
بخش هفتم : سِر کریس بانینگتون (متولد 16 آگوست 1934- 82 ساله)

کریس بانینگتون در هامپستد (Hampsted) لندن متولد شد و تحصیلات دانشگاهی خود را در کالج سلطنتی آکادمی نظامی انگلیس گذراند.
بین سالهای 1955 تا 1959 در هنگ تانک سلطنتی خدمت کرد و از سال 1959 الی 1961 به عنوان مربی کوهنوردی در ارتش انجام وظیفه کرد.
فعالیت کوهنوردی بانینگتون از سال 1951 هنگامی که 17 ساله بود آغاز شد.
کریس بانینگتون در سال 1961 از ارتش جدا شد و سرانجام به عنوان کوهنورد حرفهای ، کاشف ، عکاس و نویسنده فعالیت جدید خود را آغاز کرد.
در سال 1966 توسط مجله دیلیتلگراف برای پوشش دادن به اکسپدیشنها استخدام شد و گوشهای از فعالیتهایش در این مدت عبارتند از:
– کوهنوردی Sangay (سانگای) در اکوادور
– اکسپدیش Caribu (شکار گوزن آمریکای شمالی) در بافین ایسلند
– تلاش بر روی نیل آبی (Blue Nile) در سال 1968 به همراه کاپیتان “جاش بلاش فورداسنل”
هیمالیا:
سِر کریس بانینگتون در مجموع 19 اکسپدیش به هیمالیا را سرپرستی کرد و یکی از کوهنوردان برجسته و نامدار انگلیسی محسوب میشود. از میان این اکسپدیشها، 4 اکسپدیش به اورست را سرپرستی کرد که خود صعودی به اورست در این زمان نداشت.
سرانجام کریس بانینگتون که با وجود از دست دادن دوستانش در اورست قصد صعود به این قله را نداشت ، به اصرار دوست نروژیاش به همراه اکسپدیش نروژیها توانست در سال 1985 و در سن 50 سالگی اورست را به عنوان مسنترین فرد فتح کند و رکورد صعود در آن زمان را بجای بگذارد.
5 سال بعد از او Richard Bass (مشهور به فاتح سون سامیت) در سن 55 سالگی، توانست اورست را فتح کند و رکورد مسنترین فاتح اورست را ازآن خود کند.
صعودهای بانینگتون از دهه 1950 آغاز شد که به علت تعدد زیاد ، به مهمترین آنها بسنده میکنیم.
مهمترین صعودهای کریس بانینگتون:
1- 1960: اولین صعود به آناپورنا II
2- 1961: اولین صعود به نوپسه
3- 1961: اولین صعود به ستون مرکزی Freney از رخ جنوبی «مونبلان»
4- 1966: اولین صعود به Old Man of Hoy
5- 1970: سرپرست اکسپدیش موفق در صعود به آناپورنا از رخ جنوبی
6- 1973: اولین صعود به Brammah
7- 1974: اولین صعود به Changabang
8- 1975: سرپرست اکسپدیش موفق به اورست از رخ جنوبغربی
9- 1977: اولین صعود به Tne Orge در پاکستان با داگ اسکات، که به علت شکستگی هر دو پای داگ اسکات و به کمک همگی افراد تیم بازگشت به بیسکمپ 7 روز طول کشید.
10- اولین صعود به کوه Vcongur در چین Xingiang غربی
11- 1983: اولین صعود به Shiviling Test
12- اولین صعود به خطالرأس غربی Panch Chuli II، کومااون، هیمالیا ـ هند
13- 1993: اولین صعود به The Needle در گرینآیلند
14- 1994: اولین صعود به Rangrik Rang در Kinnaur، هیمالیا ـ هند
15- 1995: اولین صعود به Dkangnang Ri در Rolwaring Himal در نپال
16- اکسپدیش شناسایی Sepu Kangiri در تبت (6955 متر)
17- سرپرستی اکسپدیش انگلیس برای اولین تلاش برای صعود Sepu Kangri
18- 1988: سرپرست اولین اکسپدیش برای صعود Sepu Kangri
19- اولین صعود به Darga در نپال
کریس بانینگتون به عنوان سرپرست اکسپدیش:
1- 1970: آناپورنا، رخ جنوبی (موفق) “داگ هاستن” و “وان ویلانز” به قله رسیدند و Ian Clough درگذشت.
2- 1972: رخ جنوبی کوه اورست (ناموفق)
3- 1975: اکسپدیش رخ جنوبغربی اورست (موفق)، صعود توسط داگ اسکات، داگ هاستن، پیتر بوردمن، شرپا پرتمبا و مایک برگ. (مرگ مایک برگ در این اکسپدیش)
4- 1978: اکسپدیش رخ جنوبی K2 (ناموفق)، مرگ نیک اسکورت
5- 1982: خطالرأس شمالشرقی قله اورست (ناموفق)، مرگ “جو تاسکر” و “پیتر بوردمن”
کریس بانینگتون در تمامی این صعودها به عنوان سرپرست عمل میکرد و خود صعودی به این قلهها نداشت.
صعود قابل توجه او دیواره شمالی آیگر (Eiger) در سال 1962 بود.
مشهورترین همنوردان بانینگتون: Don Whillans, Ian Clough و Jan Dugost بودند.
بخشی از جوایزی که کریس بانینگتون دریافت کرد (جوایز و افتخارات):
1- لقب «سِر» که معادل شوالیه میباشد.
2- دکتری افتخاری شفیلد (Sheffield)
3- دکتری افتخاری از Lancaster
4- مدال انجمن جغرافیای سلطنتی انگلیس
5- جایزه لورنس عربستان از انجمن سلطنتی آسیا
6- مدال Living Stone از انجمن سلطنتی اسکاتلند
مناصب افتخاری کریس بانینگتون:
1- ریاست «لپرا»(2014-1982)، «Lepra» خیریهای با سابقه 90 ساله است و فعالیت آن مربوط به بیماری جذام میباشد.
2- ریاست انجمن کوهنوردی انگلیس (1991-1988)
3- ریاست فدراسیون Orienteering انگلیس (از سال 1986)
4- ریاست شورای پارکهای ملی (2000-1992)
5- ریاست انجمن آلپاین (1998-1995)
6- مدیر بنیاد کوه اورست (2000-1999)
7- ریاست حفظ آثار و میراث کوهستان (2006-2000)
8- رئیس و صدراعظم دانشگاه لانکاستر (2015-2005)
تألیفات کریس بانینگتون:
او حدوداً 18 کتاب نوشت که بخشی عبارتند از:
1- 1996: Chosse to Climb
2- 1971: رخ جنوبغربی آناپورنا
3- 1973: افق بعدی
.
.
.
.
.
.
.
.
18- 2004: Chris Bonington’s Lakeland Heritage
کریس در برنامههای متعدد تلویزیونی شرکت و سخنرانیهای زیادی در ارتباط با تجربیات خود دارد.

زندگی خصوصی کریس بانینگتون:
بانینگتون در سال 1962 با «وندی مرچنت» ازدواج کرد که حاصل ازدواجشان سه پسر بود که یکی از آنها در سال 1966 درگذشت.
همسر بانینگتون در سال 2014 به علت ابتلا به بیماری Motor Neuron Disease) MNF ) درگذشت. در این بیماری شخص دچار اختلالات نورولوژیک میشود و کنترل ماهیچههای ارادی را از دست میدهد. در آمریکا به این بیماری ALS گفته میشود که استفان هاوکینگ فیزیکدان شهیر به این بیماری مبتلا است.
بعد از درگذشت همسرش، بانینگتون تلاشهای زیادی برای کمک به خیریههای مربوط به بیماری MND و ساپورت آنها انجام داده است.
بعد از فوت همسرش در سال 2016 در 81 سالگی او با «لورتا مکناتدیویس» ازدواج کرد که بیوه کوهنورد و مجری تلویزیونی «یان مکناتدیویس» که او هم در سال 2014 با کمی اختلاف با وندی مارچنت فوت کرد.
کریس بانینگتون در مورد ازدواجش در 81 سالگی چنین گفت:
ما به عنوان دو خانواده از سال 1962 همدیگر را میشناختیم و در ارتباط با دوستی خانوادگی نزدیکی باهم بودیم. متأسفانه یان چند ماه قبل از وندی فوت کرد و من و لورتا بعد از دست دادن همسرانمان بهم دیگر علاقمند شدیم و سرانجام ازدواج کردیم.
خلاصه مصاحبهای که کریس بانینگتون به مناسبت سالگرد صعود ادموند هیلاری و نورگای به قله اورست انجام داد:
امری که مردم را به اورست فرامیخواند حسی ماجراجویانه است و در حقیقت مردم به دنبال خطر کردن و دیدن دنیاهای جدید هستند که این میتواند صعود به یک قله یا رفتن به عمق یک غار و یا شرکت در مسابقات اتومبیلرانی باشد. در حقیقت این مبارزهای است نامشخص و اگر نوع انسان این درگیری و مبارزه را نداشت شاید هنوز در غار زندگی میکرد و یا هرگز به جایگاهی که امروز در آن هستیم نمیرسیدیم. بنابراین فکر میکنم یک نیروی درونی در آدمی وجود دارد که او را به دستاندازی به جهانی که برایش ناشناخته است میکشاند.
زمانی که من برای ماجراجویی میرفتم، همسر و دو فرزند جوان داشتم. ولی همان شیوهای را بکار میبردم که «پن هادو» در مورد قطب و ناشناختههای آن انجام میداد.
در حالی که او هم همسر و فرزند داشت و این مانع ماجراجوییاش نمیشد. شما میتوانید بگویید که ماجراجویی یا کوهنوردی که ما انجام میدهیم به نوعی «خودخواهی» است. ولی کشش و اشتیاق برای آن بسیار قوی است و برای همسر من این نوع زندگی کاملاً آشنا بود که این ماجراجویی برای من بسیار پراهمیت است. او با شخصی ازدواج کرد که میدانست این خصوصیت را دارد و در عین حال نمیخواست من تغییر کنم.
در مورد اکسپدیشهای اورست معتقدم که راهی که بعضی از کوهنوردان پیشنهاد میکنند که اگر به اورست میروید یا هر کوهی دیگر، «بدون اکسیژن بروید» چون صعود واقعی هنگامی است که بدون اکسیژن قله را فتح کنید. من هیچ اعتقادی به این ایده ندارم و در عین حال اگر گلایهای در مورد شلوغی اورست دارید بیتردید من هم شلوغی را نمیپسندم. ولی این حق همه افراد است که به ماجراجویی بروند و به رویای خود جامعه عمل بپوشانند. بنابراین اگر کسی جایی خلوت و بکر میخواهد که جمعیتی در آن نباشد هزاران کوه و قله دیگر وجود دارد که حتی «روحی» در آنجا پرسه نمیزند.
در مورد این موضوع که باید حتماً کوهنوردان حرفهای (Elitism) به اورست بروند با توجه به اینکه اکسپدیشهایی که به اورست میروند غالباً احترام خاصی برای اورست قائلند، بنابراین بسیاری از امور را به کوهنوردان خود آموزش میدهند. در عین حال کوهنوردان هر اکسپدیش برای رسیدن به اورست و تحقق رویای خود از بسیاری از امور زندگی خود میگذرند تا به آنجا گام بگذارند. اورست به گروه خاصی تعلق ندارد و هر کسی میتواند در آنجا حضور پیدا کند و رویای خود را محقق سازد.
در جواب به سئوالی که من انسان شجاعی بودم، همه زوایای را با دقت سنجیدهام باید بگویم که من اگر اینجا هستم نه بخاطر اینکه انسان شجاعی هستم، بلکه بخاطر اینست که من خوششانس هستم. من از خطرات بسیاری جان سالم بدربردهام و شانس کمک بسیار بزرگی به من کرده است. در کوهستان با وجود اینکه شما تمام مسائل پیش رو را محاسبه میکنید تا احتمال خطر را به حداقل برسانید ولی امور غیرمترقبهای رخ میدهند که خارج از محاسبات شماست: ریزش سنگ، بهمن، تغییرات ناگهانی آب و هوایی چیزهایی هستند که جایی در محاسبات شما ندارند.
شما تنها قادرید بعضی از امور را دقیق پیشبینی کنید.
در مورد انتخاب همنورد، کسی که از خطر نمیترسد و ترسی در وجودش نیست را به عنوان همنورد انتخاب نکنید. ترس احساس بسیار مهمی است. ترس به شما میگوید که خطر در کجاست؟ و آیا این مسیر را بروم یا متوقف شوم؟
در مورد استفاده از کلمات «صعود» و «فتح» در جواب میتوانم بگویم:
“بیتردید آن چیزی که من در کوهها دیدهام این بود که کوهها بیحرکت نیستند و آنها بگونهای دارای حرکت هستند. آنها دارای بهمن، تغییرات آب و هوایی متغیر و طوفانهای غیرقابل پیشبینی هستند که گاهی اوقات اجازه صعود به کوهنورد را نمیدهند یا شرایط صعود را هموار میکند. این درکی است که شما باید از کوهستان داشته باشید و با آن عجین شوید. من هیچ علاقهای به استفاده از کلمه «فتح» ندارم و ترجیح میدهم از «صعود» برای رسیدن به قله استفاده کنم و این آن احترامی است که برای کوهها قائلم.”


بسیار زیبا گفته است: “من هیچ علاقهای به استفاده از کلمه «فتح» ندارم و ترجیح میدهم از «صعود» برای رسیدن به قله استفاده کنم و این آن احترامی است که برای کوهها قائلم.”
درود بر جناب اسماعیلی عزیز