواخر سپتامبر ، آنکر و تیت با فرستادن یک ویدیوی سلفی در یک هایکینگ در کوهستان از”نیک پاوم” که قبلا در دهه ۹۰ در بوزمن زندگی میکرد و از نظر فکری به آنها نزدیک بود دعوت کردند تا برای پوشش کار تیمی و نوشتن مطلبی که قرار بود آنها در مورد گردهمایی روانکاوی انجام دهند یاری دهد و به بوزمن مسافرت کند.
“انکر” در تماس با نیک گفت : به خانه ما بیا و جاییکه کار میکنم و زندگی مرا با “آلکس” را هم از نزدیک ببین.
برای “نیک” عجیب بود که چرا عنوان نکرد “زندگی من با جنی” . شاید حضور آلکس هنوز در زندگی آنها بسیار قدرتمند است!
نیک میگوید: زمانی که در دهه ۹۰ در بوزمن زندگی میکردم ” آلکس لوه” بسیار مشهور و یک سلبریتی بود و روزی یکی از دوستان مرا به “آلکس” معرفی کرد . دست دادن با آلکس لوه شبیه آشنایی با مایکل جوردن بود. در آنزمان من از طریق روزنامه و مجله با تلاشهای او آشنا بودم ،اما خودم استعداد اسکی و تحمل ورزشهای سنگین را نداشتم . نیک میگوید: پدرم در سقوط بهمن پدر و خواهرش را با بیست سال اختلاف از هم از دست داد و برای دهه ها سایه آن تراژدی زندگی خانواده ما را تیره کرده بود.
تیم تیت بدنبال “نیک پاوم” نویسنده رفت و آنها با هم برای اجاره مکانی برای نیک و همسرش به محلی رفتند که اتفاقا جایی بود که برای اولین بار “تیم تیت” و همسرش در آن ساکن شده بودند اما خبر نامساعد این بود که آخرین مستاجر آن خانه خودکشی کرده بود….
بعدا “نیک” برای آشنایی بیشتر با “تیت” به محل کار او رفت و با دکوراسیون عجیب مطبش مواجه شد که اتفاقا با شکل خاصی که داشت مورد توجه ورزشکاران قرار میگرفت و با وجودی که “تیم تیت” سابقه تدریس روانشناسی و روان درمانگری به سبک و سیاق خود را داشت بسیاری را در بوزمن درمان کرده بود و حال به درمان و تراپی ورزشکاران نورث فیس می پرداخت و این به دعوت عزیزترین و قدیمیترین دوستش “کنراد آنکر” صورت گرفته شده بود و مراسمی را باید “نیک پاوم” با شیوه خاص نوشتاری خود پوشش میداد تا تاثیر روان درمانگری و جلسات گروهی ورزشکاران حرفه ای را در کنار هم و اهمیت آن را به ورزشکاران نورث فیس نشان دهد.
البته “کنراد انکر” و “جنیفر لوه-آنکر” هم بعنوان “مهاتمای” صحنه کوهستان باعث ارتباط همه این ورزشکاران با روانکاو و کمپانی حامی ورزشکاران در میانه این وقایع قرار داشتند.
“مکس لوه” ۳۲ ساله فیلمی بنام”Torn” -در هم گسیخته ،درباره مرگ پدرش که ۲۲ سال پیش در شیشاپانگما با سقوط بهمن جانش را از دست و در ادامه زندگی خانواده اش پس از مرگ پدر ساخته است. این فیلم در جشنواره کوه بنف۲۰۲۱ جایزه بهترین فیلم مستند را از آن خود کرد.
دلمشغولی “مکس” این بود که یاد و خاطره پدرش زمانی که ۱۰ ساله بود و وقت زیادی را با او میگذراند همواره برایش فراموش ناشدنی بود.
“مکس” میگوید: این انتظار زیادی است که از کسی بخواهیم که به چیزی که عشق می ورزد را جایگزین عشق خانواده اش کند اما در عین حال اگر شما نمیتوانید از والدینتان انتظار داشته باشید که عشق و علاقه اشان را به شما ترجیح دهند ، چه چیزی دیگری شما میتوانید در زندگی انتظار داشته باشید؟ او میگوید شاید من به روان درمانی برای پذیرش این معضل نیاز دارم.
☆☆☆☆
در هرحال بعضی از افراد کوهنوردی و سنگنوردی و ورزش های سنگین را به اعتیاد به هرویین قیاس میکنند: اعتیاد آور، خودخواهی و مرگبار.
با این وجود در عین حالی که بعضی از افراد جامعه تمایل دارند که افرادی که خانواده خود را رها میکنند و در حوادث کوهستان جانشان را از دست دهند مورد سرزنش قرار دهند،اما در عین حال موضوع مرگ کوهنوردان جانباخته ای همچون “آلکس لوه” و بسیاری دیگر همچنان بعنوان قهرمانان در بین کوهنوردان محسوب میشوند.
☆☆☆☆
به دعوت “نورث فیس” ورزشکارانش حرفه ای در ساحل پورتریکو دور هم جمع شدند تا خاطرات خود را باهم شبی در کنار آتش در میان بگذارند، “تیم تیت” و “آنکر” هم حضور داشتند و هدف گردهمایی معرفی بیشتر “تیم تیت” و اهمیت روان درمانی در بهبود شرایط روحی ورزشکاران بود.
آنکر گفت: کوهنوردی ورزشی قابل اندازه گیری نیست.”یوسین بولت” سریعترین فرد جهان بود چون دویدن او با زمان قابل اندازه گیری بود.
کوهنوردی ورزشی درونگرایانه است.ورزشی تجربه گرایانه است . دو نفر به تنهایی در کوهستان باهم کوهنوردی میکنند و گاهی اوقات فقط یکنفر به تنهایی کوهنوردی میکند. حال شما چگونه آن داستان را به اشتراک میگذارید و چگونه قادرید افراد را مورد اندازه گیری قرار دهید. در بعضی از شرایط یک کوهنورد حرفه ای ممکن است دچار حادثه یا بیماری ارتفاع شود.بهترین کوهنوردان ممکن است در طوفان و سرمای منجمد کننده جانشان را از دست دهند یا شرایط روحی اشان برای مدتها دچار بیثباتی شود .
در ابتدای دهه ۹۰ میلادی ” آنکر”بعنوان یک کوهنورد جوان به شرکت نورث فیس کمک کرد که تیمی بر پا شودکه در نوع خود جزو اولین ها بود و آلکس لوه را به تیم آورد. لیگ و حتی رقابتی در میان نبود.
تیم نورث فیس کم کم از کوهنوردی و صخره نوردی به ورزش های دشوار دیگر گسترش پیدا کرد و به این شکل تیم میتوانست نورث فیس را که حامی اشان بود تبلیغ کنند.
اما در بعضی اوقات شرایط دشوار میشد، بقول رنان اُزتورک : زمانی که فعالیت ورزشی به فیلمبرداری ختم میشد،کار خطرناک می شد و شما تمرکز خود را از دست میدهید و او کسی بود که دچار حادثه خطرناکی در اسکی شد اما شانس با او یار بود و توانست از آسیب شدید جان سالم بدر ببرد و بعدا در اولین صعود کوه مرو با کنراد آنکر و جیمی چین همراه شد
در آن زمان ” فری سولو” فیلم مستندی که اسکار گرفت و راجع به صعود آلکس هونولد در ال کاپیتان در یوسمیتی بودسرو صدای زیادی برپا کرده بود. فیلم توسط جیمی چین و همسرش الیزابت چای واسر هاولی کارگردانی شده بود. (هونولد و جیمی چین هر دو از ورزشکاران نورث فیس هستند) در شبی که در پورتکو بودند درباره فیلم و مراحلی که پشت سر گذاشتند میگفتند و همچنانکه در زمانیکه مشغول معرفی فیلم بودند داستان پشت داستان درباره روند چالشی و اخلاقی را که در یک روند در قهرمان مستند فیلم می بینیم گفته میشد.
“فری سولو” این چالش احساسی و اتیکالی که قهرمان فیلم با آن مواجه است را برای بیننده آشکار میکند، حتی میتوان در فیلم مشاهده کرد که قهرمان فیلم گویی خود را برای یک مصاف آماده میکنند و اوج آمادگیش در جایی است که صبح زود بدون اطلاع فیلمبرداران کار دشوار صعود خود که سالها در ذهنش آماده کرده است بدون طناب در مسیری عمودی آغاز میکند……
جنیفر لوه آنکر میگوید: برای یک لحظه فکر می کنید که کنراد و جیمی(در مرو) و کاری که هونولد میکردهمگی ایجاد وحشت میکردند.اینکه او میرود که جانش را از دست بدهد ، این کارهای بالای آستانه، همه شبیه هم هستند ، حالا هر کدام اگر جانشان را از دست بدهند اظهارنظرها بصورت بدگویی بیان میشوند، اما کسی هم نمیتواند جلوی خواست آنها را برای انجام آستانه بگیرد.
“مارک کارتر” اسنوبورد باز گفت: بهترین وررشکاران آستانه محدودیت خود را بالا میبرند، بخشی بخاطر اینکه تجهیزات از آنها انتظار دارد و بخشی بعلت اینکه سازندگان تجهیزات از آنها انتظار دارند. من از مردم شنیده ام که میگویند: شما فقط تا حد صعود بعدی اتان خوب هستید.
در عین حال بعلت گرمایش جهانی ، کوهها درحال تغییر دائم هستند، یخ ها در کوهستان در حال ذوب شدن هستند و بنابراین پیش بینی شرایط در کوهستان هم مشکل شده است.
تجربه، چه تجربه شخصی یا تجربیات دیگران بسته به شرایط جدید کاملا قابل اتکاء نیستند.
“بتا”، بر اساس اصطلاح رایجی که بین صخره نوردان معمول است مجموعه اطلاعاتی درباره یک مسیر است که این اطلاعات ارزشش به روز بودن آنهاست و اگر بتا به روز نباشد بی ارزش است.
نورث فیس برای ورزشکارانش بیمه سلامتی یا بیمه عمر ارائه نمیدهد. مزایا شامل زیر پوشش بودن حقوق یا تجهیزات رایگان در اکسپدیشن ها است.
” آرنه آرنز” مدیر و مسئول “نورث فیس” میگوید: ورزشکاران فعالیت اشان را با ما یا بدون ما دنبال میکنند، ما ریسک های مرتبط در ذات این ورزش ها را می شناسیم و سعی میکنیم که تا حتی الامکان آنها را را کاهش دهیم. ورزشکاران هدف را مشخص میکنند و نقش ما بعنوان یک مجموعه، کاهش ریسک است.
ورزشکاران در مسیر هدف و پروژه خود تجهیزات و تکنولوژی ارائه شده توسط شرکت را به بازار معرفی میکنند.
در ساحل پورتریکو در هنگام گرگ وومیش هوا رعد و برق و نور شدید باعث شد موج سواران سریعا خود را به ساحل برسانند .بیشتر ورزشکاران در زیر چادر شلوغ جمع شدند.
جیم موریسون پرسید که میخواهید داستان مرا بشنوید؟
جیم موریسون با شریک زندگیش “هیلاری نلسون” اخیرا اولین فرود با اسکی را از قله “لوتسه” قله مجاور اورست با موفقیت به انجام رساندند.
او به آرامی و غمگینانه از مرگ همسر و دو فرزند جوانش در سانحه هواپیما گفت. او پس از مرگ اعضای خانواده اش کاملا احساس تنهایی و افسردگی میکرد و به خودکشی فکر میکرد…
بعد از آشنایی با هیلاری نلسون و پسرانش که با آنها به پورتریکو آمده بودند، پیروزی ای که در فرود از لوتسه با اسکی داشتند و پروژه های دیگرشان آغازی جدید برای موریسون درزندگی بود.
“تامارا لانگر” و “سیمونه مورو” در جمع پورتریکو برای صعود پیک پوبدا در سیبری سردترین نقطه جهان در حال برنامه ریزی بودند.
🔹”جس راسکلی””از اسپوکانه و “هانسیورگ آئور” آلپنیست اتریشی درباره مسیری صخره ای و یخی در کانادا صحبت میکردند و این مسیر آنها را مجذوب کرده بود و قصد صعود به آنجا را داشتند.
همه این مسیرهایی که از آن صحبت میشد در فاصله بسیار دور از ساحلی در کارائیب بودند که آنها درصدد انجام آن بودند.
🔹 واقعه جالبی که آن شب در ساحل پورتریکو رخ داد واگذاری کاپیتانی تیم “نورث فیس” از کنراد آنکر به “هیلاری نلسون” طی مراسمی آیینی ای بود که توسط “تیم تیت” روان درمانگر انجام شد. چون مراسم غریبی برای بعضی از ورزشکاران بود خنده های ریزشان شنیده میشد.
“تیت” با مراسم ویژه و آیینی خود اعلام کرد که قدرت از این مرد به این زن منتقل میشود و برای آنها افتخار و برکت را خواهانیم و با انرژی جمع بهترین ها را برای “هیلاری” آرزومندیم.
البته قبل از اجرای مراسم “تیم تیت” به افرادی که با او آشنایی نداشتندمعرفی شد و “تیت” از آنکر و جنیفر خواست در کنارش بایستند و در مورد”کنراد آنکر” گفت: علاقه و عشقی که من به این مرد دارم در جایی تجربه نکرده ام،گویی من قلب مشترکی با این مرد دارم.
🔹 هدف کنراد آنکر با معرفی “تیم تیت” بعنوان روان درمانگر این بود که ایده “بهبودی” در تیم نورث فیس کلید بخورد اما با این برنامه بهبودی او کاملا مطمئن نیست چه حمایتی شامل ورزشکاران میشود.
با وجودی که بعضی با شیوه درمانی “تیم تیت” راحت نیستند اما نورث فیس برای ورزشکارانی که برای بهبودی اقدام میکنند هزینه پرداخت میکند. در ۲۰۲۰، نورث فیس در حدود ۱۰ درصد بودجه مارکتینگ خود را برای “بهبودی” اختصاص داد و آنکر تاکید داشت:” برای کاری صحیح هرگز عذر و بهانه ای نباید وجود داشته باشد”
با این وجود بسیاری از ورزشکاران از ایده بحث های گروه درمانی استقبال کردند.
مادلین سورکین صخره نورد از برقراری صندوقی برای کمک به اعضا گفت که در هنگام از دست دادن عضوی ، از خانواده و والدین حمایت کنند، او گفت: این حرفه سنگینی است،مسئولیت کمپانی ها در قبال ورزشکارانشان که از اکسپدیشن باز نمی گردند چیست؟
☆☆☆☆
درانتهای ماه آوریل ۲۰۱۹، تیم نورث فیس ۳آلپنیست که ستاره های آینده داری در کوهنوردی میتوانستند باشند در “هوس پیک” در کوههای راکی کانادا بر اثر سقوط بهمن از دست دادند که دو نفر از آنها (راسکلی و هانسیورگ آئور)در جمع پورتریکو حاضر بود .
پیکر سه کوهنورد که در بازگشت از قله بودند بعدا یافت شد . کوهنوردان(دیوید لاما، هانسیورگ آئور و جس راکسلی) در حال تست تجهیزات با پرفورمنس و با کیفیت بالا تحت عنوان “کیت پیشرفته کوهستان” بودند.
پنج ماه بعد ،دو نفر از آنها برای دو صعود برتری که در ۲۰۱۸داشتندجایزه “کلنگ طلایی” را از آن خود کردند.
هانسیورگ آئور برای صعود سولوی “لوپغار سار “در پاکستان و “دیوید لاما” برای صعود سولوی “لوناگ ری” در هیمالیای نپال.
دیوید لاما و آنکر دوبار برای صعود “لوناگ ری” با هم تلاش کردند. که مجبور به بازگشت شدند و در سومین تلاش “دیوید لاما” بصورت سولو قله لوناگ ری را صعود کند .
بعلت اینکه در اکسپدیشن “کنراد آنکر” بار سوم حضور نداشت، دیوید لامامقاله ای قبل از واقعه تراژیک “کوه هاوس” در مجله آلپاین آمریکا انتشار داد و اشاره ای به صعود لوناگ ری داشت: دوست داشتم که صعود به قله لوناک ری را با “کنراد آنکر”شریک میشدم….
در زمانی که حادثه “هوس پیک” در کوههای راکی کانادا رخ داد،”کنراد آنکر” که توسط پزشکش بخاطر مشکل قلبی از ارتفاعات بالا منع شده است برای تور سخنرانی در انگلیس بود.او در ضمن پیشرفت کوهنوردان در کوههای راکی را دنبال میکرد.
هنگامیکه از سوی پدر جس راکسلی به او زنگ زده شد ، میدانست که اطلاعی ناگوار رخ داده است!
(“کنراد آنکر” دو آلپنیست جس راکسلی و دیوید لاما را به تیم “نورث فیس”آورده بود و هر دو به شکلی به هم شباهت داشتند: مادر دیوید لاما یک کوهنورد اتریشی بود که با پدر دیوید لاما که یک راهنمای نپالی بود ازدواج کرده بود،آنها در یک اکسپدیشن باهم آشنا شده بودند.
از سویی پدر جس راسکلی ، کوهنورد مشهور آمریکایی بنام “جان راسکلی” بود که با مادر “جس” در سال ۲۰۰۳به اتفاق هم اورست را صعود کردند در زمانی که جس راسکلی ۲۰ساله بود)
یک هفته بعد “آنکر” در یک پادکست بعنوان میزبان ظاهرشد در حالی هنوز تحت تاثیر این ماجرا بود ، با لحنی آرام گفت: ما برای کوهستان احترام خاصی قائلیم،بعلت اینکه کوهستان ها ارتباطات فوق العاده ای را مابین مردم ایجاد میکنند….
اما، وقتی که به چیزی که بعنوان یک اتفاق غم انگیز رخ داده دقیق میشویم سئوالی در ذهنتان شکل میگیرد که آیا واقعا ارزش آنرا را داشت ؟
کمپانی نورث فیس با “تیم تیت” بعنوان روان درمانگری که با مراسم آیینی و روحانی آشنایی داشت، برای بازماندگان و حمایت از خانواده ها شرایط ویژه ای فراهم کرد . برای یک شب یادبود قربانیان سقوط بهمن “هوس پیک” در پروازی به “رد وود” نزدیکی سانتا کروز تعدادی از کوهنوردان، اعضای خانوده قربانیان و چند مدیر اجرایی شرکت “نورث فیس” در کنار توده ای آتش جمع شدند و “کنراد آنکر” از یک خواننده اپرا برای اجرای مراسم دعوت کرد تا آهنگی مناسب مراسم بخواند سپس در حالی که حضار توجه اشان جلب شده بود آنکر گفت اکنون “تیت” اینجاست تا سخنانی بگوید، بعد از سخنرانی اش “تیت” به خانواده قربانیان نزدیک شد و با آنها به صحبت پرداخت.
کمپانی در صدد است که به بهترین شکل در کنار کوهنوردان و صخره نوردان باشد.
البته مرگ و میر و زندگی در بازار تجارت در مقابل هم هستند .
همانطور کوهنورد “مادلین سورکین “میگوید: نقطه توقفی وجود دارد و آن هنگامی است که کمپانی ها نمیخواهند درباره آن کوهنوردان(جان باخته) زیاد گفته شود .بعضی از کمپانی ها مانند “کلیف بار” از بیزینس حمایت کوهنوردان و صخره نوردان پا پس کشیده اند .علت عمده آن خطر و ریسکی است که این ورزش ها دارند و از نظر اخلاقی نمی خواهند خود را درگیر کنند، بهر حال با این نوع تلقی کوهنوردان را از منبع درآمد و حمایت مالی محروم میکنند.
این در حالیست که هیمالیانوردان ایرانی همچون زنده یاد لیلا اسفندیاری ، زنده یاد حسین صادق زاده و بسیاری از کوهنوردان و صخره نوردانی که در حوادث کوهستان های در ایران، هیمالیا و کوههای پامیر جان خود را از دست داده اند حامیان مالی خصوصی و دولتی برای پرداخت هزینه ها و حمایت از بازماندگانش را نداشته اند.
و بسیاری از هیمالیانوردان ایرانی همچون پروانه کاظمی که تا کنون موفق به صعود ۵ قله ۸۰۰۰ متری و صعود قله های متعدد دیگر و اکسپدیشن هایی که به اجبار و به دلایل مختلف مجبور به عقب نشینی شده است در پرداخت هزینه ها بدون حمایت جدی از شرکت ها و حمایت دولتی، مستقلا هزینه سنگین اکسپدیشن را خود پرداخت کرده اند.
دیگر هیمالیانوردان همچون عظیم قیچی ساز که با ورود به باشگاه ۸۰۰۰ متری ها بدون استفاده از اکسیژن کمکی، افتخار بزرگی برای ایران کسب کرد در جایگاه ویژه ای که حق اوست قرار ندارد.موریس هرتزوگ که در ۱۹۵۰ اولین ۸۰۰۰ متری را صعود کرد مدتی وزیر ورزش فرانسه، شهردار شامونی و رئیس کمیته المپیک فرانسه بود و همچنین حسین بهمنیار و رضا شهلایی هم از زمره کوهنورانی هستند که تلاش عمده اشان با اتکاء به توانایی های مالی خودشان بوده است.
در این میان “امین دهقان” هیمالیانورد اصفهانی که در بهار ۲۰۲۱ تنها ایرانی ای بود که قله اورست را صعود کرد بیش از ۶۰ درصد هزینه گزاف اکسپدیشن را شخصا پرداخت کرد و مابقی هزینه ها توسط شرکت های حامی پرداخت شده است، و این داستان دراز فقدان حامیان مالی جدی کوهنوردان در زمانی که شرایط دشوار ارزی هیمالیانوردان و کوهنوردانی که درصدد هستند صعودهای برون مرزی داشته باشند را با مشکل جدی مواجه کرده است. این در حالی است که اخیرا کوهنوردان از کشورهای عربی در اکسپدیشن های هیمالیا کاملا فعال هستند.
در سال ۲۰۲۰ کمپانی نورث فیس ۱۰ درصد از درآمدش را صرف بهبود “روحی و روانی” ورزشکارانش کرد.
“مادلین سورکین” کوهنوردی از “بولدر”کالیفرنیا با انجمن آلپاین آمریکا صندوقی تحت عنوان” صندوق حمایت از حوادث کوهستان” دائر کرده است تا از خانواده کوهنوردانی که جان خود را از دست میدهند حمایت کنند اگرچه آنها در ابتدای مسیر هستند اما امیدوارند که در کنار بازماندگان و دوستان کوهنوردانی که دچار حادثه میشوند باشند.
متأسفانه در این زمینه در جامعه کوهنوردی ایران کاری جدی و موثری صورت نگرفته است و اصولاً شیوه مدون کمک رسانی به بازماندگان حوادث کوهستان و یا حمایت جامعه کوهنوردی از پروژه های کوهنوردان و یا احیانا در صورت وقوع حادثه ای تراژیک در کوهنوردی و صخره نوردی، گام های بلندی حتی از یک کمپانی چون نورث فیس و کشورهایی که در زمینه کوهنوردی پیشرو و با سابقه هستند عقب تر هستند.
“دیوید لاما” و “هانسیورگ آئور” بعد از مرگ جایزه کلنگ طلایی را برای اولین صعود برجسته اشان برای “لوناگ ری” و ” لوپسغار سار” دریافت کردند.
دیویدلاما و کنراد آنکر دوبار بر روی “لوناگ ری” تلاش کردند که در دومین بار “آنکر”دچار سکته قلبی شد و از صعود به ارتفاعات منع شد ، در سومین بار دیوید لاما بصورت انفرادی موفق به اولین صعود این قله شد.
پس از مراسم خانواده راسکلی در سانتا کروز آنها برای دیدار با خانواده دیوید لاما و هانسیورگ آئور به اتریش پرواز کردند .البته “تیم تیت” روانکاو هم همراه آنها بود.
(نورث فیس هزینه ها و لجستیک پرواز آنها و انتقال پیکر دو کوهنورد اتریشی را بعهده گرفت)
“تیم تیت” در اتریش در دامنه کوههای آلپ با مادر هانسیورگ آئور همراه شد و باهم به صحبت درباره غم از دست دادن آلپنیست فقید پرداختند و راهپیمایی طولانی ای در کنار هم داشتند. …..
در ماه سپتامبر ۲۰۲۰ ، کنراد آنکر با جان راسکلی برای جشنواره کلنگ طلایی بهترین صعودها به لهستان پرواز کردند. (جان راسکلی نتیجه تحقیقاتش را درباره وقوع حادثه “هوس پیک” ارائه کرد)
آنکر به همراه والدین دیوید لاماجایزه کلنگ طلایی بهترین صعودرا از سوی او دریافت کردند.
آنها گریان در صحنه ایستادند و جمعیتی حدود ۲۰۰۰ نفر برای چندین دقیقه دیوید لامای فقید را تشویق کردند.
در مدت زمانی که آنکر در لهستان بود خبر مرگ مادرش که در سالهای طولانی کوهنوردی اش حامی اش بود به گوشش رسید و حقیقتا در آن زمان حال قلب او خوب نبود.
مکس لوه درباره “آنکر” گفت: او زندگی طولانی در جهانی داشت که همه نداشتند، بیشتر دوستان او در حوادث جانشان را از دست داده اند و من فکر میکنم که او بعنوان یک کاپیتان تیم که بسیاری از آنها را با کوهنوردی آشنا کرد خود را مسئول میداند.
مسن شدن آنکر و سکته قلبی اش باعث شدند که او از ارتفاعات بالای کوهستان منع شود و عقب نشینی کند.
حال کدام سخت تر است: مردن در کوهستان و پرستیده شدن و یا عمر طولانی داشتن و با مرگ و میر نزدیکترین دوستانی که به کوهنوردی معرفی کرده ای مواجه شوی؟
مردن در کوهستان ساده تر از دیدن مرگ عزیزانت است.
آنکر می گوید: آلکس”لوه” مانند یک قهرمان جان باخت.پیری ای برایش وجود نداشت. مرگ فقط لحظه ای کوتاه از درد فیزیکی است و سپس شما وارد سیکل دوباره کربن میشوید. از نظر من آلکس نسبتا در تلاش هایش با احتیاط بود.
روز بعد از کریسمس، “کنراد آنکر” به آنتارکتیکا “قطب جنوب” برای یک ماه کوهنوردی اطراف توده کوه وینسن مسافرت کرد.
کوه وینسن بلندترین قله قطب جنوب است.برای اولین بار بود که از اوایل سال ۲۰۰۰ او بعنوان گاید فعالیت میکرد.
همراهان و مشتریانی که او سرپرستی میکند: یک مدیر صندوق سرمایه گذاری و یک عاشق طبیعت و ۹ همراه دیگر بودند که هر کدام ۴۵ هزار دلار برای هر نفر خرج این مسافرت کردند. از این تعداد فقط ۲ نفر موفق شدند قله کوه وینسن را صعود کنند.
بعد از آن آنکر به هم تیمی های “نورث فیس” خود شامل جیمی چین، هیلاری نلسون و موریسون پیوست تا صعودی سریع به “وینسن” داشته باشند ودر عین حال بر روی کوه مجاورش بنام “تیری” Tyree هم تلاشی بکنند که برای “جیمی چین” رخ شیب دار و تکنیکالی بود، موریسون و نلسون هم قصد داشتند با اسکی فرود بیایند.
هوا با آنها همراهی نکرد.
آنتارکتیکا احتمالا بعلت تغییرات اقلیمی، بیشتر مرطوب و نمناک شده است. رخ کوهستان با برف عمیقی پوشانده شده بود و هوا با سرمای منجمد کننده، وحشتناک بود و همگی میدانستند که ارزش خطر ندارد و مجبور شدند بازگردند.
هنوز مشخص نیست داستان این مسافرت در فیلم چگونه بیان خواهد شد چون آنها در حال ساخت فیلم بودند و در عین حال چه کمکی به کمپانی نورث فیس میتوانست بکند.
اما برای آنکر ۸ روز در یک چادر به “جیمی چین” یادآور کوهستان مرو بود ودر این چادر هر کدام بخش مخصوص به خود را داشت و این روتین اشان بود.
سام الیاس در سال ۲۰۱۲ در اورست با کنراد آنکر هم چادری شد. او به یاد میآورد که آنکر مانند یک زامبی به تنهایی بسوی قله در حرکت بود و نیروی عجیبی داشت که قابل تصور نبود. الیاس می گوید:
آن اکسپدیشن برای سالها زندگی مرا ویران کرد.
احساس میکردم در حال دست و پنجه زدن با مرگ هستم اگرچه مرگم فرا نرسید و سرانجام به پایین بازگشتم.
الیاس ۳۸ ساله از دیترویت فرزند مادری لهستانی و پدری سوریه ای دیر با کوهنوردی آشنا شد.
او بعد از گردهمایی ساحل پورتریکو و آشنایی با تیم تیت برای روان درمانی به نزد او رفت.
الیاس در مورد شرایط کوهستان می گوید: شما با دوستتان به کوهستان میروید و او در کوهستان جان خود را از دست میدهد و شما زنده می مانید اما این تمام ماجرا نیست چون برای سالها زندگیتان و آرامشتان بهم میخورد و صحنه ها بصورت مکرر در ذهن شما زنده میشوند.
شما دوستانتان را می بینید که جانشان را در ورزش های دشوار از دست میدهند و نظاره گر هستید و من میتوانم درک کنم که کنراد چه روزهایی را سپری کرده است.
“هایدن کندی” واقعا دوست نزدیک من بود. من در “کاربوندل” زندگی میکردم و او هنوز به دبیرستان می رفت. من فعالیت های او را میدیدم…..
و الیاس شروع به گریستن میکند….
تألیف و ترجمه: محمد اسماعیلی
۲ آذر ۱۴۰۰