
شرپاهای هیمالیا – پیروزی ها و مصائب (قسمت دوم)
تألیف و ترجمه: محمد اسماعیلی
************
سیر فرهنگ کوهنوردی در شرپاها:
فرهنگ رایج شرپا در طی زمان دچار دگرگونی های اساسی شد. آنان که در ابتدا با فرهنگ کوهنوردی ناآشنا بودند و در مزارع کاشت سیب زمینی مشغول به کار بودند با اولین اکسپدیشن ها برای باربری به کار گرفته شدند . آنها در سال 1907 از مزارع خود برای یک اکسپدیشن استخدام شدند و شور و هیجان آنها برای کوهنوردی به آرامی از کوهنوردان غربی در فرهنگشان رایج شد. در کمتر از یک قرن شرپاها که در ابتدا در سلامت عقل میکارو (میکارودر زبان نپالی به معنای کوهنورد خارجی) در تردید بودند خود تبدیل به بهترین کوهنوردان زمان خود شدند، شرپاها صعود سرعتی در اورست را به نام خود ثبت کردند، آنها به عنوان راهنما در دنالی و کوه راینیر (Rainier) و در کوه های هیمالیا جزو بهترین ها و همچنان فعال هستند در 2012 “مینگما” و چهانگ داوا شرپا از «سون سامیت ترکز» اولین برادرانی بودند که همۀ قله های بالای 8000 متر جهان را صعود کردند.
این تصور غیرقابل باور است که شرپاها یا باربران در اکسپدیشن انگلیسی ها در سمت تبت اورست در دهه 1920 حتی لغتی برای «قله» نداشتند در عوض آنها قانع شده بودند، آنچنان که « وید دیویس » در کتاب خود به نام «جنگ بزرگ، مالوری و پیروزی اورست» می نویسد: خارجی ها جستجوگران گنج هستند و به دنبال مجسمه گاو و یا یاک طلایی می گردند تا آن را ذوب کرده و به سکه های طلا تبدیل کنند.
در سال 1950 کوهنورد آمریکایی چارلز هوستون یکی از اعضای تیم کوهنوردان غربی برای اکتشاف اورست از سمت جنوب کوه بودند او عکسی از «نامچه بازار» گرفت که اصطلاحاً پایتخت شرپاها بود که در آن زمان دهکده ای کاملاً منزوی و دور افتاده با خانه های ابتدایی سنگی بود و هیچ گونه آثاری از دنیای مدرن برق، هتل های چهار طبقه، کلینک های دندانپزشکی و یا فروشگاه های اجناس تقلبی « نورث فیس» و یا کافی شاپ ها دیده نمی شد (چارلز هوستون 2 اکسپدیشن بزرگ در سال 1938 و 1953 به K2 را سرپرستی کرد). بیشتر شرپاها فقط به زبان خود صحبت می کردند و تماس اندکی با دنیای آن سوی کوهستان داشتند.
دگرگونی در زندگی شرپاها هنگامی آغاز شد که دو کوهنورد تنزینگ نورگای و ادموند هیلاری در سال 1953 موفق به صعود اورست شدند. چگونگی زندگی در خومبو مدیون تلاش های سرادموند هیلاری است که تا مرگش در سال 2008 به عنوان «شاه شرپاها» ارج گذاشته می شد، تلاش های او شامل ساخت مدرسه، کلینیک های بهداشتی و بالا بردن سطح زندگی شرپاها ساکن این منطقه بود.
رفتار نامناسب با شرپاها در اکسپدیشن های ابتدایی:
در گذشته، شرپاها توسط کوهنوردانی که آنها را به استخدام در می آوردند مورد بد رفتاری مانند داد زدن، لگد خوردن و نیشگون روی صورت قرار می گرفتند.
و غالباً اجازۀ صعود به قله را نداشتند حتی در نوشته های اکسپدیشن های قدیمی نام مشخصی از آنها برده نمی شد یعنی تنها به عنوان باربر نامیده می شدند و برایشان نامی قائل نبودند.
«انگ داوا» می گوید: اولین تجربه من اکسپدیشن به ماکالو (پنجمین قله بلند دنیا) بود ما اجازه نداشتیم به قله برویم، ما کفش های چرمی می پوشیدیم و هنگامی که خیس می شدند واقعاً سنگین می شدند بنابراین ما مجبور بودیم چوب برای برقرار کردن آتش بخریم و زمان زیادی را به رقص و آواز و نوشیدن می گذراندیم، شرپاهای امروز پول خوبی دریافت می کنند و وسایل مناسبی هم برای کوهنوردی دارند، اما آنها سرگرمی خوبی ندارند. بزرگترین افسوس من این است که هرگز بر فراز قله اورست صعود نکردم من به قله جنوبی بالای بالکونی رفتم ولی شانس برای صعود به قله را به من ندادند او اکنون 79 ساله است.
در مستندات قدیمی اورست، اغلب برخورد می کنید که شرپاها دستور دریافت می کردند که برای «صاحب» بار بالا ببرند و مسیر را برای میکارو (کوهنورد خارجی) برای صعود فراهم کنند . «تنجینگ دورجی» که 9 بار اورست را صعود کرده است بیان کرد که در یک صعود وقتی که کوهنوردی از کره جنوبی اعلام کرد که او می خواهد به قله ابتدا و به تنهایی برود با تهدید شروع به چرخاندن تبر یخی اش به سمت من کرد.
تنجینگ گفت: داری چی کار می کنی؟
و کوهنورد گفت: سعی می کنم تو را بکشم؟
تنجینگ از ترس جانش فرار کرد البته او هنوز با طناب به کوهنورد مزخرف ارتفاع بالا متصل بود، آنها به یک یخ شیب دار برخورد کردند و شروع به سقوط به طرف یک صخره پرتگاه می کردند آنها فقط به این دلیل نجات یافتند که مانعی از سقوطشان جلوگیری کرد .البته تنجینگ می دانست که اگر صعود انجام می شد انعام بزرگی نصیبش می شود و بدتر آنکه هنگامی که او به بیس کمپ بازگشت هیچ کسی داستانش را باور نکرد. شرپاهای دیگری هم داستان های بد رفتاری مشابهی را تعریف می کردند که به عنوان شغل شامل وظایف راهنمایی، باربری و پادوئی می شد.
ریسک کار در ارتفاعات بالا برای شرپاها مردانی با تاریخ انقضاء :
در صبح 24 اکتبر 2010 کوهنورد بسیار کارآزموده شرپا چوانگ نیما 43 ساله که با «نیما گیلزان» هم طناب بود در حال ثابت گذاری طناب در ارتفاع بالای 7000 متر در قله « بارونسته» بود قله ای که تحت عنوان بزرگترین قله ها دسته بندی نشده است ولی قلۀ مشهوری برای کوهنوردی است (7126 متر) . چوانگ نیما به صورت مستقل (برای ملیسا آرنات یک راهنمای حرفه ای از شرکت کوهنوردی راینیر (Rainier Mountaineering) که در آمریکا زندگی می کند و در هیمالیا هم فعال است استخدام شده بود تا در ازای 1000 دلار به او در صعود به قله کمک کند.

نیما گیلزان برای یک تیم ایرانی کار می کرد، آنها برای فیکس طناب ها و گشایش مسیر برای آرنات، تیم ایرانی و چند تیم دیگر در منطقه درحال تلاش بودند تا مسیر به قله را ثابت گذاری کنند.
ملیسا آرنات در کمپ بالا بود، او قصد داشت روز بعد برای صعود به همراه چوانگ نیما اقدام کند، برف عمق زیادی داشت.
آرنات می گوید: «من می دیدم که آنها در منطقه به سرعت در حال حرکت بودند و زمانی که دیگر تحرکی ندیدم تصور کردم که آنها مسیر را تا قله رفته اند و ثابت گذاری را به انتها رسانیده اند».
چوانگ نیما حدود ساعت 2 بعد از ظهر حدود 200 متر پایین تر از قله در حال ضربه زدن با تبر یخی اش در حین کار بود که زمین زیر پایش ناگهان شکاف برداشت و چوانگ نیما ناپدید شد. بنابر گفته نیما گیلزان بلوک های لغزان یخ، طناب متصل را قطع کردند که مرگ چوانگ نیما قطعی شد و باعث نجات جان نیما گیلزان شد، زمانی که «نیما» اثری از همکارانش ندید با حالتی غیرطبیعی به پایین سرازیر شد.
هنگامی که ملیسا آرنات او را در کمپ بالا دید در ابتدا هیستری که او از خود بروز می داد را نشانه شوق و هیجان پایان کار ثابت گذاری تصور کرد.
آرنات به او چایی داد و از او پرسید: عالی، تا قله ثابت گذاری کردید؟
نیما با انگلیسی ساده شده ای گفت:
نه، نه، حادثه! «چوانگ نیما» تمام شد.
آرنات به سرعت به آژانس ترکینگ واسطش زنگ زد و تقاضای هلی کوپتری فوری برای تجسس کرد.

قبل از واقعۀ تراژیک 11-10 ماه می 1996 در اورست (در فصل صعود)، اسکات فیشر راهنمای آمریکایی و سرپرست گروه شیفتگان کوهستان به جان کراکائور (ژورنالیستی که بعد از واقعه کتاب در هوای رقیق را نوشت) گفت:
«ما یک جادۀ زرد آجری تا قله خواهیم ساخت»
اشارۀ اسکات فیشر به کیلومترها طنابی بود که اکنون سالیانه بین بیس کمپ تا گردنه جنوبی (south col) کشیده می شود. اگر به صورت دقیق بگوییم در هر صورت این شرپاها هستند که این مسیر را می سازند و بیشترین تلفات را هم می دهند. جدا از کار فیکس طناب ها، حمل بارها به کمپ های بالاتر از بیس کمپ و همراهی کردن مشتریان کوهنورد به قله اورست و ده ها قلۀ مرتفع هیمالیا از وظایف پر ریسک شرپاها است.
شرپاها همواره در معرض خطرناک ترین حوادث در کوهستان هستند مانند سقوط سنگ، یخ زدگی اندام ها، خستگی، فرو رفتن در شکاف های یخی و در عین حال به علت غلیظ شدن خون در ارتفاعات، لخته و سکته مغزی نیز می تواند کشنده باشد.
بهار 2013 زنجیره ای از تراژدی های ویران کننده که نمایانگر این بود که کار در ارتفاعات تا چه اندازهای میتواند در اورست خطرناک باشد را گوشزد کرد.
در 7 آوریل 2013 “مینگما” 45 ساله یکی از افسانه ای ترین «دکترهای آبشاریخی» (ice fall doctors) یا دکترهای آبشار یخی به کسانی گفته می شود که مسئول ایمن کردن مسیر آبشار خومبو برای تمام تیم ها در کوهستان هستند) به درون یک شکاف یخی در نزدیک کمپ 2 در اورست سقوط کرد و جان خود را از دست داد.
در 5 می 2013، اریک سیمونسون یکی از مالکان کمپانی «راهنماهای بین المللی کوهستان» نوشت که تیم او یکی از شرپاهایش را از دست داده است.
« داریتا شرپا » 37 ساله در کمپ 3 بود که احساس گیجی کرد که احتمالاً مشکل قلبی یا مغزی بود و فوراً جان باخت، بیوۀ او به همراه دو فرزند و دخترش اکنون بدون حامی مالی گذران زندگی می کنند.

بیوه داریتا شرپا
سه روز بعد لوبسانگ 22 ساله که از کمپ 3 «سون سامیت ترکز» باز میگشت در یک شکاف یخی سقوط کرد و جان خود را از دست داد.
در 16 ماه می 2013 «نامگیال» که برای «اکسپلور هیمالیا» کار می کرد در حالیکه از دهمین صعودش به اورست باز می گشت بر اثر سکته قلبی از پای در آمد. براساس دیتابیس هیمالیا، اطلاعات و داده های هیمالیا که خانم الیزابت هاولی در کاتماندو اداره کنندۀ آن است و این وقایع را هم جمع آوری می کند. مرگ 174 شرپا در کل را که در کوه های هیمالیا فعالیت می کردند را اعلام کرد. که این در قیاس با حوادثی که برای دیگر کوهنوردان خارجی رخ می دهد بسیار رقم بالایی است.
فقط در قله اورست 15 شرپا در دهه گذشته جان خود را از دست داده اند. در این مدت حداقل بسیاری از شرپاها بر اثر سقوط سنگ،یخ زدگی اندامها، بیماری های مربوط ارتفاع مثل سکته مغزی و ادم معلول شده اند.
«هیچ صنعت خدماتی در جهان شبیه کار شرپاها وجود ندارد که باعث مرگ و از کار افتادگی کارکنانش در قبال مبلغ پرداختی توسط مشتری باشد».
براساس آمار در آمریکا کار یک شرپا در ارتفاع بالا 3.5 برابر از یک سرباز پیاده در زمان 4 سال اول جنگ عراق احتمال مرگش بیشتر است.

با جاذبه ای که صعود به اورست و قلل با ارتفاعات بالا در کوهنوردان آماتور ایجاد کرد این صنعت به صورت تجاری گسترش یافت شرکت های تجاری – کوهنوردی برای مشتاقان کوهنورد با دانش اندک شرایطی فراهم می کردند تا آنها بتوانند به بالای بلندترین قله جهان اورست صعود کنند و به عبارتی در عین حال شرپاها با گسترش صنعت کوهنوردی – تجاری بیشتر از هر گروهی سود جسته اند و در همین حال شغل «شرپا» به طور فزاینده ای در حال حرفه ای شدن است، شرپاهای کوهنورد سابق اکنون گروه های قومی دیگر را استخدام می کنند تا بیشتر کارهای غیرماهرانه باربری را انجام دهند، آنها هتل ها، کمپانی های ترکینگ، خطوط هوایی را صاحب هستند.
شرپاهای خومبو امروزه در بین ثروتمندترین چندین گروه قومی نپال هستند.
بعد از مرگ چوانگ نیما، میلسا آرنات مجبور بود تا با واقعیات مستقیمی مواجه شود که تصور نمی کرد بعد از جستجویی ناموفق برای جسد چوانگ نیما، به همراه نیما گیلزان با هلیکوپتر مستقیماً به روستای «تامو» جایی که چوانگ نیما در آنجا زندگی می کرد و همسر و دو پسرش آنجا بودند رفت. خبرها به خانوادهاش رسیده بود.
ملیسا آرنات صدای ضجۀ همسر چوانگ نیما را که هرگز شبیه آن را نشنیده بود می شنید ملیسا وارد چایخانه ای که چوانگ دایر کرده بود، شد. ملیسا می گوید در مقابل همسر چوانگ زانو زدم و گفتم: متأسفم.
و یک «لاما» وارد شد و به من گفت تو نباید اینجا باشی و مجبوری سریع بروی صحنه ای که میلسا آرنوت مشاهده می کرد یکی از صحنه های تکراری بود که از سال 1895 در هیمالیا تکرار می شود (در 1895 اکسپدیش بریتانیایی ها برای صعود به نانگاپاربات 2 باربر محلی اش را از دست داد).
27 سال بعد در زمان تلاش جرج مالوری در سال 1922 برای صعود اورست یک بهمن به افراد اکسپدیشن که با طناب بهم وصل بودند برخورد کرد و 7 شرپا کشته شدند در سال 1935 تنزینگ نورگای اولین کار در کوهستان خود را به این دلیل به دست آورد که سال قبل از آن 6 شرپا کارآزموده در نانگاپاربات جانشان را از دست دادند.
در آن سال های ابتدایی اکتشافات و تلفات انسانی به عنوان بهایی تأسف بار در ازای موفقیت پذیرفته می شد!
در دهه گذشته اورست به مکانی با جاذبه برای توریست ها تبدیل شده است. بنیاد و اساس صنعت ماجراجویی – توریستی با 370 میلیون دلار درآمد سالیانه برای دولت نپال، مدیون شرکت های تجاری کوهنوردی در این خطه است، 300 مشتری کوهنورد که هر ساله در فصل بهار برای تلاش صعود اورست به ضلع جنوب شرقی اورست سرازیر می شوند، ریسک خود را با کار خطرناک شرپاها به حداقل می رسانند.
خانوادۀ شرپاهایی که در سال 1922 در اکسپدایشن مالوری جان خود را از دست دادند نهایتاً 250 روپیه دریافت کردند که با احتساب تورم با رقم 4600 دلاری که امروزه پرداخت می شود برابری می کند.
آنچنان که ملیسا آرنات در می یافت پول کار زیادی بعد از مرگ نان آور خانواده (شرپا) نمی کند در زمانی که او به روستای «تامو» رسید چند لامای بودایی برای مراسم پوجا “puja” از صومعه بالای دهکده پایین آمده بودند تا مراسم «پوجا» را اجرا کنند این مراسم خاص بودایی است که هدف آن تسریع روح در گذشته به سوی حلول به جسمی دیگر است این مراسم که بیش از پرداخت بیمه عمر متوفی (شرپا) هزینه بر می دارد اغلب با زیر بار قرض بردن بیوۀ غمگین همراه است، به زودی ملیسا آرنات با اعضای خانوادۀ چوانگ نیما مواجه شد که قصد داشتند به سرعت عملیات جستجوی با بار مالی بالا برای یافتن جسد را انجام دهند و هدف این بود که در عرض 7 روز بدن او را یافته و مراسم سوزانیدن را انجام دهند تا روحش براساس اعتقادات آنها در زمین سرگردان نشود. بنابراین عجله بسیاری برای این امر داشتند، در حالیکه ملیسا آرنات به دلیل شرایط نامناسب آب و هوایی از آنها تقاضا می کرد که منصرف شوند و او نگران بود که دیگران هم جانشان را در راه یافتن جسد چوانگ نیما از دست بدهند، با این وجود آنها عازم شدند ولی به خاطر شرایط هوای برفی و نامساعد کمی آن سوتر از بیس کمپ نتوانستند پیشروی کنند و بازگشتند.
ملیسا آرنات شخصاً 19700 دلار هزینه هلی کوپتر برای جستجوی بیحاصل را پرداخت کرد و اسپانسرش «ادی باوئر» هم 7000 دلار پول مراسم «پوجا» را پوشش داد، آرنات متعهد شد که سالیانه حدود 4000 دلار به خانوادۀ چوانگ نیما مادامی که به عنوان راهنما مشغول به کار هستند به عنوان هزینه زندگیشان پرداخت کند. اگرچه او به طور کامل نتوانسته است وجدان خودش را از این موضوع آرام کند. ملیسا آرنات می گوید: این تقصیر من بود که کسی را استخدام کردم که برایم کار کند که انتخاب دیگری غیر از این نداشت.
«تامه» دهکده ای است که تنزینگ نورگای قبل از اینکه در سال 1932 به دارجلینگ هند برود در آن زندگی می کرد (دارجلینگ در هند جایی است که شرپاها قبل از اینکه پادشاهی نپال درهایش را بر روی کوهنوردان بگشاید محلی برای استخدام باربران و کارگران کوهستان بود).
«تامو» روستایی پایین تر از «تامه» در هیمالیایی نپال است، آنگ ریتا 65 ساله از دهکدۀ «تامو» قله اورست را بدون اکسیژن 10 بار صعود کرد و این رکورد برای او لقب «پلنگ برفی» به همراه داشت و او برای این رکورد از گینس گواهی دریافت کرده است.

همچنین «آپاشرپا» از دهکدۀ «تامه» رکورد 21 بار صعود به قله اورست را در سال 2011 به دست آورد و سپس بنابر قولی که به همسرش داده بود بازنشسته شد او اکنون 57 ساله است.

با این پیشینۀ ژنتیک ورزشی در این منطقه «چوانگ نیما» برای اینکه تبدیل به یک کوهنورد حرفه ای و تمام عیار شود امری اجتناب ناپذیر بود از آنجایی که بدنی بسیار قوی و شانه هایی پهن همچون بازیکنان فوتبال امریکایی – تگزاسی داشت طبیعتاً گزینۀ پیش رویش به عنوان شرپا، کار در ارتفاعات بالای کوهستان بود مانند همه مردان جوانی که به این سن می رسیدند در دهه 1980 و سوپر قهرمانانی مانند آنگ ریتا و آپاشرپا رل بسیار مهمی در انتخاب شغل کوهنوردی برای او داشتند.
کوهنوردان بوضوح دریافتند که برتری قدرتی شرپاها در ارتفاعات بالا یک هدیۀ ژنتیکی است که بدون ساپورت و یاری آنان اکسپدیشن اشان محکوم به شکست بود چون شرپاها قادر بودند در ارتفاعات بالا و در اکسیژن کم به خوبی عمل کنند در عین حال از سویی شرپاها هم دریافتند که کار در ارتفاعات بالا در کوهستان هم برایشان ریسک و هم فرصت را توأمان به همراه دارد.
در سال 1981 در یک مقاله که توسط توماس لائرد که اغلب دربارۀ تبت نویسندگی می کرد گفته یک شرپا به نام «دورجه» را اینگونه ذکر می کند: یک خلبان پول زیادی به دست می آورد اما اگر تصادف داشته باشد می میرد، اگر تصادف نداشته باشد ثروتمند می شود ما هم در اکسپدیشن اینگونه هستیم».
چوانگ نیما کوهنوردی خود را از سال 1993 در 25 سالگی آغاز کرد در صعودهای آلپاینی تحت نظر پسر عمویش «لاکپا – ریتا» در مدت سه سال کارآموزی کرد.
دولت نپال اجازۀ صعود های نامحدودی را برای مسیرهای شناخته شده خط الرأس جنوب شرقی صادر کرد، حرکتی که دوران تجاری شدن اورست را تسریع کرد و فرصت های جدیدی را برای مردان جوان فراهم کرد تا به آرزوهای زیادی درصدد به دست آوردن آوازه ای برای خود در دنیای کوهنوردی داشته باشند.
نزدیکی فامیلی برای چوانگ نیما و لاکپا – ریتا هر دو سودمند بود. لاکپا ریتا یکی از مورد اعتمادترین سردارهای شرپاها در اورست بود.
(سردار شرپا کسی است که سرپرستی شرپاها در اکسپدیشن را به عهده دارد) و اکنون به عنوان یک سیتی زن آمریکا بین سیاتل و نپال در رفت و آمد بود چوانگ نیما هم از نظر رتبه و مقام در کوهنوردی به سرعت رشد کرد و در میان کوهنوردان به یکی از مطرح ترین ها تبدیل شد.
در زمان مرگش، چوانگ نیما 19 بار اورست را صعود کرده بود و در حال شکستن رکورد «آپاشرپا» در عرض 2 سال دیگر بود.
به عنوان یک شرپای برجسته، چوانگ نیما 6000 دلار برای 2 ماه کوهنوردی در فصل صعود به دست می آورد تا کار فیکس طناب ها، برقراری کمپ، بالایا پایین بردن وسایل کوهنوردی، غذا، چادر، اکسیژن مشتری های کوهنورد را انجام دهد.در حالیکه راهنماهای برجسته غربی که حداقل وسایل را جابجا می کردند و وظیفه اشان ایمنی مشتری های کوهنورد بود درآمدی در حدود 50 هزار دلار به همراه پاداش داشتند (نمونه ای از این راهنماهای غربی ادویستور و ملیسا آرنات هستند).
چوانگ نیما با درآمدش نه تنها همسر و فرزندان خود را حمایت می کرد بلکه خانوادۀ بسیاری از جمله 8 برادر و خواهرش را نیز کمک مالی می کرد.
نوربوتنزینگ نورگای فرزند تنزینگ نورگای و پسرعموی چوانگ نیما می گوید: اگر کسی در آمریکا اورست را 19 بار صعود کند در تمامی تبلیغات «بادوایزر» از او استفاده می کنند ولی شرپاها به احترام متقابلی دست پیدا نمی کنند.
در تابستان 2010 در حالیکه چوانگ نیما در آلاسکا در یک کار آموزشی کوهنوردی بود، نوربوتنزینگ نورگای که در سانفرانسیسکو به عنوان معاون ریاست «بنیاد هیمالیایی آمریکا» ساکن است تلاش کرد که چوانگ نیما یک اسپانسر قدرتمند و جدی به دست آورد، او راه های ارائه رزومه و جذب اسپانسر را به او یاد داد و نوربوتنزینگ از یک روزنامه نگار خواست تا رزومه چوانگ نیما را برای برندهای مشهور مثل مانتین هاردور (Mountain Hardwore) ارائه دهد که این برند قبلاً «بابوچیری» شرپای افسانه ای که رکورد سرعتی در اورست را ثبت کرده بود و در 2001 در سقوط به شکافی یخی در نزدیکی کمپ 2 جانش را از دست داد، ساپورت میکرد.
نوربوتنزینگ با چوانگ نیما صحبت کرد. به پسرعمویش یادآوری کرد که در قیاس با یک راهنمای غربی او پولی که به دست می آورد چندر قازی بیش نیست و از او خواست که سفرش از آلاسکا به نپال را لغو کند تا بتواند با اسپانسرهای بالقوه در سانفرانسیسکو ملاقات کند.
چوانگ نیما در جواب گفت: اوه، نه برادر، خیلی گرونه که بلیطم را عوض کنم نوربوتنزینگ می گوید: من بعد متوجه شدم که پولی که او صحبت می کرد فقط چند صد دلار بود!
بعد از چند هفته که در حال مسافرت تجاری به هند بود در تلویزیون خبرها در مورد مرگ پسر عمویش چوانگ نیما را شنید، او می گوید: ناگهان شوکه شدم، من بسیاری از بستگانم را در اورست و کوه های دیگر از دست داده ام این در حالی بود که وسایل دیگران را حمل می کردند، زمانه عوض شده است دیگر دهۀ پنجاه نیست این بیزنس اورست است، شرپاها مجبور می شوند اورست را برای بردن بار دیگران و کاری سخت بالا روند و به این علت که مشتریان 60 هزار دلار به کمپانی های کوهنوردی پرداخت می کنند.
در حالیکه تلاش های ملیسا آرنات و دیگر کوهنوردان غربی در کمک به شرپاها را تقدیر می کند ولی اعتقاد ندارد حسن نیست تنها بتواند خانواده ای که با کوهنوردی – تجاری ویران شده است را دوباره بسازد، نیت کمک کافی نیست من بسیاری از قول هایی که شکسته شده است را شاهد بوده ام.
در دهه گذشته بهبود شرایط کار برای شرپاها در اورست فراهم شده است در اکسپدیشن های ابتدایی کوهنوردی شرپاها آموزش اندکی می دیدند تا تنها بتوانند در ارتفاعات بالا بهتر عمل کنند. امروز بیشتر 10695 شرپایی که به عنوان سردار و شرپا ثبت نام کرده اند دوره هایی را در «انجمن کوهنوردی نپال» در «لانگ تانگ» یا بوسیله «مرکز کوهنوردی خومبو» که یک مدرسه آموزشی غیرانتفاعی برای باربران ارتفاعات بالا در فورتسه واقع است می گذراند این مدرسه جایی بود که «چوانگ نیما» به عنوان مدرس همیشگی در آنجا حضور می یافت. این مرکز توسط کوهنوردان حرفه ای امریکایی کنراد و پیتر آتانز در سال 2003 تأسیس شد و محلش توسط گروهی از آرشیتک های دانشگاه دولتی مونتانا ساخته شد.
در هر دو مدرسه کوهنوردی، شرپاها کار با طناب و مهارت های امدادی و دیگر مهارت های موردنیاز را فرا می گیرند.

«لوآن فریر» کلینیک اورژانسی را در سال 2003 در بیس کمپ برپا کرد و به تمامی شرپاهایی که اکسپدیشن آنها با این سازمان قرارداد داشته باشند به صورت رایگان خدمات درمانی داده می شود.
از سال 2002 با تصویب طرح قانونی توریسم، وزارت توریسم و هوانوردی نپال از تمامی شرکت های تجاری خواسته است تا برای باربران ارتفاعات خود بیمه حوادث و عمر خریداری کنند.
شرپاهایی که بالای بیس کمپ کار می کنند حداقل بیمه اشان 4600 دلار در زمان مرگ و 575 دلار برای امور درمان باید باشد. در عین حال باربرهای ارتفاعات پایین در حدود 3500 دلار بیمه می شوند.
و هر اکسپدیشن باید شرپاهای خود را با حداقل 4000 دلار در عملیات امداد نجات بیمه کنند.
با این وجود، زمان درازی نکشید که از ناکافی بودن این بیمه ها اطلاع حاصل شود. در حالیکه آموزش از اهمیت ویژه ای برخوردار است شرپاهایی که در معرض ریسک های بالایی در کار کوهستان هستند متقابلا تحت آموزش کافی و مناسب قرار نمی گیرند.
گذر از آبشار خومبو، با یخچال های در حال جابجایی و لرزان با خطر مداوم جدا شدن و تبدیل به غار و حفره شدن به اندازه ای خطرناک جلوه می کند که بسیاری از سرپرست های اکسپدیشن های تجاری، مشتری های کوهنورد خود را در کوه های اطراف «هم هوا» می کنند تا مجبور نشوند از مسیرهای خومبو عبور کنند.
در یک فصل کوهنوردی یک شرپای کوهنورد ممکن است ده ها بار برای طناب گذاری و حمل بار از این مناطق خطرناک عبور کنند ولی راهنماهای غربی و مشتری های کوهنورد معمولاً بین 2 تا 4 بار از آن عبور می کنند.
وقتی صحبت از بیمۀ امداد و نجات می شود رقم 4000 دلار بیمه برای این منظور تقریباً بی معنی جلوه می کند، با هلی کوپترهای امداد نجات ارتفاع بالا که از سال 2011 به صورت روتین آغاز به کار کردند، شانس زنده ماندن افرادی که در بالای کمپ 2 دچار حادثه می شوند افزایش یافته است، آنها معمولاً مبلغی در حدود 15000 دلار برای هر عملیات امداد و نجات دریافت می کنند که سه برابر مبلغی است که بیمه پوشش می دهد این شکاف اکنون مسئله نگران کننده ای است.
همنوردان گرامی قسمت سوم و آخرین قسمت این مقاله هفته آینده در این سایت منتشر خواهد شد.


