گزارش صعود قله لنین (۷۱۳۴ متر) سبحان سلیمی عضو رسمی باشگاه اسپیلت – تابستان ۱۴۰۰

ارسال شده توسط در 23 سپتامبر 2021 بدون دیدگاه | دسته بندی شده در گزارش صعودهای برون مرزی باشگاه اسپیلت

درباره کشور قرقیزستان و موقعیت کوه لنین:

کشور قرقیزستان از جنوب در همسایگی تاجیکستان از شمال با قزاقستان از شرق با چین و از غرب با ازبکستان قرار دارد. این کشور دارای حدود شش میلیون نفر جمعیت می‌باشد. کشور قرقیزستان کشوری کوهستانی‌ست که هوای آن در تابستان بری و در زمستان در برخی نقاط قطبی می باشد که در برخی مناطق ان در زمستان هوا تا چهل روز به زیر صفر می‌رسد.
پایتخت این کشور شهر بیشکک می باشد.
مردم این کشور به زبان روسی و قرقیزی صحبت می کنند و واحد پول این کشور (سمcom )می باشد.

لنین با ارتفاع ۷۱۳۴ متر دومین مرتفع کشورهای قرقیزستان و تاجیکستان محسوب می شود. این قله بلندترین قله از سلسله کوه های ترانس الای درآسیای مرکزی واقع در رشته کوه های پامیر می باشد. این قله که مرز آبریز کشورهای قرقیزستان و تاجیکستان بوده از جنوب به تاجیکستان و از شمال به قرقیزستان ختم می‌شود.
این کوه در سال ۱۸۷۱ کشف شد و به یاد اولین فرمانده و ژنرال ترکستان که فاتح این منطقه بود کنستانتین کافمن نام نهاده شد. تاکنون ۹ مسیر در جبهه ی جنوبی این قله در تاجیکستان و ۸ مسیر در جبهه ی شمالی این قله در قرقیزستان گشایش شده است.
لنین یکی ازپنج قله‌ی پلنگ برفی است. پلنگ برفی پروژه‌ای‌ست که هر فرد بتواند پنج قله ی پوبدا، خانتانگری، کمونیزم ، کورژنوسکایا ، لنین راصعود کند نشان پلنگ برفی به او اهدا می‌شود. لنین از لحاظ درجه سختی در درجه ی پنجم قرار دارد و از دیگر قله های این پروژه کمی ساده تر می‌باشد. از همین رو لنین پر صعودترین قله ی هفت هزاری در جهان بوده و با قله ی موستاق‌آتا در چین ، در این خصوص در رقابت می‌باشند.

نام این قله برگرفته شده از نخستین رهبر جماهیر شوروی ولادیمیر لنین بوده و کشور تاجیکستان از سال ۲۰۰۶ نام دیگری را انتخاب کرده بنام ابن سینا(دانشمند مشهور ایرانی). این قله برای اولین باردر سال ۱۹۲۸ توسط سه آلمانی که اعضای یک گروه اکسپدیشن بودند فتح می‌شود و پس از آن در سال ۱۹۳۴ برای دومین بار از یخچال آچیک تاش صعود می‌شود. تا قبل از صعود قله کمونیزم ۷۴۹۵ متر بر این باور بوده اند که لنین بلندترین قله پامیر بوده اما بعد از صعود کمونیزم لنین دومین قله مرتفع تاجیکستان شناخته شد. بزرگترین حادثه تاریخی لنین در سال ۱۹۹۰ رخ می دهد که طی این حادثه یک زلزله باعث وقوع بهمن می‌شود و ۴۳ کوهنورد از کشورهای مختلف را با خود به درون شکاف های بین کمپ ۱ و ۲ می‌برد.

روزشمار برنامه:

تیم ده نفره ی ما در تاریخ ۲۵ تیرماه ۱۴۰۰ از فرودگاه امام خمینی تهران عازم قرقیزستان شد که این پرواز شامل چند مرحله بود ؛

اول به دبی  و بعد بیشکک و سپس به شهر اوش. شهر اوش آخرین شهری است که آن را به مقصد بیس کمپ ترک می‌کنیم. در این شهر میتوان تمام خوراکی های نیاز در بیس کمپ را تهیه نمود.
پس از یک روز استراحت در اوش بوسیله ی دو دستگاه ون به طرف بیس کمپ حرکت کردیم. مسیری کوهستانی که تقریبا ۴ ساعت تا بیس کمپ فاصله دارد.
پس از گذراندن این مسافت به بیس کمپ به ارتفاع ۳۶۰۰ می‌رسیم که چادرهای هر شرکت جداگانه برپا شده و سالن های غذاخوری از چادرهای محلی که یورت نام دارند در خدمت هستند.
پس از یک روز استراحت برای پروسه ی هم هوایی راهی قله ی پتروفسکی شدیم ولی بدلیل از دست دادن زمان به قله نرسیده و در نیمه های مسیر بازگشتیم. فردای آن روز را در بیس کمپ استراحت کرده و برای رفتن به کمپ یک حاضر شدیم. هوا خیلی مناسب صعود نبود اما تا کمپ یک بدلیل فنی نبودن مسیر مشکلی نبود.
به طرف کمپ یک حرکت کردیم و بعد از گذراندن گردنه یخچال زیبای آچیک تاش نمایان شد. در نزدیکی های کمپ یک شکاف های کوچک مواجه شدیم که بسیار برایم جذاب بود.
ارتفاع کمپ یک ۴۴۰۰ متر است.
بعد از خوردن ناهار در کمپ یک به بیس کمپ برگشتیم. تأثیرات ارتفاع در کمپ یک و حتی بیس کمپ کاملاً محسوس بود. هوا چند روزی خوب نبود و قطعاً نگران کننده بود.
برنامه ی صعود ما کپسوله بود.نیازمند چند روز هوای خوب بودیم اما…بعد از بررسی های لازم توسط سرپرست و هماهنگی های لازم با هواشناسان در ایران تصمیم به حرکت به سمت کمپ های بالا گرفته شد.
به طرف کمپ یک حرکت کردیم و شب را در کمپ یک استراحت کردیم. صدای بهمن از بالای کمپ یک ترس بوجود همه می انداخت. نیمه های شب از چادر بیرون زدیم و آماده ی حرکت شدیم. صف طولانی صعود بوسیله ی هدلامپ‌ها از دور مشخص بود.

تقریباً ساعت چهار بامداد بود که کرامپون بسته وارد یخچال شدیم. کمی جلوتر قبل از شروع شکاف ها بوسیله ی دو رشته طناب به دو کرده تقسیم شدیم و همراه با دیگر تیم ها به ادامه مسیر پرداختیم. یکی از زیباترین قسمت های لنین همینجاست. پر از شکاف و یخچال های بزرگ.
بعد از گذراندن شکاف ها به تراورس طولانی رسیدیم که خطر بهمن این منطقه را تهدید می کرد و نباید در این مسیر توقف می‌کردیم. بعد از گذراندن این تراورس کمپ دو را از دور مشاهده می‌کردیم.سرعت صعود کمی آهسته شده بود و هوا نیز بسیار گرم.
نزدیک ظهر بود که به کمپ دو رسیدیم. ارتفاع کمپ دو ۵۳۰۰ متر است.
بعد از خوردن ناهار مشغول تماشای منطقه بودم که شیب‌های تندی بود که فردا می‌بایست با کوله هایی سنگین از آن بالا می‌رفتیم.شب بعد از خوردن شام مشغول آب کردن برف و جمع کردن وسایل شدیم.

صبح به طرف کمپ سه حرکت کردیم. بلافاصله روی یک شیب تند قرار گرفتیم. بعد از آن یک مسیر تقریباً بدون شیب هست که منتهی می‌شود به شیب اصلی زیر کمپ سه معروف به شیب رازدلنیا. زیر این شیب تند کمی استراحت کردیم  و به طرف کمپ سه حرکت کردیم.بعد از گذراندن این شیب نفس گیر در نزدیکای ظهر به کمپ سه رسیدیم .ارتفاع کمپ سه ۶۱۰۰ متر می‌باشد. قرار بود بعد از لمس قله رازدلنیا به کمپ دو برگردیم. ارتفاع قله رازدلنیا ۶۱۴۸ متر است با فاصله ی تقریبی حدود ۲۰۰ متر چسبیده به کمپ سه.

بعد از لمس قله ی رازدلنیا به کمپ سه برگشتم و آماده ی برگشت به کمپ دو بودیم که متأسفانه چادر گروهی تیم که قرار بود توسط باربران ارتفاع به دستمان برسد، هنوز به کمپ سه نرسیده بود.این موضوع باعث شد که ما ساعاتی در شرایط نامناسب در کمپ سه بمانیم. در این فرصت جای چادری را کنده و بستری را فراهم کردیم و به محض رسیدن چادر آن را برپا کرده و وسایل مورد نیاز روز بعد را داخل آن قرار دادیم و به طرف کمپ دو حرکت کردیم.
در مسیر برگشت یکی از اعضای تیم دچار عارضه ی ریوی شد و سعی بر فرود سرعتی داشتیم. طی تماسی که با مدیر کمپ یک گرفته شد ، قرار شد که ایشان با اولین تیم که در حال فرود بودند به طرف کمپ‌های پایین تر منتقل شوند. ایشان فردای آن روز با تیمی به کمپ یک و نهایتاً بیس کمپ منتقل شدند و مابقی اعضای تیم آماده برای کمپ های بالاتر شدند.

پنجره ی هوای باز فقط ۲ روز بود و اگر این تلاش بی نتیجه می ماند قطعاً زمان و نهایتاً فرصت رو از دست می‌دادیم.با هر سختی و زحمتی بود آن شیب های تند را برای باری دگر بالا رفتیم و به کمپ سه رسیدیم و برای ساعاتی در چادر استراحت می‌کردیم.

طی تصمیمی که از سوی سرپرست برنامه و دیگر ایرانی های حاضر در منطقه گرفته شد ساعت ۲ ساعت حرکت به قله اعلام شد. خواب که نه! ساعاتی با چشمان بسته در کیسه خواب سر کردیم تا ساعت ۲ بامداد که از چادر بیرون زدیم و برای تلاش نهایی آماده شدیم.سرپرست برنامه بنا به دلایلی از ادامه ی صعود انصراف داده و تصمیم به ماندن در کمپ سه را دارد. یکی از ایرانی های حاضر در منطقه که روز قبل تلاشی کرده بودند قبل از حرکت آمدند و گفتند که دیروز یکی از همنوردانمان از ما جدا شده و دیگر به کمپ سه برنگشته و از تیم ما درخواست کمک کردند و دوست عزیزم جواد چراغی این مسئولیت بزرگ را پذیرفت.

حرکت کردیم و بعد از فرود روی زین اسبی به شیب تندی رسیدیم.هوا تاریک و بسیار سرد بود.تعداد زیادی ان روز برای قله تلاش می‌کردند. وقتی به بالای شیب رسیدیم هنوز هوا تاریک بود .دست و پاهایم یخ کرده بود .نگاهی به جواد کردم و گفتم انگشتانم یخ کرده! گفت منم همینطور و متوجه شدم که اوضاع همه همینه.

قبل از طلوع آفتاب بود نزدیک صلیب نشستیم تا هوا کمی روشن شود. پس از روشن شدن هوا حرکت کردیم به روی تیغه ی نایف. یک برج یخی با شیب خفته که تقریبا ۱۰۰ متر است و از نیمه های آن میتوان با استفاده از طناب ثابت حرکت را ادامه داد. از تیغه نایف به نوبت عبور کردیم و به بالای آن رسیدیم.

کمی جلوتر جواد چراغی برای امداد به نفر گمشده از تیم جدا شد و سرعتی به حرکتش ادامه داد. همراه با تیم به حرکت ادامه دادیم .کاملاً ارتفاع تأثیر خودش را روی بچه ها گذاشته بود.احساس خواب ، خستگی و گاهی اوقات حرف‌هایی که سرشار از توهم ارتفاع بود.

در ارتفاع تقریبی ۶۹۰۰ بودیم که با جواد چراغی و فرد گمشده روبرو شدیم. فرد گمشده بدلیل داشتن تجهیزات مناسب شب را بیواک کرده بود و کاملاً سالم بود و فقط کمی ارتفاع زده شده بود.کمی از وسایل را در آنجا گذاشته و به سمت قله حرکت کردیم. نفرات بعلت خستگی زیاد با فاصله از هم به قله می‌رسیدند.

ساعت تقریبا ۱۴ بود که روی قله ی لنین ایستادیم.

پس از چند عکس و فیلم سریعاً تصمیم به فرود گرفتیم تا فرد گمشده را به سرعت به کمپ سه برسانیم.به همراه نفر گمشده تا تیغه ی نایف آمدیم در آنجا نفر کاملاً حال و هوش خود را از دست داد و به کمک همنورد عزیزم موسی قربانی نفر را بصورت افقی از طناب های نایف پایین دادیم. یکی دیگر از اعضای تیم هم حال خوبی نداشت که کار را برای ما دوچندان سخت تر می‌کرد.در هوایی مه آلود تا کمپ سه آمدیم با همه ی مصیبت هایش و در نهایت ساعت ۴ عصر بود که به چادرم رسیدم.

شب را در کمپ سه ماندیم.خوشبختانه همه ی اعضای تیم توانستند قله را صعود کنند.فردای آن روز چادر کمپ سه را جمع کرده و به طرف کمپ دو راهی شدیم.دو ایرانی که یکی از تیم ما و دیگری از تیم های دیگر بودند دچار مشکل حاد ارتفاع شدند و قادر به برگشت نبودند.از شیب رازدلنیا با سیستم فرود نفرات را تا پایین هدایت و در پایین هم مجبور به بسکت و تزریق دگزا شدیم.کمی جلوتر یکی از گاید های شرکت باز هم تزریقی انجام داده و با توصیه خود نفر را وادار به راه رفتن کرد.تا کمپ دو با سرعتی ملایم فرود آمدیم و در کمپ دو ساعتی استراحت کردیم.صدای بهمن هر لحضه از اطراف می‌امد. حال همنورد عزیزمان اصلاً مناسب آن ارتفاع نبود و باید به سرعت ارتفاع کم می‌کردیم. چادرهای کمپ دو را جمع کرده و به طرف کمپ یک حرکت کردیم.

بعد از گذراندن تراورس در بالای شکاف ها شش نفر اول در غالب یک کرده به حرکت ادامه دادیم.فرد ارتفاع زده نفر دوم کرده بود و خودم نفر سوم.نفر اول از شکافی بزرگ و عریض گذر کرد اما نفر دوم متأسفانه بخاطر شرایط نامناسب روحی و جسمی تعادل خود را از دست داد و به درون شکاف پرت شد. بعنوان نفر دوم لحظه ای تعلل نکردم و فوراً با کلنگی که در دست داشتم به لبه ی شکاف یخی افتادم و ترمز کردم.

لحظه ای که طناب جمع شد تازه متوجه فشار شدم.تحمل کردنش سخت بود.نفر اول شهاب بیات دوست عزیزم از آن طرف شکاف کارگاه گرفته بود و موسی قربانی دوست عزیزم به کمک من آمد و با نبشی و تسمه هایی که دم دست بود وزن را از روی  من روی کارگاه منتقل کرد و بلافاصله به کمک نفر افتاده در شکاف رفتیم. با استفاده از یومار و… نفر را بالا کشیدیم و با دقت تمام نفرات از شکاف گذر کردند.

کرده ی دوم به شکاف رسیدند و با کمک دوستان همه ی تیم از شکاف گذر کردند.به مسیر ادامه دادیم و بعد از یکی دو ساعت به کمپ یک رسیدیم.شب را در کمپ یک گذراندیم و فردای آن همگی با کلیه ی بارها راهی بیس کمپ شدیم.شب در بیس کمپ جشن صعود و مراسم اهدای لوح های صعود بود.فردای ان روز هم در بیس کمپ استراحت کردیم و بعد از آن به اوش بازگشتیم و در نهایت به بیشکک و بعد از دو روز راهی ایران شدیم.

نفرات شرکت کننده در تیم:

سرپرست: آقای مجید دلنوا

دکتر شهریاری – شهاب بیات – محمد جواد نجات خواه – رضا حسینی – موسی قربانی – سبحان سلیمی-میثم حسینی – بهارخرمی – بهنام بهلولی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قله لنین به ارتفاع ۷۱۳۴ متر

 

 

به یاد حسین صادق زاده 

 

 

 

 

 آقای جواد چراغی (نفر سمت چپ)

دیدگاه خود را بیان کنید