آخرین اخبارآشنایی با کوهنوردان نامدار جهاناخبارگالریمقالات و نوشته ها

آشنایی با کوهنوردان نامدار جهان / به قلم محمد اسماعیلی(بخش دوازدهم)

بخش دوازدهم : سِرادموند هیلاری (Sir Edmund Hillary)- (2008-1919)
اولین فاتح اورست ، کوهنورد ، کاشف و یک بشردوست

455_sir-edmund-hillary-the-right-stuff-1037410-twobyone

سِرادموند هیلاری بعد از فتح اورست نوشت : «ما به هیچ وجه نمی‏ دانستیم که این در توان انسان است که به قله اورست برسد؟ آیا قادر بودیم حتی با استفاده از اکسیژن قله را صعود کنیم، ما اطمینانی نداشتیم که در آنجا زنده بمانیم و چیزی برایمان مشخص نبود.»

اورست قله عظیمی است که نمی‏ توان انکار کرد قله‏ ای با ارتفاع 8848 متر و برای مردم بومی ‏اش تحت عنوان Chomolungma (الهه مادر جهان) شناخته شده است. قله‏ ای که تا بحال توانسته بود 15 اکسیدیشِ را شکست دهد، در شیب‏هایش قدرتمندترین کوهنوردان جهان جان خود را از دست داده بودند. قطب شمال در سال 1909 و قطب جنوب در سال 1911 توسط انسان فتح شدند اما اورست که اغلب تحت عنوان سومین قطب محسوب می‏شد، با تمام تلاش‏های انسانی دست یافتنی نبود.
سرانجام در روز 29 ماه می سال 1953 ادموند هیلاری و شرپای کوهنورد نپالی تنزینگ نورگای اولین انسان‏هائی بودند که بر فراز بلندترین نقطه زمین، قله اورست ایستادند.
آنها بخشی از نهمین اکسپدیشن انگلیسی‏ها به اورست به سرپرستی کلنل جان هانت بودند.
پس از این صعود، هیلاری توسط مجله تایمز بعنوان یکی از 100 فرد تأثیرگذار جهان در قرن بیستم نامیده شد.
با استانداردهای امروز اکسپدیشن سال 1953 با سرپرستی نظامی‏ گونه (جان‏ هانت) بسیار عظیم بود، چون شامل 350 باربر، 20 شرپا و هزاران کیلو تجهیزات و موادغذائی برای ساپورت تنها 10 کوهنورد بود که البته از کوهنوردان با پتانسیل بالا و قدرتمند و حرفه ‏ای بودند.
طرح اصلی برای حمله به قله اورست توسط سرپرست جان ‏هانت شامل 2 حمله مجزا توسط دو تیم مجزا و دو نفره قرار بود انجام شود و اگر هر دو تیم موفق نبودند، حمله سوم و حمله نهائی قبل از مونسون باید انجام می‏ شد.
انتخاب زوج‏های کوهنورد توسط سرپرست جان ‏هانت در طول مسیر برای صعود در نظر گرفته شده و انتخاب می‏شدند و این بستگی به این داشت که کوهنوردان چگونه می‏ توانستند خود را نشان دهند و همین انتخاب شدن برای حمله به قله در کوهنوردان اکسپدیشن اضطرابی برای نشان دادن خود ایجاد می‏کرد.
اولین حمله به قله در اکسپدیشن 1953، حدود صد متر مانده به قله مجبور به بازگشت شدند. دومین حمله توسط ادموند هیلاری و تنزینگ نورگای در ساعت 11/30 صبح 29 ماه می 1953 موفق به صعود به قله اورست شدند.
قبل از اکسپدیشن سال 1953 تلاش‏های متعددی برای صعود به اورست انجام شده بود که شامل : اولین تلاش در سال 1921 توسط اکسپدیشن انگلیسی انجام شد و سپس 10 اکسپدیشن دیگر و در عین حال 2 صعود سولوی بی‏ محابا نیز انجام شد که هیچکدام حاصلی نداشت . پس از بازگشائی مسیر جنوبی بر روی کوهنوردان از سوی نپال و اولین صعود با ارزش از آبشار یخی خومبو، مسیر به سوی قله اورست مشخص شد.

 

اکسپدیشن 1952 سوئیسی‏ها :
در ابتدا بنظر می‏ رسید اکسپدیشن سوئیسیها در سال 1952که تیمی بسیار منسجم و قوی‏ ای بود جایزه صعود به قله اورست را دریافت کند، در تیم سوئیسی‏‌ها آلپینیست افسانه ‏ای ریموند لامبرت (Lambert) مسیر رخ لوتسه به گردنه جنوبی (South Col) را صعود کرد و از آن ارتفاع لامبرت به اتفاق همنوردش تنزینگ نورگای تا ارتفاع 8595 متر خط ‏الرأس جنوب شرقی را صعود کردند ارتفاعی که تا بحال کسی نتوانسته بود به آن دست یابد ناگهان با تغییرات شدید آب و هوائی دو کوهنورد مجبور به بازگشت شدند.
سپس انگلیس تصمیم گرفت هرگونه امکانی را برای صعود به قله اورست بکار گیرد، مخصوصاً با استخدام شرپا تنزینگ نورگای که تجربه سال قبل در اکسپدیشن 1952 صعودی‏ را تا ارتفاع 8595 متر را داشت.
تنزینگ نورگای 38 ساله بعنوان سردار و لیدر شرپاها انتخاب شد و نزدیکی و دوستی ادموند هیلاری و تنزینگ نورگای در طول اکسپدیشن 1953 در نظر جان‏ هانت سرپرست اکسپدیشن برای حمله دوم و نهائی مناسب بنظر آمد و آن دو سرانجام توانستند بعنوان زوجی قدرتمند بر فراز بلندترین نقطه جهان بایستند.

 

«زندگی و دوران جوانی ادموند هیلاری»
هیلاری در سال 1919 در اوکلند، نیوزلند متولد شد، او دوران نوجوانی را در رویاهای ماجراجویانه بسر می‏برد. جرقه کوهنوردی در تور مدرسه ‏ای به کوه Rapehu در 16 سالگی در او زده شد.
با قدی بلند از نظر قدرت بدنی و فیزیکی از دیگر همسالان خود سرآمدتر بود. بعد از مدرسه، در کالج دانشگاهی اوکلند ریاضیات و علوم تحصیل کرد. برای گذران زندگی با برادرش رکس وارد حرفه زنبورداری شد که وقت آزادی برای کوهنوردی داشته باشد، در سال 1939 اولین صعود خود به کوه Ollivier در جنوب آلپ را انجام داد که محکی خوب برای او بود.

 

جنگ دوم جهانی
با آغاز جنگ دوّم جهانی به نیروی دریائی سلطنتی نیوزلند پیوست و سپس بعنوان دریانورد در اسکادران نیروی دریائی خدمت کرد، در سال 1945 به فیجی Fiji فرستاده شد و در جزایر سولومون، ادموند هیلاری دچار سوختگی شدید در یک عملیات با قایق شد و سپس به میهنش بازگشت داده شد.
قبل از جنگ روزی او به یکی از دوستانش گفت : “من روزی اورست را فتح خواهم کرد ” . او به چیزی فکر می‏ کرد که در رؤیای هیچ کس نبود.
بعد از مرخص شدن از ارتش به انجمن آلپاین نیوزلند پیوست و اولین صعود به خط‏الرأس Mount Cook و چند کوه بلند دیگر در جنوب آلپ را در برنامه ‏های صعود خود داشت . او به آلپ جنوبی در زمستان و تابستان صعود می کرد . هم صخره نوردی و هم یخ‏نوردی را توأماً انجام می‏ داد و تمام تلاش خود را برای آمادگی برای صعود اورست انجام می‏ داد.

 

ادموند هیلاری در رؤیای صعود به بلندترین قله جهان
بعد از صعود قلل متعدد در آلپ و آمادگی فنی بعنوان کوهنوردی حرفه ‏ای، هیلاری بصورت جدی برای صعود به قله اورست متمرکز شد.
در سال 1951 و 1952 ادموند هیلاری در 2 اکسپدیشن تحقیق و اکتشاف اورست شرکت داشت در عین حال در سال 1952 تلاش ناموفقی برای صعود به چوآیو انجام داد.

 

اکسپدیشن 1953
اکسپدیشن 1953 که سرپرست آن کلنل جان‏ هانت بود و حامی اکسپدیشن کمیته مشترک هیمالیا (joint Himalayan Committe) هیلاری به اکسپدیشن دعوت شد و هدف سرپرست اکسپدیشن این بود که قبل از برف‏های مونسونی صعود نهائی به قله اورست را به هر شکلی به پایان رساند.
اکسپدیشن با دراختیار داشتن کوهنوردان حرفه‏ ای و قدرتمند امید به صعود به قله را داشت. زنبوردار 33 ساله نیوزلندی، ادموند هیلاری قدرتمندترین کوهنورد اکسپدیشن با قدی در حدود 195 سانت گزینه مناسبی برای یک گروه حمله از نظر سرپرست اکسپدیشن جان‏ هانت بود و او کسی بود که تجربه صعودهای هیمالیائی در اکسپدیشن‏های قبلی را داشت و در آمادگی کامل بسر می‏برد، صعود قله‏ های یخ‏زده کشورش نیوزلند بعنوان تمرین او را برای هیمالیا آماده کرده بود.
در ابتدا هیلاری بخاطر رهبری تیم از مسیر آبشار خومبو دارای احترام زودهنگام شد. تیم در ابتدا 12 روز طول کشید تا مسیر سوئیسی‏ ها در اکسپدیشن 1952 را از رخ لوتسه بازیابی کند (تا اندازه ‏ای به این خاطر که انگلیسی‌ها به اندازه کافی تجربه در صعود یخ نداشتند و همین مسئله سرپرست اکسپدیشن هانت را نگران کرده بود که اکسپدیشن قادر به رسیدن به گردنه جنوبی (South Col) نشود. ) ولی سرانجام اکسپدیشن در 21 ماه می 1953 به گردنه جنوبی رسید و هنوز آنقدر دیر نشده بود که باعث نگرانی شود چون مونسون ممکن بود از اوائل ژوئن باعث بارش سنگین برف شود و این می‏ توانست مانع اصلی برای صعود به قله اورست شود.
طراح اصلی انتخاب نفرات زوج‏های کوهنوردی برای حمله به قله «جان‏ هانت» سرپرست اکسپدیشن بود که از قبل تصمیم خود را گرفته بود.
اولین گروه حمله شامل : تام بوردیلون Bourdillon (رئیس سابق انجمن کوهنوردی آکسفورد) و چارلز ایوانز C.Evans (جراح مغز) بودند که حمله آغازین را انجام دادند.
علیرغم اینکه دو کوهنورد استارت اولیه دیر هنگامی داشتند ولی به قله جنوبی رسیدند و سرانجام تا ارتفاع 8748 متری صعود کردند . از آنجائی که مشکلی در ست کپسول اکسیژن ایوانز ایجاد شده بود و آنها در ساعت 00: 13 روز 26 می 1953 تا قله فقط 100 متر فاصله داشتند و از سویی ایوانز هم شدیداً دچار خستگی شده بود و هر دو کوهنورد می‏دانستند اگر تصمیم به بالا رفتن کنند بزودی اکسیژن‏ اشان به اتمام خواهد رسید ، بنابراین تصمیم به بازگشت گرفتند.
نزدیکترین دوست بوردیلون در تیم 1953 می‏گوید : این تصمیم به بازگشت تأسف‏ بارترین تصمیمی بود که تام بوردیلون از آن یاد می‏کند.
راستی چه کسی امروز تام بوردیلون و چارلز ایوانز را بیاد می‏ آورد؟ کسانی که تا قله فقط 100 متر فاصله داشتند و اگر مشکل کپسول اکسیژن بوجود نمی آمد بی‏ شک اولین صعودکنندگان اورست نامیده می‏ شدند و مسیر زندگیشان متفاوت می‏ شد .گاهی اوقات اندکی شانس و یا درایت مسیری متفاوت در پیش روی آدمی قرار می‏ دهد. اگر معمای مالوری – ایروین تا بحال همچنان باقی است ، بخاطر ذهن کنجکاو و جستجوگر بشر در تلاش برای حل این معما در تلاطم است و هنوز تلاش‏های زیادی برای یافتن جسد ایروین و دوربین کداک همراهش انجام می‏ شود.

 

 

دومین گروه حمله :
سه روز بعد از بازگشت اولین گروه، هیلاری و تنزینگ قرار شد برای حمله به قله آماده شوند، زوج کوهنوردی شدن آنها کاملاً تصادفی پیش آمد.
این تصمیم سرپرست اکسپدیشن هانت بود که اگر عملی باشد شرپائی در تیم صعود بگذارد و هدفش این بود که اکسپدیشن 1953 به هدف نهائی خود یعنی صعود به قله اورست برسد و تنزینگ نورگای در تلاش قبلی خود در سال قبل در اکسپدیشن 1952 سوئیسی‏ ها و با کوهنورد با تجربه و حرفه‏ ای سویسی لامبرت خود را به اثبات رسانیده بود. در زمان اکسپدیشن 1953 او از همه افراد در صعود به اورست بالاتر و کوهنوردی کاملاً خبره بود، او تلاش‏های متعددی بر روی اورست داشت که مربوط به سال‏های قبل بود.
ادموند هیلاری هم با پیشرفت اکسپدیشن توانائی‏ های خود را آشکار می‏ ساخت و قویتر می‏شد و هیلاری بدرستی می‏ دانست که چه تیم قدرتمندی با تنزینگ خواهند ساخت، در طی اکسپدیشن هیلاری با زیرکی تلاش بسیار ظریفی می‏کرد تا به همراهی با تنزینگ دست یابد.

 

119169_211-1
هانت می‏ گوید : من متوجه شدم که این دو منطقی‏ ترین گزینه‏ ای هستند که بعنوان گروه دوم می‏ توانند برای صعود به قله تلاش کنند و این چیزی نبود که ناگهانی به ذهنم خطور کرده باشد بلکه در طی اکسپدیشن به این مسئله آگاهی پیدا کردم.

 

حمله نهائی
جان‏ هانت سرپرست اکسپدیشن، هیلاری و تنزینگ را برای حمله نهائی فرستاد. برف و باد دو کوهنورد را در گردنه جنوبی (South Col) برای 2 روز گرفتار کرد و اجازه هیچ حرکتی را به آنها نداد و سرانجام دو کوهنورد در 28 ماه می با ساپورت سه نفری از سوی لووه، آلفرد گریگوری و آنگی نیما بطرف بالا حرکت کردند.
دو کوهنورد چادری در 8500 متری در 28 ماه می برقرار کردند و بقیه گروه ساپورت به پائین بازگشتند.
در صبح روز بعد هیلاری متوجه شد که پوتین‏ هایش خارج از چادر یخ زده ‏اند.او دو ساعت وقت صرف کرد تا آنها را گرم کند و سرانجام دو کوهنورد حمله نهائی برای صعود به قله را با 14 کیلو بار آغاز کردند.
مهمترین بخش صعود آنها در 12 متر قسمت صخره‏ ای مسیر که بعدها بنام هیلاری استپ (قدمگاه هیلاری) نامیده شد ، قرار داشت بعد از تلاش فراوان و گذر از این مسیر صخره ای دشوار، در بقیه مسیر بطرف بالا مشکلی برای صعود نداشتند.
هیلاری اعلام کرد که هر دو کوهنورد همزمان به قله رسیدند اما بعدها تنزینگ در اتوبیوگرافی‏ اش نوشت : در حقیقت هیلاری اولین نفری بود که پای بروی قله گذاشت. آنها در ساعت 11/30 صبح روز 29 می 1953 به قله 8848 متری اورست رسیدند.
ادموند هیلاری عکس مشهور تنزینگ با تبر یخی را از او برداشت و سپس نوبت تنزینگ بود و چون هرگز با دوربین کار نکرده بود و آنچنان که هیلاری می ‏گفت توضیح آن در شرایط قله دشوار بود ، عکسی از هیلاری گرفته نشد ، صعود هیلاری بعنوان ثبت نشده (Unrecorded) محسوب می شود، البته روایت تنزینگ در اتوبیوگرافی خود کمی متفاوت است : هنگامی که من به او گفتم که عکس او را بگیرم، هیلاری ممانعت کرد و سرش را تکان داد او تمایلی به گرفتن عکس نداشت تنزینگ شکلاتی به احترام خدایان در قله گذاشت و هیلاری صلیبی که هانت داده بود در قله قرار داد، هر دو فقط 15 دقیقه در قله باقی ماندند.
هیلاری بعدها نوشت : ناخودآگاه ذهن من به سوی مالوری و ایروین متمرکز شد، دو نفری که در خط ‏الرأس شمال شرقی اورست در سال 1924 ناپدید شده بودند با امید کمی به دنبال نشانی بودم که آنها به قله رسیده باشند ولی اثری از صعود آنها در قله ندیدم.
عکس‏های اضافی برداشته شد که نشان می‏داد که از قله برداشته شده است تا صعود آنها تقلبی تلقی نشود، در بازگشت با احتیاط به طرف پائین حرکت کردند و به اولین نفری که برخوردند جرج لووه (Lowe) بود که بالا آمده بود تا با سوپ داغ به آنها خوشامد بگوید و ادموند هیلاری اولین جمله‏ اش به دوست طولانی مدتش جرج در بازگشت از قله اورست این بود : خب، جرج «ما کار لعنتی را ساختیم!» (!well George (we knocked the bastard off

اخبار موفقیت اکسپدیشن 1953 انگلیسی‏ها و صعود اورست در روز تاجگذاری ملکه الیزابت دوّم به انگلیس رسید و رسانه ‏ها این خبر را به عنوان هدیه ای به مراسم تاجگذاری اعلام کردند.
در بازگشت، گروه 37 نفره اکسپدیشن مدال تاجگذاری ملکه الیزابت دوّم را دریافت کردند و هیلاری و هانت سرپرست اکسپدیشن لقب شوالیه را از سوی ملکه جوان دریافت کردند. و تنزینگ بعنوان شهروند نپالی به مدال جرج از سوی حکومت انگلیس برای تلاش‏هایش برای اکسپدیشن نائل شد.
دو کوهنورد بعنوان اولین نفرات صعودکننده بر فراز اورست در سراسر جهان به شهرت عجیبی دست یافتند.
ادموند هیلاری می‏ گوید : زمانی که بسوی کاتماندو می‏ آمدیم یک حس سیاسی قدرتمندی وجود داشت، مخصوص بین روزنامه‏ های هندی و نپالی که می‏ خواستند اطمینان پیدا کنند که تنزینگ اولین نفری بود که به قله رسیده است و ما احساس کردیم با این مسئله کاملاً راحت نیستیم. جان‏ هانت، تنزینگ و من جلسه کوتاهی داشتیم و موافقت کردیم که این مسئله را بیان نکنیم که چه کسی اولین نفر صعودکننده به قله بود چون همین مسئله می‏توانست باعث تنش شود.
پیمان مابین دو کوهنورد همچنان برقرار بود تا سرانجام تنزینگ در اتوبیوگرافی خود ببر برف‏ ها نوشت : برای یک کوهنورد دست ‏آورد بزرگی نیست که ابتدا به قله برسد. اغلب کسی که در کوهنوردی توان بیشتری دارد این امکان را برای همنوردش فراهم می‏کند که جلوتر به قله برسد، هیلاری در حقیقت اولین نفری بود که به قله رسید.

 

تلاش‏ های بعدی ادموند هیلاری بعد از صعود به اورست (ماجراجوئی ‏های ادموند)
* ادموند هیلاری 10 صعود دیگر به هیمالیا در تلاش‏های بعدی‏ اش در سال 1956- 1960-1961 – 1963و1965 داشت.
* هیلاری به عنوان کاشف قطب جنوب در اکسپدیشن مشترک‏ المنافع آنسوی اقیانوس رهبری‏ بخش نیوزلندی را در 4 ژانویه 1948 به عهده داشت.
تیم او اولین نفراتی بودند که از راه خشکی به قطب رسیدند همانطور که آمونسن در سال 1911 و کاپیتان اسکات در سال 1912 به قطب جنوب رسیدند، آنها اولین نفراتی بودند که از وسایل موتوری (تراکتور) استفاده کردند.
* در سال 1985، هیلاری بهمراه نیل آرمسترانگ (اولین فردی که پای بروی کره ماه گذاشت) بر فراز قطب شمال با یک هواپیمای دو موتوره اسکی (twin-engined Ski Plane) پرواز کردند و در قطب شمال فرود آمدند و بنابراین او اولین فردی بود که بر فراز اورست و دو قطب شمال و جنوب ایستاد.

edmund_hillary_647_072015010018

* در سال 1977 یک اکسپدیشن Jet boat (قایق‏ پروانه‏ ای قدرتمند) را سرپرستی کرد که تحت عنوان اقیانوس به آسمان نامگذاری شده بود که این اکسپدیشن از دهانه رود گنگ به منبع آن انجام شد.
* بین سال‏های 1977 تا 1989 چندین گزارش از مناظر قطب جنوب را با هواپیمائی نیوزلند انجام داد (بعنوان گزارشگر مناطق قطبی).
* در سال 2007، هیلاری به قطب جنوب برای بزرگداشت پنجاهمین سال تأسیس «پایگاه اسکات» که پایگاهی تحقیقاتی در قطب در نزدیکی کوه اربوس Erebus است بهمراه هیئتی شامل نخست‏ وزیر همراهی شد.
* در 22 آوریل 2007 در پرواز به کاتماندو ناگهان تعادل خود را از دست داد و بر زمین افتاد، در مورد علت بیماری ‏اش اظهارنظری نشد و او به درمان فوری نپرداخت و در بازگشت به نیوزلند در بیمارستان بستری شد.

 

دو حادثه ای که ادموند هیلاری از مرگ جان سالم به در برد
*ادموند هیلاری از حادثه ای که برای پرواز 266 در سال 1960 در نیویورک فاجعه آفرید ، به علت اینکه برای پرواز دیر رسید نجات یافت . در این حادثه در اثر برخورد دو هواپیما 218 نفر سرنشینان دو هواپیما و 6 نفر در زمین جان خود را از دست دادند.
*او در 28 نوامبر 1979قرار بود در گزارش پرواز 901 نیوزلند شرکت داشته باشد ولی به علت تعهدکاری برای حضور در آمریکا ، جایش را به دوستش پیترمولگرو (P.Mulgrew) برای تهیه گزارش داد ، هواپیما با کوه اربوس Mount Erebus در قطب جنوب برخورد کرد و همگی 257 سرنشین آن کشته شدند که هیلاری پس از مرگ همسرش لوئیزمری (براثر سانحه هوائی در 1975) با بیوه پیتر مولگرو سال ها بعد ازدواج کرد.

 

کمک های بشردوستانه ادموند هیلاری
قبل از صعود به اورست ، ادموند هیلاری بعنوان یک زنبوردار در گمنامی در اوکلند نیوزلند زندگی می کرد ، شهرتی که بعد از صعود به اورست به دست آورد ، برایش غیر منتظره بود.
هیلاری از شهرتش برای رفاه مردم محرومی استفاده کرد که به او کمک کرده بودند که به این پیروزی بزرگ دست یابد.
ادموند هیلاری در مورد وضعیت رفاهی مردم نپال توجه ویژه ای داشت . هیلاری دولت نپال را متقاعد کرد که محیط اطراف کوه اورست را پارک ملی اعلام کند. او در عین حال دولت نیوزلند را برای کمک‏های بشردوستانه به نقاط محروم نپال ترغیب کرد.
در طی دهه 1960 زمان زیادی صرف کمک به مردم نپال برای گسترش ساخت بیمارستان ، کلینیک و مدرسه کرد و در عین حال انجمنی تحت عنوان Himalayan Trust که او برپا کرد هدفش کمک به ساخت مدرسه، بیمارستان و بخش‏های رفاهی در نقاط دورافتاده در نپال بود که 30 مدرسه، 2 بیمارستان و 12 کلینیک پزشکی با کمک‏هائی که از نقاط مختلف جهان جمع ‏آوری می ‏کرد، بود . برای این اعمال بشردوستانه زیادی که ادموند هیلاری در سال‏های متمادی انجام داد ملکه ‏الیزابت دوم به او لقب سِر (Knight of the order of Carter) را در سال 1995 اعطاء کرد.
شهرت سر ادموند هیلاری بلیطی بود برای جمع ‏آوری کمک‏های مردم و در دهه نهم عمرش او نیمی از سال را به سراسر جهان پرواز می‏ کرد تا پول لازم برای ساخت و اجرای پروژه‏ های متعدد در نپال فراهم کند. در ضمن امکان ساخت دو فرودگاه برای حمل آذوقه و مواد به نپال را فراهم کرد . یکی از نتایج احداث فرودگاه در آنجا ورود توریست‏ها و کوهنوردان و اکسپدیشن‏های تجاری کوهنوردی به کاتماندو بود. اگرچه او نسبت به زباله ‏هائی که توسط توریست‏ها در شیب‏ها رها می ‏شد و مسئله زیست‏ محیطی که از معایب ورود اکسپدیشن‏های متعدد به نپال آگاه بود ولی سر ادموند هیلاری معتقد بود : توریسم منافع اقتصادی بالائی برای مردم شرپا و نپال خواهد داشت.

او در مورد فعالیت بشردوستانه ‏اش می‏ گفت : من نمی‏دانم آیا باید برای امر ویژه ‏ای بخاطر آورده شوم، من از صعود به اورست و به قطب‏ها لذت زیاد و رضایت زیادی داشتم اما شکی نیست در عین حال امر ارزشمندی که توانستم انجام دهم، ساخت مدرسه، کلینیک پزشکی و بیمارستان بود، این به من رضایت خاطر بیشتری تا قدم گذاشتن بروی قله اورست می‏ دهد.

 

 

زندگی شخصی ادموند هیلاری:
هیلاری پس از صعود به اورست در بازگشت در سوم سپتامبر 1953 با لوئیز مری رز (Louise Mary Rose) ازدواج کرد، این مرد خجالتی (همانطور که خود می‏گوید : من پسر خجالتی با یک حس عمیق خود کوچک‏ بینی هستم و هنوز هم این حس را دارم) تکیه ‏اش به مادرزنش بود که از سوی او پیشنهاد ازدواج را به لوئیز مری بدهد.
حاصل ازدواج آنها سه فرزند بود : پیتر، سارا، بلیندا.
در سال 1975 در مسیر پیوستن به ادموند هیلاری در دهکده فاپلو Phaplu که هیلاری در حال کمک به ساخت بیمارستانی بود، همسرش لوئیز مری و دخترشان بلیندا در حادثه هواپیما نزدیک کاتماندو کشته شدند و غم از دست دادن آنها مدتهای درازی هیلاری را آزار می‏داد و خودش را مقصر مرگ آنها می‏دانست.

624px-sir_edmund_and_lady_louise_hillary_with_their_son_peter_1955-jpg%d8%b9%da%a9%d8%b3-%d8%a8%d8%a7-%d9%87%d9%85%d8%b3%d8%b1-%d8%a7%d9%88%d9%84-%d9%87%db%8c%d9%84%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d9%84%d9%88

سال‏ها بعد ادموند هیلاری با بیوه پیتر مولگرو بنام جون مولگرو ازدواج کرد. پسر هیلاری همچون پدر پیتر هیلاری یک کوهنورد شد که قله اورست را در سال 1990 صعود کرد در سال 2002 در ماه می پیتر هیلاری در پنجاهمین سالگرد صعود اورست به قله صعود کرد. جاملینگ تنزینگ نورگای (پسر تنزینگ که در سال 1986 درگذشت) بخشی از این اکسپدیشن صعود به قله اورست بود.
سرادموند هیلاری 6 نوه داشت، او بیشتر اوقات زندگی خود را در زمانی که در اکسپدیشن نبود در ملک خود در شهر اوکلند می‏گذرانید، جائی که کتابهای ماجراجویانه و تخیلی در دوران بازنشستگی او را به خود مشغول می‏کرد.

 

کتاب‌ها و انتشارات سر ادموند هیلاری
1- ماجراجویی در ارتفاعات بالا (1955)
2- اولین صعود به اورست
3- شرق اورست (1954)
4- اکسپدیشن به قطب جنوب نیوزلند (1959)
5- گذر از قطب جنوب
6- داستان اکسپدیشن هیمالیا
7- عمارتی در ابرها (1965)
8- بدون جسارت، پیروزی نیست (1975)
9- از اقیانوس به آسمان (1980)
10- 2 نسل با پیتر هیلاری (1984)
11- صعود: اتوبیوگرافی سر ادموند هیلاری و پیتر هیلاری (1992)
12- نظاره از قله (2000)

 

 

بخشی از جوایز و افتخاراتی که به سر ادموند هیلاری تعلق گرفت:
1- در سال 1953 هیلاری به عنوان شوالیه (COB) منصوب شد و در همین سال مدال تاجگذاری ملکه الیزابت دوم را دریافت کرد.
2- در سال 1987 چهارمین نفری بود که مدال افتخار نیوزلند Order of New Zealand را دریافت کرد.
3- در سال 1995 مدال افتخار Order of the Garter را از انگلیس دریافت کرد.
4- در سال 1958 جایزه مدال قطبی را برای شرکتش در اکسپدیشن مشترک‌المنافع آن سوی اقیانوس را دریافت کرد.
5- در سال 1953 جایزه پادشاهی نپال Order of Gorkha Dkshina Bahu را دریافت کرد و سپس در سال 1975 مدال تاجگذاری پادشاه نپال را دریافت کرد و در سپتامبر 2013 دولت نپال پیشنهاد کرد که کوه 8671 متری در نپال را به نام Hillary Peak (قله هیلاری) به افتخار او نامگذاری کنند.
سر ادموند هیلاری به عنوان اولین شهروند خارجی از دولت نپال به عنوان پنجاهمین سال صعود موفقیت‌آمیز به اورست، جایزه شهروندی افتخاری را در مراسمی در کاتماندو در نپال دریافت کرد.
در سال 2008، فرودگاه لوکلا (Lukla) در نپال به نام Tenzing-Hillary فرودگاه (تنزینگ ـ هیلاری) به احترام سر ادموند هیلاری و شرپا تنزینگ نورگای برای تلاششان برای ساخت فرودگاه به نام آنها تغییر یافت.
6- در سال 2008 دولت هند جایزه دومین و بزرگترین جایزه کشوری خود را به نام Padma-vibbushan را بعد از مرگ هیلاری به وی اعطا کرد.
(در سال 1985 هیلاری به عنوان مأمور عالی‌رتبه دولت نیوزلند انتخاب شد و 4.5 سال در دهلی‌نو مستقر شد.)
7- مدارس، خیابان‌ها و سازمان‌های مختلفی در سراسر جهان به نام ادموند هیلاری نامگذاری شدند. برای مثال: هیلاری کالج (Otara)، مدرسه ادموند هیلاری (Papakara) و کمیسیون هیلاری و بسیاری از مراکز دیگری که به نام او نامگذاری شدند.
8- در سال 1992 در زمان حیاتش به عنوان اولین نیوزلندی بود که تصویرش بر روی اسکناس 5 دلاری نیوزلند چاپ شد.

nz5d-jpg%d8%a7%d8%b3%da%a9%d9%86%d8%a7%d8%b3-%d8%b9%da%a9%d8%b3-%d9%87%db%8c%d9%84%d8%a7%d8%b1%db%8c

9- در سال 2005 بر طبق آرایی که توسط Reader’s digest صورت گرفت، سر ادموند هیلاری را «قابل احترام‌ترین فرد نیوزلندی» معرفی کرد که قبلاً متعلق به سارا اولمر دوچرخه‌سوار و کارگردان نیوزلندی پیتر جکسون بود.
10- دو بخش از قطب جنوب به نام او نامیده شد:
1) The Hillary Coast (جنوب رزآیلند)
2) The Hillary Canyon
11- در 23 اکتبر 2008 جایزه ادینبورک (The Duke of Edinburg’s Award) اعلام کرد بنا به درخواست دولت نیوزلند و خانواده هیلاری نامش را به The Duke of Edinburg’s – Hillary Award تغییر می‌دهد.
12- خط الرأس جنوب Aorak/Mount cook ، بلندترین کوه نیوزیلند به نام خط الرأس هیلاری در سال 2011 تغییر یافت .هیلاری و سه کوهنورد دیگر اولین تیمی بودند که این خط الرأس را در سال 1948 صعود کردند.
13- هنگامی که مأموریت فضائی ناسا افق جدید (New Horizon) کوهی در پلوتون (کوچک ترین سیاره منظومه شمسی) کشف کردند (14 جولای 2015) ، ناسا آن را به نام Hillary Mount (کوه هیلاری) نامید.
14- هیلاری ریاست افتخاری بنیاد آمریکائی هیمالیا (American Himalayan Foundation) را بعهده داشت که یک بنیاد غیر انتفاعی آمریکائی برای کمک به بهبود اکولوژی و شرایط محیطی در هیمالیاست.
او در عین حال ریاست یک NGO بین المللی تحت عنوان کوهستان وحشی Mountain Wilderness را بعهده داشت.

 

مرگ سر ادموند هیلاری
در 11 ژانویه 2008 ادموند هیلاری براثر سکته قلبی در بیمارستان اوکلند، در سن 88 سالگی درگذشت و مرگ او توسط نخست وزیر نیوزلند هلن کلارک اعلام شد.
او مرگ هیلاری را فقدان بزرگی برای نیوزلند خواند.
در مرگ هیلاری ، تمام پرچم ها در نیوزلند به حالت نیمه افراشته درآمد.
هنرپیشه و ماجراجو برایان بلِسد (Brian Blessed) که سه تلاش برای صعود به اورست داشت ، سر ادموند هیلاری را نوعی تیتان نامید(در میتولوژی یونان باستان ، خدای آتش پرومته یکی از تیتان های مورد احترام زئوس خدای ِخدایان بود و از جانب او برگزیده شد همه چیز به انسان بدهد الی آتش! در نهایت پرومته به علت علاقه به انسان ها نافرمانی می کند و آتش را به انسان می بخشد و مورد غضب زئوس واقع می شود و در کوههای قفقاز به بند کشیده می شود).
در روز 22 ژانویه 2008 مراسم تشییع جنازه دولتی برای هیلاری انجام شد و جسدش خاکستر شد و در 29 فوریه 2008 در یک مراسم خصوصی ، بیشتر خاکستر او براساس خواسته هیلاری برفراز خلیج Auckland’s Haurakai Gulf پراکنده شد.
باقیمانده خاکستر هیلاری به صومعه ای نپالی نزدیک اورست برده شد و برنامه پراکنده کردن خاکستر در آن محل در سال 2010 لغو شد.
در دوم آوریل 2008 مراسمی باحضور ملکه ، مقامات عالی رتبه نیوزلند شامل نخست وزیر هلن کلارک ، خانواده هیلاری و اعضای خانواده تنزینگ نورگای به منظور بزرگ داشت او برگزار شد.
در پنجم نوامبر 2008 تعداد 5 تمبر یادگاری به افتخار او چاپ شد.

 

پادشاه جهان :
هنگامی که جیمز کامرون کارگردان فیلم تایتانیک (با 11 جایزه اسکار در سال 1997) جایزه بهترین کارگردانی را در دست داشت اعلام کرد: من پادشاه جهان هستم. I am the king of world
و بدون شک سر ادموند هیلاری ، اولین صعود کننده اورست ، کاشف دو قطب شمال و جنوب با کارنامه درخشان بشردوستانه اش یکی از پادشاهان جهان بود.
هیلاری غیرممکن را عملی ساخت . برفراز بلندترین قله جهان ایستاد ، جهانیان اگر به هیلاری فکر کنند شاید فقط صعود به اورست به عنوان اولین فرد نباشد بلکه این گفته از اوست : این کوهها نیستند که ما فتح می کنیم ، ما خودمان را فتح می کنیم.
هیلاری می گفت : من کوهنوردی با شور و هیجان زیادی بودم ولی با قدرت و توانائی متوسط ، در عین حال علاقمند بودم که تمام تلاش خود را انجام دهم تا به آرزویم برسم ولی این رسانه ها بودند که مرا تبدیل به قهرمان کردند در حالی که خودت اعتقادی به این مزخرفات درباره خودت نداری ولی آسیبی جدی به تو هم نمی رساند.
سر ادموند هیلاری در سال 1958 نوشت:
کاشفان گذشته مردان بزرگی بودند و باید آنها را با دیده افتخار و احترام بنگریم و نباید فراموش کنیم که روح آنها زنده است . چیزی که آنها برایش تلاش می کردند عشق به اکتشاف و جستجو بود و نه برای چیزی که می توانست عایدشان شود.

 

انتقاد هیلاری به رفتار غیرمسئولانه بعضی کوهنوردان:
هیلاری به خاطر عدم نجات جان دیوید شارپ یک کوهنورد انگلیسی در اورست که در سال 2006 در کوهستان جان خود را از دست داد انتقاد شدیدی داشت و معتقد بود که رها کردن کوهنوردان برای مردن گاهی اوقات غیرقابل قبول است.(دیوید شارپ کوهنورد انگلیسی فاتح چوآیو که در نزدیکی قله اورست در حالی جان خود را از دست داد که دیگر کوهنوردان از کنارش عبور می کردند و بی تفاوت بودند)، بعدها لینکلن هال در کتاب (مرده خوش شانس) نوشت که او شانس داشت که توسط کوهنوردان مسئولی که اکسپدیشن خود را به قله اورست در نقطه مرگ رها کردند تا جان او را نجات دهند.
ادموند هیلاری می گوید: من فکر می کنم تمام منش و رفتار کوهنوردان که تلاش برای رفتن به قله می کنند در حالی که یک نفر در مسیر شما جان می دهد ، وحشتناک جلوه می کند. مردم فقط می خواهند به قله برسند . این اشتباه و بیرحمانه است کوهنوردی که دچار مشکل ارتفاع شده و کنار صخره ای قدرت حرکت ندارد را نظاره کنید و فقط کلاه از سر خود بردارید و بگویید صبح بخیر و عبور کنید!
او در مصاحبه با روزنامه New Zealand Herald گفت : از رفتار سنگ دلانه بعضی از کوهنوردان امروزی وحشت زده شده ام ! آنها اهمیتی به شخصی که در عذاب و مصیبت دچار شده ، نمی دهند و این برایم قابل درک نیست که کسی را ببینی زیر صخره ای در حال مرگ است و بی تفاوت از کنارش عبور کنی.

۴ دیدگاه

  1. درود و احترام به قلم آقای اسماعیلی.
    زیبایی و پیوستگی مطالب و جامعیت بیوگرافی این نوشتار قابل تقدیر است.
    چه زیبا گفته است ادموند هیلاری:
    این کوهها نیستند که ما فتح می کنیم ، ما خودمان را فتح می کنیم.
    کاشفان گذشته مردان بزرگی بودند و باید آنها را با دیده افتخار و احترام بنگریم و نباید فراموش کنیم که روح آنها زنده است . چیزی که آنها برایش تلاش می کردند عشق به اکتشاف و جستجو بود و نه برای چیزی که می توانست عایدشان شود.

  2. با سپاس و تشکر از عزیزان برای بذل توجه به مقاله ادموند هیلاری

    گرد آوری و پایان رساندن مطلبی مخصوصا در مورد کوهنوردان نامی حس شدید همذات پنداری ای در من ایجاد میکند که تصور میکنم که این مقالات تبدیل به امری شخصی و خودخواهانه شده است،بطوریکه ۴۱ ساعت تلاش همراه با گرسنگی “هرمن بول” بعنوان اولین صعود کننده نانگاپاربات طوفانی غیر منتظره در درونم ایجادکرد،همانگونه که تلاش ها و شکست هاو پیروزی های سیمونه مورو در صعودهای زمستانی شباهت به گشایش مسیر در زندگیم داشت و شباهت به نوشته “هاروکی موراکامی” در کتاب کافکا در کرانه دارد: هنگامی که قدم در طوفان میگذاری و زمانی که از طوفان خارج میشوی دیگر آنی نیستی که قدم به درون طوفان گذاشت.
    زنبور دار ۳۳ ساله “ادموند هیلاری” هنگامیکه اورست را “فتح” کرد ،اورست را همچون دیوی میپنداشت که در مسیر بازگشت وقتی به دوست دیرینه اش رسید گفت:
    جرج،ما کار “حرومزاده”رو ساختیم!(البته زمانی هیلاری کشتی گیر هم بود)
    و در سال های بعدی زندگی هیلاری میدان نبردش با خودش برای فتح خودش بود و هنگامیکه خود را در خدمات بشر دوستانه و حفظ محیط زیست وقف کرد قله اورست معنای جاندارتری برایش گرفت و دیگر به فتح فکر نمی کرد و جایگزین آن “صعود” به اورست بود و بی تفاوتی کوهنوردان درمقابل مصدومی در حال مرگ در ارتفاعات بالا برایش رنج آور شده بودو دقیقا بعد از صعود به قله و در طول زمان تحول پیدا کرده بود .اگر قرار است کوهنوردی تحولی در کوهنورد ایجاد نکند چه تفاوتی با ورزشهای صرفا رزمی وبدون فلسفه خواهد داشت، ادموند هیلاری تبدیل به انسانی شد که می گفت: من آدم معمولی هستم که رسانه هامرا قهرمان کردند و در راه بشر دوستانه در نپال همسر و فرزندش را هم از دست داد.

    نویسنده ها و کسانی که مطلبی را می نویسند آدم های خودخواهی هستند، آنها خطابشان در ابتدا به خودشان است و به گونه ای برای دل خودشان مینویسند آنچنانکه همسر محمود دولت آبادی میگفت: نیمه شب با صدای گریه”محمود” از خواب برخاستم و او با گریه میگفت:”ستار مرد”(ستار نام یکی از قهرمانان رمان ۱۰ جلدی کلیدر بود)، نویسنده دراین رمان در حقیقت با رمان خود زندگی می کند و فقط برای امرار معاش نمی نویسند چون قصد انتقال مفهومی از زندگی به خواننده را دارد بنابراین وظیفه من خواننده است که از آن لذت ببرم ودر عین حال آموزشی برای مسیر پر پیچ و خم زندگی برایم باشد و گرنه ما با صورت روزمره با مجلات زرد واباطیل احاطه شده ایم که مشابه سریال های بی محتوای ۲۰۰ قسمتی با عناوین مختلف رادارد.

    ژان پل سارتر و سیمون دوبوار از نویسندگانی بودند که در جوانی مسیر زندگی مرا از یک “مسیر قراردادی”منفک کردند اگرچه مسیر سختی را انتخاب کردم ولی اگر انتخاب بار دیگر با من باشد در انتخاب دوباره همین مسیر تردید نمیکنم چون مسیر ،گذر از میان ریگ و الماس ها بود چون هیچگاه معنای افسردگی ودر هم فروریختن را نشناختم و زندگی را بمثابه “طوفانی” تلقی کردم که گذر هر از چند گاه آن مرا”آبدیده تر” میکندو طوفان همچنان ادامه دارد و من به آن خوشامد میگویم…
    سارتر و دوبوار نوشته هایشان خطاب به خودشان بود ولی من از تجربیاتشان سود بردم، اگر “ماوریس هرتزوگ” کوهنورد فرانسوی اولین صعود کننده آناپورنا در کتاب خود”آنا پورنا”الهام بخش “اد ویستور” برای شکل گیری شخصیت کوهنوردی اش شد،تمامی نوشته ها و کتاب های تاثیر گذار میتواند در تکوین شخصیت ما در گذر از طوفان های نابهنگام زندگی به ما کمک کنند تا بتوانیم سربلند از سختی ها قامت خود را استوار نگاه داریم.
    با تشکر از دوستان عزیز آقایان:غلامی، قمری و کاظمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا