هر هفته یک برنامه: این بار گزارش صعود قله بارو – ۲۵ دی ۱۳۸۸
و باز هم تخریب کوه ها و احداث جاده های غیرضروری در آنها ….
گویا باید یک گزینه ی دیگر به گزینه های گزارش برنامه کوهنوردی اضافه کرد و علاوه بر گزینه های وضعیت مسیر صعود، آب و هوا، نفرات، ساعات و غیره… گزینه ی مقدار تخریب آن کوه را نیز بیان کرد، چرا که دیگر کوهی را صعود نمی کنیم که قسمتی از آن تخریب نشده باشد.
روز جمعه در قالب تیمی ۱۹ نفره برای صعود به قله بارو با ارتفاع ۳۲۸۰ متر، عازم منطقه سولقان، روستای کشار شدیم. ساعت ۶:۳۰ صبح آن جا بودیم و بعد از گذشت ۲ سال که به آن منطقه می رفتم، با کمال ناباوری جاده ای را مشاهده کردم که از یک طرف تا باغات سرتنگه در زیر قله پهنه حصار و بارو و از طرفی دیگر تا روستای سنگان ادامه پیدا می کرد. لازم به ذکر است این جاده در قالب طرحی با عنوان «باغ به باغ» از طرف مسوولین اجرا می شود و به اصطلاح می خواهند باغاتی را که در ارتفاعات هستند به هم وصل کنند که متأسفانه هیچ گونه توجیه اقتصادی برای صاحبان آن و منافع کشور ندارد. (توجه شود به مقدار آمار میوه های وارداتی) البته وصل کردن این باغ ها به هم به قیمت نابودی بخشی از کوهستان و صدالبته بالا بردن ارزش مادی زمین های آن مناطق (جهت ساخت و ساز) خواهد بود.
بگذریم، ما که متولی حفظ محیط زیست کوهستان نیستیم!!! ما فقط کوهنوردانی هستیم که می خواهیم بی دغدغه ورزش کنیم و لذت ببریم و بی خیال باشیم!!! و در حوزه کاری دیگران هم دخالتی نکنیم. (و البته به قول قدیمی ها: بسوزیم و بسازیم.)
به هر حال آن روز ۴ کیلومتر را در جاده کذایی که بیشتر آن را برف گرفته بود راه رفتیم. (معلوم نیست آقایان چطور می خواهند این جاده ی بهمن خیز و خطرناک را برف روبی کنند.)
در میان باغاتی که در حال نابودی بود (سرتنگه) صبحانه خوردیم و بعد به طرف یال غربی که تا صخره های زیر قله ادامه داشت حرکت کردیم.
مسیر برف کمی داشت. اما زمانی که دهلیزی را که تنها راه مطمئن برای عبور از آن صخره ها بود، پشت سر گذاشته و روی یال قله قرار گرفتیم، باد سرد و شدیدی شروع به وزیدن کرد. شدت باد به قدری بود (شاید ۵۰ تا ۶۰ کیلومتر در ساعت) که همگی بچه ها لباس های زمستانی خود را پوشیدند. دو نفر از اعضای موقت باشگاه به دلیل کندی در حرکت به صلاحدید سرپرست، همراه یکی از اعضای باتجربه، از آن نقطه به طرف پایین حرکت کردند که البته با توجه به شرایط جوی و صخره ای بودن مسیر تصمیمی شتابزده و عجولانه بود و می توانست حادثه ای را به همراه داشته باشد که خوشبختانه هر سه به موقع بازگشته، به ما ملحق شدند.
بعد از صعود قله در ساعت ۱۳:۳۰، از روی خط الرأس قله پهنه حصار تا اولین گردنه پیشروی کردیم و از آنجا که قسمت های بالای آن برف زیادی داشت به طرف پایین سرازیر شدیم.
بعد از پیوستن تمامی اعضای تیم در ساعت ۷ شب سوار بر مینی بوس باشگاه به طرف تهران حرکت کردیم.
در مسیر بازگشت به یاد همنورد و کوهنورد برجسته، زنده یاد جلال رابوکی (فروزان) بودم که وقتی تصمیم به صعود قله ای در نزدیکی تهران را داشت، به این منطقه می آمد. قله ای که از نظر او جذاب و زیبا و دارای مسیرهای صعود بکر و خلوت بود.
حال با توجه به اینکه جاده های فراوانی این کوه را فرا گرفته اند، آیا از این پس این قله زیبا و بکر و خلوت خواهد ماند؟ باید امیدوار بود و تلاش کرد.
سرپرست برنامه: ذ ـ حمیدی
۲۷/۱۰/۱۳۸۸