آشنایی با کوهنوردان نامدار جهان / به قلم محمد اسماعیلی(بخش پنجم)
بخش پنجم : والتر بوناتی (Walter Bonnati) ( 2011-1930)
والتر بوناتی در یک خانواده کارگری در «برگامو» ایتالیا متولد شد. دوران کودکی او در کنار رودخانه پُو (Po) با خواندن کتابهای جک لندن، هرمان ملویل و همینگوی در حالی که به طبیعت وحشی فکر میکرد و ماجراجویی خود را طرحریزی میکرد، گذشت.
با شروع جنگ دوم جهانی که ایتالیا نیز یکی از طرفهای اصلی درگیری بود، به میدان نبرد رفت و پس از مشاهده جنگ و کشتاری که دید نظرش از ماجراجویی درباره دریا به سرمنشاء آن، کوهستان تغییر جهت داد.
«والتر» بعد از بازگشت از جنگ، کوهنوردی خود را با حداقل امکانات و در وضعیت دشوار بعد از جنگ انجام میداد. ولی چون کاملاً مصمم بود در عرض چند سال از یک شخص کاملاً ناشناخته به یکی از کوهنوردان برجسته ایتالیا تبدیل شد.
چهارمین صعود خود را به رخ شمالی Grand Jurasses در ۱۸ سالگی انجام داد و ۲ سال بعد اولین صعود سولوی خود را به Grand Capucin که یک قله نوکتیز گرانیتی در مجموعه «مونبلان» است را با موفقیت انجام داد و در مدت کوتاهی به حلقه کوهنوردان بزرگ ایتالیا با فتح قلههای متعدد وارد شد و تا سال ۱۹۵۴، او اغلب مسیرهای دشوار در کوههای ایتالیا را صعود کرده بود.
در سال ۱۹۵۴ ایتالیا که با شکست موسولینی در جنگ دوم جهان به دنبال جبران غرور ملی آسیبدیده و اعتبار برای کشور بود، برای صعود K2 که هنوز فتح نشده بود اکسپدیشنی به قرهقروم پاکستان برای فتح K2 اعزام کرد.
این اکسپدیشن توسط «دسیتو» (Adrito Desito) که یک پروفسور زمینشناس بود شکل گرفت و او گروهی از کوهنوردان نخبه و مورد اعتماد خود را برگزید و به علت شهرت والتر بوناتی به عنوان کوهنوردی جوان و قدرتمند ۲۴ ساله مجبور بودند در این اکسپدیشن او را همراه خود ببرند که این اکسپدیشن سرمنشاء مشکلات بسیاری در آینده برای بوناتی شد که نزدیک ۵۰ سال تحتالشعاع آن زندگیاش دستخوش تغییراتی گردید.
اولین صعود K2 توسط کوهنوردان ایتالیایی تبدیل به توطئه سازماندهی شدهای شد که هدف آن والتر بوناتی بود.
در هشتاد سالگی بوناتی در مورد هیمالیانوردی اروپاییان در آن زمان گفت: «این دورانی بود که اروپاییها همان کاری را با قلل بالای ۸۰۰۰ متری کردند که ۱۰۰ سال پیش با مستعمرات خود انجام دادند.»
ماجرای صعود ایتالیاییها به K2 در سال ۱۹۵۴
پروفسور دسیتو (Desito) رهبر اکسپدیشن، از گروه ۱۱ نفره کوهنوردان، ۲ نفر با نامهای آشیل کومپانونی و لینو لاسهدلی (Compagnoni) و (Lacedelli) را که از قبل با آنها شناختی داشت برای صعود به قله K2 انتخاب کرد و در این میان والتر بوناتی علیرغم قدرت بدنی بالا و جوانیاش در حاشیه نگهداشته شد و فقط وظیفه رساندن اکسیژن به آخرین کمپ را داشت.
گروه دو نفره (کومپانونی و لاسهدلی) به کمپ ۹، آخرین کمپ قبل از قله K2 میروند و در انتظار رسیدن کپسول اکسیژن برای صعود نهایی به قله میشوند.
والتر بوناتی و امیرمهدی (راهنما و باربر پاکستانی) هرکدام با ۱۹ کیلو اکسیژن از کمپ ۸ به سوی کمپ ۹ اعزام میشوند و آن دو نفر چون هر دو از کوهنوردان قدرتمند بودند با این امید که بتوانند بدون اکسیژن K2 را فتح کنند این امر خطیر را میپذیرند.
بوناتی و امیرمهدی در تاریکی هوا به کمپ ۹ (در ارتفاع ۸۱۰۰ متری) که محل قرارشان با دو کوهنورد منتخب صعود میرسند ولی خبری از کمپ و چادر نبود. با فریادهای بوناتی در حالی که وضعیت امیرمهدی چندان مناسب نبود و به دنبال یافتن کمپ بودند، ناگهان در پاسخ به بوناتی از محلی نامشخص ، لاسهدلی فریاد زد: «اکسیژنها را در محل قرار دهید و به پایین برگردید. چون جایی در چادر برای شما نداریم. آیا انتظار دارید بیرون بمانیم و شما در چادر استراحت کنید؟»
در تاریکی هوا و یخزدگی مسیر و حال نامناسب امیرمهدی یافتن آن دو نفر امکان پذیر نبود و پایین رفتن در تاریکی هوا هم غیرممکن بود.
بوناتی و امیرمهدی هیچ راهی جز بیواک منجمد در هوای ۵۰- (منهای ۵۰ درجه) در ارتفاع ۸۱۰۰ متر و در فضای باز نداشتند. از سویی امیرمهدی وضعیت نامناسبتری داشت چون پوتینهای او معمولی و وسایلش مناسب آن ارتفاع نبود. در نتیجه دچار یخزدگی در ناحیه دستها و پاها شد که روز بعد با کمک بوناتی پس از بیواکی منجمدکننده به کمپ ۸ رسانیده شد. امیرمهدی بعداً توسط برانکارد به بیمارستان رسانیده شد و تمام انگشتان دست و پایش قطع شدند.
روز بعد از بیواک دو کوهنورد (کومپانونی و لاسهدلی) با برداشتن اکسیژنهایی که بوناتی و مهدی در محل گذاشته بودند صعود نهایی خود را انجام دادند و قله K2 در تاریخ ۳۱ جولای ۱۹۵۴ با ارتفاع ۸۶۱۱ متر توسط این دو ایتالیایی برای اولین بار در تاریخ فتح شد.
اکسپدیشن K2 و موفقیت آن برای ایتالیا یک مسئله ملی بود و غرور زخم خورده یک ملت که با همکاری موسولینی با هیتلر در جنگ جهانی دوم از متفقین شکست خورده بودند، التیام مییافت.
آشیل کومپانونی و لینو لاسهدلی اولین فاتحان K2 به عنوان قهرمان ملی ایتالیا بازگشتند.
در کنار این شور و هیجان، افرادی از اکسپدیشن K2 دچار آسیب جدی شدند:
والتر بوناتی جوان ترین عضو اکسپدیشن و امیرمهدی باربر هونزا (Hunza) به علت جابجایی کمپ توسط سرپرست گروه دو نفره یعنی کومپانونی که در آن زمان ۴۰ ساله بود و هیچ علاقهای نداشت که والتر بوناتی قدرتمند و جوان بدون اکسیژن K2 را فتح کند و او را تحتالشعاع قرار دهد، بنابراین توطئهای شرمآور را طرحریزی کرد و در عین حال لینو لاسهدلی را نیز با خود همراه کرد که بعدها خود را مقصر دانست و طرح پروفسور دسیتو – کومپانونی را بعد از ۵۰ سال برملا کرد که البته این ۵۰ سال زندگی والتر بوناتی را کاملاً تغییر داد.
بعدها دادگاه امیرمهدی در پاکستان برای جبران خسارت از سوی اکسپدیشن K2 ایتالیاییها در جریان بود و آشیل کومپانونی اعلام کرد تصمیم برای تغییر کمپ به علت اجتناب از «سراک» در حال ریزش بوده است. اما والتر بوناتی هر دو کوهنورد را متهم کرد که با تغییر محل کمپ هدفشان این بود که او موفق به صعود به K2 نشود و آن دو کوهنورد منتخب پروفسور دسیتو بتوانند افتخار اولین صعود به K2 را برای خود محفوظ کنند.
از سویی با تبانی کشور پاکستان و ایتالیا برای اینکه مسئله صعود K2 ایتالیاییها مخدوش نشود و در سایه قرار نگیرد با مقرری که برای امیرمهدی منظور کردند او را وادار به امضای اوراقی کردند که به علت بیسوادی از محتوایش مطلع نبود ولی در حقیقت سند اتهامی برنامهریزی شده برعلیه والتر بوناتی بود.
آشیل کومپانونی ادعا میکرد که والتر بوناتی در شبی که بیواک منجمدکننده در ارتفاع ۸۱۰۰ متر داشتند از اکسیژنها استفاده کرده است و آنها در رسیدن به قله در ۲۰۰ متری قله اکسیژنشان به اتمام رسیده بود و بدون اکسیژن K2 را صعود کردند و در جایی دیگر بوناتی را متهم به خالی کردن اکسیژنها کرده بود.
بوناتی در جواب این اتهامات میگفت که او ماسک و رگولاتوری برای استفاده از اکسیژن نداشته و آن دو نفر قصد داشتند آن دو (بوناتی و امیرمهدی)پس از بیواک زنده نمانند.
این اتهامات چهره بوناتی را در ایتالیا دچار خدشه کرد. از سویی «انجمن آلپاین ایتالیا» نیز ادعاهای پروفسور دسیتو و آشیل کومپانونی را در سکوت لینو لاسهدلی تصدیق میکرد و بوناتی متهم شناخته میشد. این البته از سیاست حکومت ایتالیا در آن زمان پس از جنگ نشأت میگرفت.
کنار رفتن ابرهای تیره و مبری شدن والتر بوناتی بعد از ۵۰ سال
در انتها این سه مرد بالاخره غبارها را زدودند:
۱- ربرت مارشال یک جراح استرالیایی که بعدها به متخصص و کارگاه K2 تبدیل شد.
۲- آنیبال سالسا (Annibale Salsa) رئیس حقیقتیاب انجمن آلپاین ایتالیا (CAI)
3- لینو لاسهدلی (Lino Lacedelli) یکی از فاتحان نخستین K2 که در سال ۲۰۰۴ به عنوان شاهد اصلی برملا شدن حقیقت ظاهر شدند.
در انتهای سال ۲۰۰۷ آنیبال سالسا گزارش نهایی (Una Storia Finita) با تأیید سه معتمد انجمن انتشار دادند و ادعا و اظهارات قبلی (کومپانونی ـ دسیتو) را نادرست خواندند و تمامی گفتههای والتر بوناتی در طی سالهای متمادی را صحیح خواندند.
انجمن آلپاین ایتالیا اعلام کرد: آشیل کومپانونی با آگاهی و از روی عمد محل کمپ را تغییر داد و بوناتی و امیرمهدی را مجبور به بیواک در فضای منجمدکننده کردند. این گزارش نهایی انجمن آلپاین که به صورت رسمی انتشار یافت، در کتاب «K2 دروغها و خیانتها» نوشته روبرت مارشال منعکس شد.
لینو لاسهدلی که براساس گفته مسنر صخرهنوردی فوقالعاده است از ترس و در عین حال سیاستی که بعد از صعود موفق K2 در ایتالیا حاکم شده بود، نسبت به اظهارت دسیتو ـ کومپانونی در ظلمی که در حق والتر بوناتی روا شده بود لب فرو بسته بود. ولی سرانجام با وجدان باز به عملی معترف شد که خشم کومپانونی را در مصاحبه با «کوریرا دلاسرا» مجله ایتالیایی به همراه داشت:
او اعلام کرد که لاسهدلی افتخار صعود ما به K2 را لجنمال کرد. با او ۵۰ سال دوست بودم ولی دیگر او را دوست خود نمیدانم و هرگز او را نخواهم دید.
مواردی که لاسهدلی به آن معترف شد عبارت بودند از اینکه کومپانونی محل کمپ را از جای مقرر به ناحیه یخی خطرناکی منتقل کرد تا والتر بوناتی به قله نرسد و در ضمن مرا مجبور کرد که آن دو را در تاریکی به پایین رفتن تشویق کنم و در عین حال بوناتی به هیچ وجه از اکسیژن استفاده نکرده بود و در هنگام استفاده برای فتح قله اکسیژنها پُر بودند. در عین حال عکسهای صعود آنها را با ماسک اکسیژن در قله نشان میداد.
آشیل کومپانونی در سن ۹۴ سالگی در سال ۲۰۰۹ فوت کرد او برملا شدن توطئهاش را دید. ولی پروفسور دسیتو در سال ۲۰۰۱ فوت کرد. (او سه قرن را دید ولی برملا شدن توطئهاش را ندید.)
سالها بعد از واقعه K2 والتر بوناتی این چنین نوشت:
“قبل از واقعه فتح K2 با آدمهای دیگر احساس نزدیکی و قرابت و علاقه میکردم. ولی بعد از واقعهای که پس از فتح K2)1954) رخ داد، من به مردم بیاعتماد شدم و تمایلم براین بود که به خود تکیه کنم و این مرا محدود میکرد و این را میدانستم. ولی مرا از ناامیدی که ممکن بود برایم بوجود بیاید مراقبت میکرد.”
والتر بوناتی در سال ۱۹۵۵ به صورت سولو توانست بعد از ۲ تلاش، مسیر جدیدی از جنوب غربی ستون Aiguille du Dru در مجموعه مونبلان باز کند که در حال حاضر هم به عنوان شاهکار محسوب میشود. این مسیر به عنوان «ستون بوناتی» معروف شد که در سال ۲۰۰۵ ریزش صخرهای باعث از بین رفتن «ستون بوناتی» شد.
در سال ۱۹۵۸ اولین صعود گاشربروم (IV) به همراه همنوردش کارلو ماوری از صعودهای برجسته او در هیمالیانوردی بود.
بعد از صعود زمستانی از رخ شمالی ماترهورن و بیمهری همیشگی مطبوعات و مدیا ، بوناتی بعد از ۱۷ سال کوهنوردی حرفهای با کوهنوردی وداع کرد و به عنوان خبرنگار و نویسنده زندگی جدیدی را آغاز کرد.
در نظر بوتانی کوهنوردی تمرین قدرت و مهارت نیست، فلسفه و راهی از زندگی است که او معتقد است که در حال حاضر به پایان خود نزدیک میشود. «سنت قدیمی آلپینیسم مرده است.»
وسایل مدرن کوهنوردی به قدری پیشرفته هستند که شما هرجایی را میتوانید صعود کنید. فقط کافی است آن را در ذهن خود به تصور درآورید. در نتیجه از معادله کوهنوردی و صعود «غیرممکن» برداشته شده است. سابقاً با چند پیتون (میخ) چوبی، مقداری طناب کهنه کنفی و بیواک شروع به کار میکردید. اغلب با طبیعت وحشی کاملاً تنها بودیم و بدون اینکه حتی کسی بداند که در چه نقطهای هستیم و در نهایت بعد از مدتی به تمدن بازمیگشتیم. با موبایل و GPS ابعاد کاملاً «تنها بودن» ازبین رفته است. حتی اگر در نیمه راه بالای کوهستان باشید هنوز با دنیای خارج مرتبط هستید. «این بد یا خوب نیست»، اوضاع کاملاً با قبل متفاوت شده است. هر صعودی که انجام میدادم مبارزهای با خودم بود. نمیدانستم با این صعود زنده میمانم یا خیر. اغلب از صعود به قله احساس «پیروزی بزرگ» نمیکردم. من به عنوان کوهنوردی حرفهای از صعودهایم زنده ماندم چون کوهستان را درک میکردم. به نقطهای رسیده بودم که میتوانستم خطر را حس کنم. جایی که صخرهها ریزش میکردند، جایی بود که من آنجا را ترک کرده بودم.
همسر بوناتی هنرپیشه ایتالیایی روسانا پودستا (Rossana Podesta) میگوید؛
این حس یگانگی با کوهستان هیچگاه او را ترک نکرد. چند سال قبل با گروهی در کوهستان بودیم. هوا آفتابی و مسیر کاملاً صاف بود و احساس خطری هم دربین نبود. ناگهان والتر با فریاد مرا و یک جوان دیگر را از رفتن بازداشت. لحظاتی بعد شکاف یخی جلوی ما دهان باز کرد که بیشک میتوانست باعث مرگمان شود.
«والتر بوناتی» از رئیس جمهور وقت فرانسه برای نجات کوهنورد فرانسوی پیرمازود(Pierre Mazeaud) که بعدها وزیر ورزش فرانسه شد ، نشان «لژیون دونور» را دریافت کرد ولی بعضی از راهنماهای «مون بلان» بخاطر جوی که برعلیه بوناتی بود و در عین حال بیگانه را در میان خود نمی پذیرفتند ، لاستیک های فولکس واگن او را پنچر کردند و خانه اش را به آتش کشیدند.
بوناتی بعد از این واقعه گفت : آنها تشخیص نمی دادند که من اخیراً خانه خود را فروخته ام!
بعدها پس از رها کردن حرفه کوهنوردی ، حرفهی دوم او به عنوان فتوژورنالیست و کاشف به تمامی نقاط بکر و دست یافتنی و طبیعت وحشی جهان سفر کرد که با روحیه ماجراجویانه او سازگار بود . گزارشات مهیج او مردم ایتالیا را مسحور می کرد و کتاب های او در مدارس ایتالیا هم اینک هم مطالعه می شود.
ولی با این حال افسانه «بوناتی» با کوهنوردیاش ساخته شده است . او می گوید ؛ واقعا دوست داشتم Eiger(آیگر) را فتح کنم و یک بار یک سوم مسیر را در عرض چند ساعت طی کردم که ناگهان سقوط سنگ ها آغاز شد، بنابراین به سرعت بازگشتم. این در حقیقت ماهیت اصلی کوهنوردی است «شناخت کوهستان و عاشق کوهستان بودن»،هدف رسیدن به قله نیست بلکه فروتنی و آگاهی از خطر است که در هنگام ضروری قادر باشید ۱۰۰ متر مانده به قله بازگردید و زنده بمانید.
کوهنورد انگلیسی سرکریس بانینگتون« Sir Chris Bonnington» دربارهی بوناتی می گوید ؛
او بزرگ ترین کوهنورد همه دورانها بود. بدون حتی سایه ای از تردید.
شهرت «بوناتی» آن سوی دنیای کوهنوردی گسترش یافت ولی زندگی ماجراجویانهی او تحت تأثیر مجادلات به روی صعود K2 قرار گرفت که لفافه ای از ریاکاری بعد از جنگ جهانی در ایتالیا بود.
رینهولد مسنر در ارتباط با بوناتی گفت ؛
«بوناتی» یکی از بزرگ ترین کوهنوردان همهی زمان هاست،آخرین آلپینیست واقعی ! او یک خبره در روش کوهنوردی خود بود. در عین حال او یک انسان دوست داشتنی و فوق العاده و شگفت انگیز بود که سرانجام از اتهامات ۵۰ ساله بر علیهاش مبری شد و همگی دریافتند که او در گفتههایش صادق بوده است.
از دوستان و همکار ژورنالیستاش میرلا تندرینی (Mirella Tenderini) می گوید ؛
مردمی که او را برای رپرتاژهای هیجان انگیزش می شناختند ، از توان فوق العاده کوهنوردی او اطلاعی نداشتند . سرانجام در پایان عمر تمام زوایای زندگی او برای ایتالیائی ها آشکار شد و زمان همهی زخم را درمان کرد و حقایق آشکار شد و بالاخره روزی فرا رسید که او به آرامش رسید و شخصیت محبوب و کاریزماتیک او را همگی می شناختند.
«والتر بوناتی» در سال ۲۰۱۱ در سن ۸۱ سالگی براثر سرطان پانکراس درگذشت .
گوشه ای از فعالیت های او به عنوان کاشف و خبرنگار :
۱- کشف جزایر Pribilof در آلاسکا (۱۹۶۵)
۲- اوگاندا و تانزانیا برای صعود قله کلیمانجارو و گذر از جنگلی ۱۲۰ کیلومتری به صورت سولو (۱۹۷۳-۱۹۶۷)
۳- صعود به آکانگاگوا در آرژانتین (۱۹۶۱)
۴- همراهی با تیمی از دانشمندان برای کشف دره های (Mc Murdo Dry) در آنتارکیتکا
۵- آمریکای جنوبی : کشف مبدأ رودخانه آمازون
جوایز و افتخارات:
سال ۲۰۰۲ : دریافت لژیون دونور فرانسه
سال ۲۰۰۴ اعطای جایزه Cavalier (شوالیه) در ایتالیا . هنگامی که متوجه شد این جایزه همزمان به او و «آشیل کومپانونی»اولین فاتح K2 داده شده است ، از دریافت آن امتناع کرد.
بخشی از کتاب هایی که او تألیف کرده است :
۱- کوهستان های من (۲۰۱۱)
۲- روزهای بزرگ (۱۹۷۱)
۳- اسرار مون بلان (۱۹۸۴)
۴- کوهستان های زندگی من (۲۰۱۰)
۵- K2 ، حقیقت (۲۰۰۵)
لیست کوه هایی که «بوناتی» صعود کرد و مسیرهای جدیدی که او باز کرد گوشه ای عنوان شد ولی به علت کار عظیمی که او با فتح قله های متعدد انجام داد ، ذکر همگی در این نوشتار نمی گنجد.
ژوئن 11th, 2016 at 10:38 ق.ظ
داستان فوق العاده ای بود
و تاسف بار البته
و اینکه حقیقت هیچ وقت پنهان نمی ماند و حق خود را ثابت می کند