وجه تسمیه یک صد نقطه کوهستانی ایران
وجه تسمیه یک صد نقطه کوهستانی ایران
تیمولوژی یا به عبارت دقیق تر اتیمولوژی (Etymology) بیشتر به معنی ریشه یابی نام مکان ها جغرافیایی و در وهله دوم به معنای ریشه یابی اسامی اشخاص معروف و یا خود یک اسم، صرف نظر از شهرت فرد دارای آن است. لازم به ذکر است که وجه تسمیه و ریشه یابی اسامی و مکان های جغرافیایی، جنبه ی نسبی داشته و نمی توان گفت که بیان ریشه ای خاص برای یک مکان جغرافیایی الزاما باید تنها ریشه لغوی یا جغرافیایی آن مکان باشد.
***
عوامل موثر در نامگذاری کوه های ایران را می توان به چند دسته تقسیم کرد:
رنگ: به طور تقریبی از اسم بیشترین رنگ ها در نامگذاری کوه های ایران استفاده شده است. به تصور نخستین کسانی که کوه ها را نامگذاری کرده اند، شباهتی بین آن کوه و رنگی که کوه را با آن خوانده اید وجود داشته است؛ مثلا، برفی که روی کوه هاست و مدت زیادی روی آن می ماند، آن را سفید می کند. در ایران ۷۰ کوه وجود دارد که نام آن ها فقط سفید است و این به غیر از کوه هایی است ک پیشوند یا پسوند سفید دارند، مانند: سفیدخانی، سفید چشمه، یا کمرسفید، و سنگ سفید. از سوی دیگر نام تمام کوه ها به فارسی نیست. تعداد زیادی از کوه های ایران نام ترکی دارند، مانند: آق بلاغ، آق تپه، آق داش، آق داغ، آق دربند و آق مزار. (سفید به ترکی «آق» گفته می شود) کوه ها اگر از زاویه پشت به نور دیده شود یا از مواد و سنگ هایی سیاه رنگ شده باشد، سیاه به نظر می رسد. ۳۲ کوه اسم سیاه کوه در ایران وجود دارد و ۶۸ کوه با پیشوند سیاه که مهمترین «سیاه ها» عبارت است از: سیاه بند، سیاه گوک، سیاه خانی، سیاه تخت، سیاه پال و سیاه کمان. نام رنگ های دیگری چون زرد، قرمز و سبز نیز به بسیاری از کوه ها اطلاق می شود. نام زرد به دلیل رگه های آهکی زرد، نام قرمز به دلیل وجود خاک رس و نام سبز به دلیل پوشش گیاهی به کوه ها داده شده است.
***
عدد: گروه دوم ترکیب عدد با اسامی کوه هاست به ویژه اعدادی که حالت تقدس دارند، مانند: چهار (یال چهار پالون)، هفت (هفت سران لار، هفت خوانی)، چهل (چهل تن، چهل نابالغان، چهل چشمه، چهل دختر، چهل خشت و چهل شهیدان)، هفتاد (هفتاد قله).
***
جنس: وجود سنگ آهن، شیشه، گچ، نمک، سنگ سفید، سنگ سیاه، نقره، فیروزه و کانی های گوناگون، کوه هایی به همان نام ها را بوجود آورده است. در ایران ۱۸ کوه به نام گچ و ۷۷ کوه نمک و نمکی داریم.
***
جانوران: از نام جانوران هم در اسم گذاری ها استفاده شده است، مثل: خرسان، کرکس، شیرکوه، گرک، پلنگ کوه، خرگوشان، کفتارکوه، اشتران کوه، گاوچال، مارکوه، میش چال و تخت خرس.
***
گیاهان: بعضی از کوه ها به دلیل نزدیکی به مزرعه یا محل کاشت محصولی خاص نامگذاری شده اند، مانند: دشت آلو، دره سیب، دره انجیر و بادامستان. وجود گل های زرد درخت سنجد و گون هم نام های کوه گل زرد، کوه چشمه سنجد و گردنه گون پشته را بوجود آورده است.
***
مکان های مذهبی: وجود مقبره بسیاری از امامزاده ها یا اشخاص مذهبی در دامنه کوه ها یا آتشکده ها دلیلی برای نامیدن کوه ها به نام آن اشخاص بوده است: کوه های قعله دختر، آتشگاه، امامزاده عبدالله، امامزاده قاسم، ابوذر، امامزاده باباسرخه و امامزاده هاشم از این جمله اند. کوه هایی که بر مبنای اعتقادات مذهبی (کوه الله داغ و کوه الله اکبر) نامگذاری می شوند نیز در این گروه جای دارند. شخصیت های تاریخی و افسانه ای: نامگذاری کوه های تخت سلیمان، بلقیس و کوه هایی که نامی از قهرمانان افسانه ای چون رستم دارند نیز با الهام گرفتن از شخصیت های تاریخی و افسانه ای صورت گرفته است.
***
۱-الموت: قلعهی الموت را به سبب ارتفاعی که دارد ((الهموت)) گفتند یعنی عقاب آشیان، زیرا ((اله)) به معنی عقاب و ((آموت)) به معنی آشیان است و چون عقاب در جاهای بلند آشیان میکند، آن قلعه را بدین نام خواندهاند و به کثرت استعمال ((الموت)) شده است. نام کوه از این قلعه است. – لغت نامه دهخدا –
***
۲-الوند (نامگذاری کوه های ایران) واقع در جنوب غربی همدان. میگویند الوند در اصل اروند بوده که به علت کثرت استعمال تغییر یافته است. الوند از ال و پسوند وند تشکیل شده که وند به معنی مکان، جا و ال به معنی تندی و یربالایی زیاد میباشد. بنابراین الوند به معنای جایی که سربالایی تند و بسیار زیاد دارد. بر فراز قلههای الوند، ص۲۵ و ۲۶ الوند نام کوهی در جنوب همدان است. این نام در متون پهلوی اروند و در اوستا ائورونت ضبط شده است. نامه کمره، جلد۱، ص۲۹۸ گویند شخصی در آن کوه آسوده است که نام او اروند بوده، به همین سبب کوه را به نام او خواندند. – برهان قاطع، ص۱۱۱ –
***
۳-البرز (نامگذاری کوه های ایران) البرز در پهلوی، هربرز، هرهبرز، هربورس و در اوستا، هره برزئیتی و یا هارابرزایتی نامیده شده است. این اسم مرکب از دو جزء هر به معنی کوه و برز به معنی بالا، بلند و بزرگ و در مجموع به معنی کوه بلند، کوه مرتفع و کوه بزرگ است. – فرهنگ دهخدا و معین –
***
۴-ازاد کوه اسم آزادکوه توسط محلیان ساکن اطراف برای این کوه گذاشته شده است و شاید دلیل این نامگذاری این باشد که این کوه به صورت مخروطی بوده و با ارتفاعات اطراف ارتباط ندارد. نام دیگر این کوه «شاهزاده کج گردن» است.
***
۵-آویدر (نامگذاری کوه های ایران) این کوه در جنوب غربی شهر سنندج قرار دارد. چشمههای آب صاف و گوارایی در کمر کوه جاری است و از آب این کوه، آسیابهای زیادی در درهی آبیدر دایر است. واژهی آبیدر در اصل ((آویدر)) بوده، که ((آو)) در اصطلاح کردی مخفف آب است. بنابراین لفظ آویدر به معنی کوه با آب است. – تحفهی ناصری، ص۶۵/ص۲۵ –
***
۶-آلمابلاغ (نامگذاری کوه های ایران) واژهای ترکی و به معنای چشمهی سیب میباشد. آبهای منطقه آلمابلاغ سبک و گوارا بوده و اغلب فاقد مواد زاید میباشند و شاید اطلاق این نام از همین نشات گرفته باشد. – کتاب قلههای الوند، ص۳۱ –
***
۷-آتشگاه (نامگذاری کوه های ایران) در غرب اصفهان و در شمال دره زایندهرود، تودهی کوچکی به نام کوه آتشگاه با ارتفاع ۱۶۷۰ متر قرار دارد. این کوه در زمان ساسانیان محل آتشکده بوده است. جغرافیای استان اصفهان، ضمیمه جغرافیای ایران، – ص۱۳آثار ملی اصفهان، ص۱۱۷ –
***
۸-اخلومد (نامگذاری کوه های ایران) درهای در نزدیکی مشهد است. هنگام حملهی اعراب سرداری عرب به نام خالد مامور فتح این دره بود. مردم این دره، هرگاه سربازان خالد را مــیدیدند فریاد مـیکردند: خالد آمد و به تدریــج اســم این دره به اخــلومد تبدیل شد. – عباس جعفری –
***
۹-بزقوش (نامگذاری کوه های ایران) این کوه در جنوب کوهستان سبلان واقع شده و حدود ۱۲۰ کیلومتر طول و ۴۵ کیلومتر عرض دارد. چون رشته کوه مزبور به شکل گوش بز است به همین سبب آن را بز گوش نامیدهاند. – اردبیل شهر مقدس، ص۲۲ –
***
۱۰-بیرگ (نامگذاری کوه های ایران) کوه بیرگ یکی از ارتفاعات بلوچستان است. چون این کوه در منطقه بلنتر از سایر کوهها است بیرق نامیده شده است که در زبان بلوچی ق به گ تبدیل شده و بیرگ خوانده میشود. – جغرافیای استان سیستان و بلوچستان، ضمیمه جغرافیای ایران، ص۲ –
***
۱۱-بیستون (نامگذاری کوه های ایران) بیستون در پارسی باستان بغستان تلفظ میشده که مرکب از دو جزء ((بغ)) و ((ستان)) بوده است که به معنی محل پرستش خدا میباشد. چون ایرانیان فراز کوهها را برای ستایش خدا مناسبتر میدانستند، این کوه مرتفع را جایگاه نیایش خدا نامیدند. – نام مکانهای جغرافیایی در بستر زمان، ص۴۰۰ –
***
۱۲-قله بیژن (دنا) افسانه ای از شاهنامه فردوسی، ” کیخسرو” پادشاه ایرانی، از راز آسمانی آگاه می یابد که عروج او نزدیک است. پس مرد کشاورزی به نام لهراسب را به جانشینی خود برمی گزیند،” بیژن ” یکی از سرداران کیخسرو به همراه سی مرد سخت و دلیر این جانشینی را نمی پذیرند و در پی کیخسرو به سوی قله های سر به آسمان کشیده دنا می روند، گروه سواران هنگامی که برف و بوران در میگیرد، راه گم میکنند و تصمیم به بازگشت گرفتند، جز بیژن! پس از سردار بزرگ بیژن (در محل گردنه بیژن) جدا میشوند و به محل فعلی سی سخت رسیدند، در آنجا در اثر سرمای زیاد، از این سی مرد تندیس های یخی بر جای می ماند و اینچنین نام سی سخت شکل می گیرد،پس آنگاه به علت ندانستن محل دقیق مرگ سردار مهربان و بزرگ ایران “بیژن” سه قله دنا در نزدیکی محل گم شدن اوست با نامهای بیژن۱ (ماش) بیژن ۲ (برج آسمانی) و بیژن۳ (قاش مستان، بلندترین قله دنا با ارتفاع ۴۴۵۰) نام می گیرد. – کتاب راه های صعود به قلل دنا / تالیف غلامرضا –
***
۱۳-بینالود : بینالود به معنی کوهی است که بین دو دشت قرار گرفته و آنها را از هم جدا کرده که این دو دشت یکی دشت مشهد و دیگری دشت نیشابور است.افراد محلی به آن بینالوت یا بنلی نیز می گویند .
***
۱۴-پاتاق (نامگذاری کوه های ایران) کوه زاگرس به فارسی پاتاق خوانده میشود. چون کوههای مذکور به شکل تاق میباشند، به این نام منسوب شده است. – جغرافیای مفصل ایران جلد نخست، ص۳ –
***
۱۵-پشتکوه – پیشکوه (نامگذاری کوه های ایران) لرستان از قدیم به دو قسمت مشخص پیشکوه و پشتکوه تقسیم شده که به وسیلهی رشتهی عظیم کبیرکوه از همدیگر جدا شدهاند. وجه تسمیهی این دو قسمت مشخص این است که یکی در مشرق یا پیشکوه و دیگری در غرب یا پشتکوه واقع شده است. – ایرانشهر –
***
۱۶-پلنگان (نامگذاری کوه های ایران) کوه پلنگان از ارتفاعات شرقی دشت لوت است که در شرق آبخوران قرار دارد. چون در کوههای سیستان بین زابل و نهبندان پلنگ فراوان است، به همین سبب کوهی که در آنجا است پلنگان نام گرفته است. – شهداد و جغرافیای تاریخی دشت لوت، ص۵۱ –
***
۱۷- پیارو قله زیبای پیارو یکی از قله های سرسخت مجموعه اشتران کوه است که حدود ۴۱۰۰ متر ارتفاع دارد. بومیان این منظقه به لهجه لری صحبت می کنند و پیارو از ترکیب پیا به معنی مرد و رو به معنی راه تشکیل شده است. یعنی قله ای که تنها مرد ها از پس صعود آن بر می آیند و حکایت از دشواری صعود به این قله دارد …
***
۱۸-پیرزنکلون: کلون در لغتنامه دهخدا یعنی قفل چوبی که برای بستن و قفل کردن درپشت درهای چوبی حیاط کار میگذاشتند اما از آنجا که نام اکثرکوهها از جانب بومیان ومحلیهای منطقه انتخاب شده است نام این قله نیز توسط مردم رودبارقصران در گذشته انتخاب شدهاست. طبق بررسی و پرس و جو از قدیمیهای منطقه رودبارقصران و روستای گرمابدر کلون در زبان محلی به معنی طویله است یعنی مکانی که دام و طیور را درآنجا نگهداری میکردند. پیرزن کلون که صاحباش یک پیرزن بوده نام طویلهای به شکل غار در ارتفاعی بین کوههای امامه وگرمابدر بوده است که البته درحال حاضر به دلیل ریزش کوه و فرسایش اثری ازغار برجای نمانده است. این مطلب به نقل از علی قصرانی از اهالی منطقه رودبارقصران است.
***
۱۹-پازن پیر بلند ترین قله شرقی در روی خط الراس عظیم دناست … قله ای بزرگ و بکر و دور از دسترس … پازن به نوعی قوچ کوهستانی اطلاق می گردد که موجودی توانا و چابک است و توانایی دویدن رو به بالا بر فراز صخره های پر شیب را داراست … به نظر میرسد این اسم را شکار چیان روی این کوه گذاشته باشند … قله پازن پیر به علت دوری و بعد مسافت و همچنین مسیر های سنگی پر فراز و نشیب کمتر مورد استفاده شکارچیان بوده و به همین دلیل پازن های جوان آن شکار نمی شوند و به دوران پیری می رسند ! پس پازن پیر کوهستانیست برای زندگانی پازن هایی که دور از اسلحه شکار چیان زندگی کرده ، پیر شده و به مرگ طبیعی می میرند …
***
۲۰-تخت (نامگذاری کوه های ایران) در حدود یک کیلومتری جنوب غربی ده قلیآباد (در ۱۲ کیلومتری راه شوسه تهران- همدان) رشته کوه سنگی بزرگی به نام کوه تخت قرار دارد. این کوه دارای شکل نمایان و مخصوصی است و تا قله، مانند دیوار آهکی به هوا سربرکشیده و چون دژی است که گراگرد حصار ستبری فرا گرفته باشد. چون قله کوه خیلی تخت میباشد. به این نام منسوب شده است. – کوهها و غارهای ایران، ص۳۸۵ –
***
۲۱-تخت نادر (نامگذاری کوه های ایران) در ارتفاع ۲۹۰۰ متر قرار دارد و آن را نادر از این جهت نامیدهاند که چنین چمنزاری کمیاب است و به پندار برخی نادرشاه در موقعی که برای جنگ با عثمانی به همدان آمده در آن تخت و چادر خود را برپا نموده است. – کتاب قلههای الوند، ص۲۴ –
***
۲۲-تفتان در بارهی نام تفتان برخی معتقدند که این نام از واژهی تفت به معنای گرم و سوزان آمده است و این نامگذاری به سبب خروج دمههای آتشفشانی مرکب از بخارآب و گازگوگرد از دهانهی آن است. – جغرافیای مفصل ایران –
***
۲۳-توچال (نامگذاری کوه های ایران) به معنی چال آبگیر و دریاچهی کوچک است. چون قلهی توچال در کنار دریاچه قرار دارد آن را بدین نام خواندهاند. – تهران در گذشته و حال –
***
۲۴-توزگی (نامگذاری کوه های ایران) آبخوران موقع جغرافیایی مناسبی سر راه زاهدان و نه دارد. در شرق آن کوه چاه رحمان است و آن طرف کوه چاه رحمان، کوه توزگی قرار دارد. توز اسم گیاه است. – شهداد و جغرافیای تاریخی دشت لوت، ص۳۰۹ –
***
۲۵-جانستون جانستون مخفف جان ستان است. دشت پای کوه به قدری زیبا است که جان را میستاند.
***
۲۶-جفتان سومین قله رشتهکوه پلوار که نام دیگر آن سیرچ است. وجه تسمیه این قله به دلیل جفت بودن دو قله در جوار یکدیگر است که اهالی پیرامون کوه، این نام را بر آن نهادهاند. – کتاب کوههای کرمان –
***
۲۷-جوپار (نامگذاری کوه های ایران) نام این کوه از روستای پای کوه گرفته شده است و وجه تسمیه آن: این شهر دارای دو قنات است به همین علت آن را جویبار نام نهادهاند که به تخفیف جوپار شده است. هشت سال در ایران، ص۲۹۰ قلهی جوپار به لک غار و سه شاخ بزرگ نیز معروف است. در لهجهی کرمانی لک به معنای بلندی است و چون در جنوب این قله، غار یخنیا واقع گردیده است جنوبیها به آن لک غار میگویند اما در شمال کوه قله با سه سه ستیغ بلند نمایان است که از دوردست و به ویژه در غروب به طرز بسیار زیبایی خودنمایی میکند این سه ستیغ را سهشاخ بزرگ مینامند وجه تسمیهی جوپار این است که ایلات و قبایل بادیهنشین آن را جای پارسال مینامیدهاند و به تدریج جوپار شده است. – کتاب سفرنامه ژنرال سرپرسی سایکس، ص۴۱۹ و ۴۲۰ –
***
۲۸-جهان بین (نامگذاری کوه های ایران) رشته کوه جهان بین در حومه شهر کرد قرار دارد. چون از فراز قله چلیچه، مرتفعترین قله رشته جهان بین، منطقه عظیمی شامل شهرکرد و شهرهای نجفآباد و اصفهان کاملا دیده میشود به همین مناسبت به آن نام جهان بین دادهاند. – کتاب کوهها و غارهای ایران،ص۲۵۷ –
***
۲۹-چاه برف (نامگذاری کوه های ایران) در منطقه خبر کرمان. دارای حفرهای است که برف دائمی در آن موجود است. – کتاب کوههای کرمان –
***
۳۰-چپکرو (نامگذاری کوه های ایران) کوهنوردان به دلیل تمایل قله به جهت غرب و سمت چپ نام چپکرو را بر آن نهادهاند.
***
۳۱-چکچک (نامگذاری کوه های ایران) نیکبانو، یکی از دختران یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، در حملهی اعراب فرار میکند تا به کوهی در نزدیک یزد میرسد و در آنجا با حال زار شروع به گریه میکند. از چکچک گریهی او چشمهای از کوه میجوشد و چکچک به پایین میریزد و نیکبانو ناپدید میشود. زرتشتیان زیارتگاهی در آن محل میسازند و کوه به چکچک معروف میشود.
***
۳۲-چهل نابالغان (نامگذاری کوه های ایران) چون در فراز یکی از قلل منطقه به ارتفاع ۴۰۵۰ متر آثار سنگ قبر وجود دارد مردم منطقه تعداد آنها را چهل دانسته و اعتقاد دارند که ۴۰ تن از راشدین در این منطقه به شهادت رسیدهاند و اقوال مختلفی در مورد آنها بر سر زبانهاست که سینه به سینه نقل شده لذا این قله به همین مناسبت چهل تن نابالغان نامیده شده است. – کوهنامه مانگ هلات، شماره۶ –
***
۳۳-چهلتن (نامگذاری کوه های ایران) کوه تفتان در اصطلاح محلی به چهلتن معروف است. در مورد وجهتسمیهی چهلتن چنین روایت است که روزی چهل تن از راشدین مذهبی در این کوه پدید آمده سپس از نظر غایب شدند. سکنهی این حول و حوش در اوایل این کوه را به احترام آن چهل تن ستایش و برای آن قربانیهای زیاد کردهاند.
***
۳۴-چهل چشمه کوهستانی مرتفع در کردستان که چشمه های فراوانی دارد.
***
۳۵-خرسان (نامگذاری کوه های ایران) از کوههای تخت سلیمان. به مناسبت وجود خرسهای زیاد در این منطقه آن را خرسان نامیدهاند. – کتاب کوهها و غارهای ایران، ص۳۲۰ –
***
۳۶-خرسنگ (نامگذاری کوه های ایران) واژه خر اگر در کلمههای مرکب به صورت پیشوند آید به معنای بزرگ و نتراشیده و ناهموار به کار میرود. خرسنگ یعنی جایی که در آن سنگهای بزرگ و نتراشیده و ناهموار قرار دارد. – فرهنگ معین –
***
۳۷- خرو نرو در منطقه البرز شرقی خرو به معنی چشمه کم اب و نرو به معنی چشمه پر اب در زبان محلی است.
***
۳۸-خرامان زیبا ترین و فنی ترین قله در مجموعه قله های کوهستان پراو در کرمانشاه است . صعود این قله به دلیل موقعیت خاصی که دارد علی رغم ارتفاع کمتری که نسبت به سایر قلل دارد خیلی کم صورت گرفته و جزو بکر ترین نقاط این کوهستان محسوب میشود . وجه تسمیه این کوه زیبا را می توان به شکل قندیل مانند قله آن نسبت داد که از روی خط الراس پراو به روی دشت کنشت سایه افکنده است.
***
۳۹- خان گرمز گفته می شود روستایی در اطراف این قله وجود داشته که خان اون روستا همه ی دختر های تازه عروس را تصاحب می کرده است. در ان جا دختر و پسر عاشقی بودند که به یکدیگر علاقه داشتند و می دانستند اگر باهم عروسی کنند عشقشان تباه می شود پس باهم به دامنه همین کوه فرار می کنند و پیمان عروسیشان را انجا می بندند. در زبان محلی خان گرمز یعنی خان نمی بیند.
***
۴۰-درفک (نامگذاری کوه های ایران) واژهی درفک مرکب از دو حرف دال و فک میباشد. دال در زبان و لهجهی مردم گیل و دیلم نام پرندهای است بزرگ و شکاری که در ارتفاعات جواهردشت، الموت، عمارلو، طالقان و اشکور فراوان دیده میشود و زیر بالهای آن سفید است. واژهی فک در لهجهی همان اهالی به معنای آشیانه است. بنابراین در مجموع آشیانهی پرندهی شکاری کوهستان معنی میدهد. سرزمین و مردم گیل و دیلم
***
۴۱-درکه (نامگذاری کوه های ایران) واژه درکــه مصــغر دره به معنــی دره کوچــک است. – تاریخ تهران –
***
۴۲-درمیان (نامگذاری کوه های ایران واقع در جبال بارز. وجه تسمیه این قله به دلیل وسط قرار گرفتن قله و محصوربودن آن توسط ارتفاعات دیگر منطقه است. کتاب کوههای کرمان.
***
۴۳-دریاکوه (نامگذاری کوه های ایران) واقع در شمال غربی کوه چهل نابالغان لرستان. سابقا دریاچهی وسیعی بوده که به مرور راه پیدا کرده و آبهای آن خارج شده است. خشک شدن این دریا پس از ورود اقوام آرین اتفاق افتاده و بعدها به این کوه اسم دریاکوه را دادهاند.
***
۴۴-دشت میشان (نامگذاری کوه های ایران) چون محل تجمع عشایر و گلهداران بوده این نام را گرفته است. اما میشان مفهوم دیگری هم دارد. در کتاب تاریخ ادبیات ایران تالیف ا.برتلس مترجم کتاب آورده است که میشان نمودی از میتره- میترا خدای آفتاب ایرانیان باستان است. میدان میشان هم که محل مناسبی برای دیدار طلوع خورشید میتواند از چنین مفهومی گرفته شده باشد. – کتاب قلههای الوند، ص۲۳ –
***
۴۵-دماوند دماوند یا دنباوند مرکب از دو جزء دم به معنای دمه و بخار و پسوند آوند. به معنای دارای دمه و دود و بخار. – به نقل از فرهنگ معین، جلد۵، ص۵۳۶ –
***
۴۶-دوبیسل (نامگذاری کوه های ایران) نام یخچالی در کوه دماوند است. اصل آن دیو- سل بوده و به مرور به دوبیسل تبدیل شده است. دیو به همان معنای امروزی و سل به معنای آبشار است. – گفتگو با محمد موسوینژاد –
***
۴۷-رحمت (نامگذاری کوه های ایران) در ۶۰ کیلومتری مرودشت است. آثار تخت جمشید در دامنهی غربی این کوه قرار دارد. این نام به مناسبت برآمدن خورشید یا مهر فروزان از پشت کوه به آن داده شده است. در حقیقت کوه رحمت ترجمه تحتاللفظی کوهمهر یا کمهر است. – نگرشی کوتاه بر تاریخ و جغرافیای تاریخی –
***
۴۸-ریزان دلیل نامگذاری قله ریزان به این نام وجود سنگهای ریزشی در مسیر صعود به قله است.از انتهای دشت هویج با ۲ساعت کوهپیمای به قله ریزان میرسیم..مسیر از دشت تا قله دارای شیب تند میباشد و در انتهای مسیر قسمتهای سنگی و دیواره مانندی وجود دارد.ارتفاع قله ریزان ۳۵۷۱متر می باشد. این قله از غرب به آتش کوه و از شرق به پرسون می رسد.
***
۴۹-زاگرس ریشه اوستایی آن زاگر Za-G’R’ به معنای کوه بزرگ است.بنا به نظر آقای دکتر پرویز اذکائی نام زاگرس برگرفته شده از نام یکی از قبایل ماد به نام زاگارثی/ساگارتی (Zagarthians/Sagarthians) بوده که با تغییر ساگارت= زاگارت= زاگرت به زاگرس تبدیل شده است. کوههای همدان، ص۱۴ واژه زاکرو به معنی پشتهی بلند سربرکشیده است و همین واژه در نزد یونانیان زاگرس شده است. – خوزستان –
***
۵۰-زردکوه به واسطهی طبقات آهکی زرد به این نام معروف شده است. – جغرافیای استان اصفهان،ص۵ –
***
۵۱-زنده در ۱۱۵ کیلومتری شمال غربی ایرانشهر کوه بزمان یا زنده قرار دارد. زنده از نام حضرت خضر پیامبر که همیشه زنده است گرفته شده و قدمگاهی هم در دامنهی این کوه وجود دارد. – جغرافیای استان سیستان و بلوچستان –
***
۵۲- سبلان سبلان را در محل سولان گویند. بعضی آنرا برگرفته از کلمهی ترکی سو-آلان به معنی آبگیر میدانند. شاید این وجه تسمیه به سبب وجود برفهای دایمی بوده که همیشه آبها و چشمهها از آن جاری است. اردبیل شهر مقدس در زبان ترکی ساوالان از دو کلمه “ساو” به معنی “وحی” و “آلان” هم یعنی “گرفتن” نیز به کار برده شده است که در اینصورت “ساوالان” به معنی “وحی گیرنده” نیز می باشد و وجه تسمیه ی آن بعلت عزلت، عبادت و بعثت پیامبر باستان زرتشت در بلندترین نقطه ی این کوه عظیم است. و در برخی نوشته ها معنی ساوالان را گیرنده آب ( سوالان) یا گیرنده صدا عنوان کرده اند. در منابع فارسی ساوالان با نام سبلان شناخته می شود که آن را از باران بزرگی به نام سبل می دانند. درمورد وجه تسمیه باید سبلان باید بگویم که سبلان یک اسم برگرفته از زبان تالشی از زبان های دیرین ایران است و در اصل سَ-وا-لون برگرفته ازسه واژه (سَ به معنای سر) و (وا به معنای برف) و (لون به معنای لان یا لانه) می باشد. یعنی جایی که برف در سر آن لانه کرده است و چون قله این کوه در تمام سال پوشیده از یرف و یخچال های طبیعی است بدین خاطر به نام سَوالون یا سَوَلون خوانده می شده است و در طول تاریخ به مرور زمان به سبلان تبدیل است. حتی امروزه هم ترک زبانان این کوه را ساوالان یا سَوَلان و تالش زبانان بخش عنبران شهرستان نمین استان اردبیل سَولون تلفظ می کنند.
***
۵۳-سرده در نزدیکی ملایر است و چون این کوه پشت به آفتاب بیشتری نسبت به کوه گرمه دارد بنابراین به کوه سرده معروف شده است. – مختصری پیرامون آثار مذهبی، تاریخی و دیدنیهای استان همدان –
***
۵۴-سفیدخانی در ۱۸ کیلومتری جنوب اراک است. نام آن به دلیل برف زیادی است که در زمستان بر پیکر عظیم و پرهیبت کوه مینشیند و در بیشتر ایام سال، حتی در اوایل تابستان برف دارد. – کوهها و غارهای ایران –
***
۵۵-سفیدکوه در شمال دامغان قرار دارد.صفت سفیدی برای این کوه به سبب وجود صخرههای گنیس و گرانیت در این کوه است که در آفتاب میدرخشد. بعضی دیگر عقیده دارند نام این کوه به دلیل برفهای زمستانی آن است. کوهها و غارهای ایران
***
۵۶-سن سیمره کوه منفرد سنسیمره از جهت شمال مشرف به کرمانشاه است. سیمره زنی عرب بود و دندانی درشت و برآمدهتر از دندانهای دیگر داشت. سپاهیان مسلمان، هنگام عبور از این محل به طرف نهاوند این کوه را بدین نام خواندند. – جغرافیای تاریخی شهرها –
***
۵۷-سوادکوه سوادکوه امروزی قبلا پدشخوارگر نام داشت و بعد فرشوارکوه = بدشوارکوه = شواتکوه = سواتهکوه = سوادکوه مازندران، – جغرافیای تاریخی و اقتصادی، ص۱۰و۱۱ –
***
۵۸-سیوله یخچال سیوله از ترکیب سیو- له تشکیل شده است. – سیو به معنای سیاه و له به معنی سیلاب. گفتگو با محمد موسوینژاد –
***
۵۹- سوماموس سُماموس یا سَماموس واژه ای است گیلکی و نام چکادی است با ۳۶۷۸ متر ارتفاع، مرتفع ترین قله مشرف به دریای خزر در استان گیلان، همرز با شهرستان رامسر. درباره معنای آن اختلاف است اما در این که واژهای ترکیبی است به ظاهر هیچ اختلافی نیست. برخی آن را ترکیبی از دو واژه سمام (با زبر و فتحه سین) (samam) و (somam و sumam) و موس (mos و یا mus) میدانند. معانی واژه سماموس (samamus) یا سوماموس (somamos) (sumamos).
در خود معنای واژه سمام نیز میان مردم اختلاف است که این اختلاف به سبک خواندن و تلفظ این واژه بر میگردد. معنای نخست: برخی سماموس را ترکیبی از دو واژه سمام و موس دانستهاند. در نظر ایشان موس به معنای هر چیز تپه مانندی است که از این رو به قله، تپه و بلندی موس و یا موز میگویند. در این منطقه واژه موس به معنای باسن به کار رفتهاست و به آن «موس» و در صورت نسبت و دشنام و ناسزا «موسی» گفته میشود. بنابر این تفسیر، معنای سماموس، قله و چکاد سمام یعنی آبادیهای پایین اشکور است. معنای دوم: برخی سوما را به معنای مادهای دانستهاند که از آن شربتی مقدس ساخته و در آیینهای مذهبی زرتشتی و آیینهای هندی مصرف میشدهاست. بر پایه این تفسیر و معنا از واژه سوما (که مردم با پیش و ضمه سین این واژه را نیز تلفظ میکنند) سوماموس به معنای چکادی است که در منطقه رویش و پرورش سوما قرار دارد. این نوع نامگذاری در منطقه بسیار دیده میشود، مانند توبن به معنای منطقهای که در آن درخت تو (با زبر تاء و اشباع واو) میروید و بن به معنای زیر و بنه است؛ یعنی در زیر و بنه منطقه رویش درخت تو. در مناطق دیگر از استانهای شمالی نامهای دیگری میتوان از همین ریشه یافت که سوماسرا (sumäsarä) در غرب گیلان یکی از شهرهایی است که از این نام اشتقاق یافتهاست و به معنای سرزمین و محدوده آزاد و بدون دیواری است که گیاه سوما در آن میروید. البته به اشتباه این نام تصحیف شده و در حال حاضر به نام صومعه سرا خوانده میشود که نادرست و برخلاف لهجههای گیلکی است.
معنای سوم: برخی سماموس را ترکیبی از واژه سه و ماموس دانستهاند و ماموس یا ماموز را نام منطقه و آبادی سه گانهای دانستهاند که در زیر این قله وجود دارد. بنابر این نام چکاد از نام آبادیهای سه گانه آن گرفته شدهاست.
معنای چهارم: برخی نیز سو (su) را به معنای نور و روشنایی گرفتهاند، چنان که میگویند «سوی چشمانم کم شد»، که این عبارت به معنای کم شدن دید شخص است. بنابراین سوماموس به معنای روشنای و ماموس نیز نام منطقهاست. این چکاد را از آن رو به نام سوماموس خواندهاند که روشنایی آن بس خیره کنند است؛ زیرا این چکاد بزرگ برف نشین در هنگام برخورد تابش آفتاب بسیار خودنمایی میکند و در هنگام زمستان و آفتابی بودن آسمان، روشنایی و بازتاب نور خورشید آن واقعا دیدنی و جذاب است، به ویژه که این چکاد را میتوان از دشتهای لنگرود تا نزدیکی تنکابن به وضوح دید.
معنای پنجم: برخی آن را ترکیبی از «سوماً و»موز«و یا مازو دانستهاست که»مازو و موز” به معنای رشته کوهها، کوهستان و نیز قله آمدهاست چنان که در معنای مازندران گفتهاند که آن آبادی است که درون کوهستان و یا قلهها و یا درون رشته کوهها قرار گرفتهاست. البته نا گفته نماند که واژه مازو نام درختی نیز میباشد که در پارسی آن را بلوط گویند. در جنگلهای شمالی چند گونه از بلوط یافت میشود که از معروفترین آنها مازو و پلوت است.
معنای ششم: برخی از اهالی، سما را مخفف آسمان و موس را به معنای چکاد و قله گرفته اند؛ بنابراین سماموس به معنای چکاد آسمان گفتهاند. این معروف ترین معنای سماموس در زبان توده های مردم در رامسر و رودسر است. گالش های منطقه آن را قله آسمان معنا می کنند.
معنای هفتم و هشتم: البته برای آن دو معنای دیگری میتوان یافت که این سه معنای اخیر شاید به حق نزدیکتر باشد. گروهی واژه سوم (به پیش سین) را به معنای گیاه چرید چهارپا و چرا کردن و وزیدن باد دانستهاند. پس سوماموس به معنای قله چراگاه و یا قلهای است که گیاه مخصوص چریدن چهارپایان وجود دارد. این معنا از آن رو درست مینماید که در این منطقه از گذشته چراگاه چارپایان بودهاست و هنوز هم گلههای بزرگ است در دامنه آن رها و در حال چریدن است. افزون بر آن که در زمانه ما نیز چراگاه رمههای گالشها در تابستان و بهار است. چنان که از اسناد تاریخی نیز به عنوان چراگاه خاندانهای معروف جورده رامسر مانند شل شریف و سطان رستم یادشدهاست. معنای نهم: گروهی دیگر سمام را به معنای باز و شاهین شکاری دانستهاند. پس سماموس ترکیبی از سمام و موس است که در حالت ادغام تخفیف داده میشود و سماموس خوانده میشود. در این صورت سماموس به معنای آشیانه شاهین و عقاب معنا میدهد که این دور از ذهن نیست.
***
۶۰-سرک چال سرک به معنی بالا و چال به معنی چاله است یعنی بالای چاله.
***
۶۱-شاه زنده در ۳۵ کیلومتری جنوب غربی اراک قرار دارد. این کوه به شازند یا شاهزند معروف است. گویند کیخسرو در این غار پنهان شده است و روزی فریدونوار سر از غار بیرون خواهد کشید و دنیا را پر از فر کیانی خواهد کرد. از اینرو، کیخسرو ملقب به شاهزنده شده است. – جغرافیای استان مرکزی –
***
۶۲-شمشیربرید ناصرخسرو که در قرن ۵ هجری اصفهان را دیده است مینویسد: و به راه کوهستان روی به اصفهان نهادیم. در راه به کوهی رسیدیم. درهای تنگ بود. عام گفتندی این کــوه را بهرام گور به شمشــیر بریده است و آن را شمشــیر برید میگفتــند. – گنجینهی آثار تاریخی اصفهان –
***
۶۳-شهربابک کوه شهربابک از ارتفاعات شهربابک است. شهربابک از شهرهای قدیمی ایران است و بنای آن را به بابک پدر اردشیربابکان نسبت میدهند. – جغرافیای استان کرمان –
***
۶۴-شانهکوه به علت وجود تختهسنگهای بزرگ که از دور شبیه به دندانههای شانه هستند کوهنوردان به آن شانهکوه نام نهادند.
***
۶۵-شیرکوه واقع در جنوب غربی یزد. دو روایت برای وجه تسمیه وجود دارد۱- شکل کوه مانند شیری است که سر بر دست نهاده و خفته است۲- قله این کوه در بیشتر روزهای سال از برف پوشیده و به رنگ شیر، سفید است. – جغرافیای تاریخی شهرها –
***
۶۶-شیشه در شرق شهرستان بیرجند واقع است. نامگذاری کوه شیشه به دلیل ترکیبات سنگ شیشه و سنگ طلق در آن کوه است.
***
۶۷-شیرباد علت نامگذاری شیرباد شرایط جوی در این منطقه است که در تمام فصول سال در آن منطقه بادهای شدیدی است.
***
۶۸-شاهو ” شا ” در بعضــی گویـشهای کردی به معنی دیدن و تمـاشـا کـردن است. و ” هو ” برای توصیف صفاتی همچون بلند ،طولانی، دور و دراز و … به کار میرود. همانطور که در فارسی هم باب است و مثلاً می گویند: هو کی میره این همه راهو! و شاید وجه تسمیه “شاهو”هم همین باشد یعنی بسیار بلند. البته به معنای شاه کوه یا کوه بسیار بزرگ هم معنی میدهد.
***
۶۹-صفه در ۵ کیلومتری جنوب اصفهان است. به نظر میرسد که شکل کوه و قسمت صفحه مانندی که در دل کوه قرار دارد، باعث شده تا در تلفظ عامه نام صفه به آن داده شود. – هنر و مردم –
***
۷۰-طاف کوهی است بلند که از خرمآباد به خوبی دیده میشود. به سبب آنکه یخها و برفهای ستیغ کوه از بلندی به پایین ریخته و آبشاری به وجود آورده طاف (در زبان لری به آبشار طاف گویند) نام گرفته است. – جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان –
***
۷۱-قزل ارسلان قزل ارسلان سلجوقی آن را یکی از پایگاههای دیدهبانی خود قرار داده که جاده عراق به ایران را همیشه زیرنظر داشته باشد.
***
۷۲-قلعه دختر بر فراز این کوه آتشکدهای است که از زمان ساسانیان به جای مانده است. در آن هنگام پارهای از آتشکدهها به نام ناهید از ایزدان آیین زردشتی بنا میشده است و چون از میان تمام ایردان اوستا تنها نام این ایزد به صورت مونث ظاهر میشده است بناها و زیارتگاههایی که به ناهید معروف بوده به نام قلعه یا قصر دختر نامیده شده است.
***
۷۳-قاش مستان چکاد این قله زیبا و بلند دارای شکاف های صخره ای هست که در زبان بومیان این منطقه قاچ یا قاش گفته می شود … قوچ های کوهی در فصل جفت گیری برای در امان ماندن از شر حیوانات درنده و شکارچیان برای جفت گیری وارد این شکاف ها می شوند تا با خیال راحت به عشق بازی برسند … در زبان بومیان عاشقی و مستی زیاد فاصله ای ندارند و معمولا همراه هم می آیند … مثل کبک نر مست عاشق … و … پس قاش مستان ُ شکاف مستان هست و جایی برای عشق بازی بزهای کوهی ! …
***
۷۴- قلم قله قلم جز رشته کوه جنوب شرقی دناست و یک یال گرفته شده از نول جنوبی می باشد.در واقع پس از نول شمالی و جنوبی،گردنه چال چویلی قرار دارد که رفته رفته ارتفاع آن کاهش یافته و دوباره پس از افزایش ارتفاع به قله دلی و سپس قلم می رسد. به نظر می رسد نام قلم به دلیل شکل خاص و نوک تیز این کوه بروی آن نهاده شده باشد …
***
۷۵-قره داغ رشته کوهی در شرق البرز مرکزی که سنگ های آن از دور سیاه دیده می شوند.
***
۷۶-کبیرکوه این کلمه تحریف شده کورکوه از سلسله جبال لرستان جنوبی است و منطقه را به دو قسمت پیشکوه و پشتکوه تقسیم کرده است. وجه تسمیه کوه به مناسبت درختان کوری است که در آن وجود دارد. – سفرنامه الموت، لرستان و ایلام، ص۷۴ –
***
۷۷-کرکس در ۱۲ کیلومتری جنوب غربی نطنز قرار دارد. حمداله مستوفی در بارهی کرکس نوشته است: کوهی سخت بلند است و از بلندی کرکس بر فرازش نمیرود.
***
۷۸-کلاغ لان اینجا را کلاغلان نامیدهاند زیرا در روزهای دور گذشته مامن و مرکز کلاغهایی بوده که در صخرههای آن لانه میکردهاند. – کتاب قلههای الوند، ص۲۷ –
***
۷۹-کل قدوس واقع در رشته دنا. قله قدوس دنا به زبان محلی به نام کل قدویس یعنی قله پاک و بلند معروف است. – کتاب کوهها و غارهای ایران، ص۳۳۳ –
***
۸۰-کمره در جنوب اراک واقع است. شهرستان خمین را در قدیم کمره مینامیدند و نام خمین از دو سدهی پیش به مرکز کمره اطلاق شده است. این شهر را شهربانو نامی که دختر موبد موبدان بوده بنا نهاده است. نام کـوه کمـره از کمرهی قدیم گرفته شده است. – جغرافیای استان مرکزی –
***
۸۱-کوهبنان کوهبنان در شمال زرند، استان کرمان، قرار دارد. چون بلندترین نقطهی مرزی کرمان کوهبنان است، در زمان قدیم افرادی از طرف حکومت مامور میشدند که در بالای کوه مستقر شده و اطلاعات لازم را برسانند. آنها را کوهبانان میگفتند و به همین سبب این محل را کوهبنان نامیدند. – با من به کرمان بیایید، ص۷۳ جغرافیای استان کرمان، ضمیمه جغرافیای ایران، ص۲۵ –
***
۸۲-کوهرنگ کرنگ (کوه+رنگ) نام بلوکی در کوههای بختیاری بوده است و نام رودخانه و کوه کرنگ از آن گرفته شده است. کرنگ در قدیم نام شهری در کوهستان بختیاری بوده که آن را وهشت هرمز یا بهشت هرمز میگفتهاند. نام رود کوهرنگ از نام این شهر گرفته شده است. – رشد آموزش جغرافیا، شماره۲/۲۰؟/ ص۳۰ –
***
۸۳-کوهکیلویه در جنوب غربی دنا واقع است. چون درخت زالزالک یا گیلک در این کوهستان بیش از دیگر نقاط فارس است پس از افزودن یه به این نام مرسوم شده است. اعتقاد دیگر بر این است که شخصی به نام گیلویه اهل الوار بر این کوهستان فرمانروا شده است.
***
۸۴-کافرکوه در امتداد دیوار عظیم پلوار واقع شده است. وجه تسمیه این قله به دلیل سختی و خشنی صخرهها و دیوارههایش میباشد. – کوههای کرمان –
***
۸۵-کمرلرزان کمر لرزان یکی از قله های زیبا در رشته کوه الوند است. این قله زیبا ۳۳۳۸ متر ارتفاع دارد و از سویی نظاره گر دره شهرستانه و از سوی دیگر تاریک دره را به تماشا نشسته است. وجه تسمیه این کوه با نام زیبایی که دارد، به شیب زیاد و گرده های سنگی متزلزلش بر می گردد، مخصوصا یال شمالی این قله که بسوی گردنه شهرستانه رهسپار می گردد و گرده ای ریزشی دارد. سنگ های سست در شیب زیاد این کوه بارها از زیر پای کوه پیمایان در آمده و حفظ تعادل برای جلوگیری از زمین خوردن، مستلزم حرکان شدید تعادلی بدن می باشد که صورت عامیانه آن به لرزش کمر تعبیر شده و بیشتر در طول فرود از این قله اتفاق می افتد.
***
۸۶- کلون بستک کلون به معنای طویله و بستک به معنای بلند و بسته است.
***
۸۷-گرمه شهر ملایر در دامنهی کوه گرمه قرار دارد. ارتفاع این کوه ۲۲۰۶ متر است. وجه تسمیه کوه گرمه به علت موقعیت جغرافیایی و حالت طبیعی آن است. چون کوه رو به آفتاب است و حتا در سردترین روزهای زمستان نیز برف در آن دوام نمیآورد به همین سبب آن را کوه گرمه نامیدهاند. – کتاب همدان مختصری پیرامون آثار مذهبی تاریخی و دیدنیهای استان همدان، ص۶۸ –
***
۸۸-رشته کوه گرین واژه گرین که دستمایه بسیاری از محققین برای افاضات علمی اشان بوده هرگز به حقیقت خود ره نیافته زیرا بسیاری از این محققین این واژه را با لفظ انگلیسی greenبه معنی سبز یکی دانسته اند و به بهانه سرسبزی این کوهساران آن را به این توجیه این گونه نامیده اند در حالی که این واژه اصیل برگرفته از واژه ( گئِرَ) به معنی جای با ارتفاع و مرتفع می باشد و بسیارند شاهد مثالهای (گَر) به معنی تپه و کوه و زیباترین نمونه آن لقب گرشاه به معنی سلطان کوهستان در متون ما خاصه شاهنامه است. این واژه گئِرَ هنوز در واژه نامه های اوستایی زنده و پویاست.
***
۸۹-ملک محمد کوه ملک محمد در شمال لوت مرکزی قرار دارد. ملک محمد نامی راهنمای دکتر گابریل در دشت لوت بوده است. نام او را بر این کوه نهادند. – شهداد و جغرافیای تاریخی دشت لوت، ص۱۶۶ –
***
۹۰-میان سه چال کوههای شمالی، البرز، البرز غربی، بخش شمالی. این کوه میان سه چال معروف منطقه ی تخت سلیمان قرار دارد: سرچال، علمچال، تخت چال. مرتضی دزفولی.
***
۹۱-میانکوه در منطقهی بختیاری واقع است. چون این کوه بین زردکوه و سفیدکوه قرار دارد آن را میان کوه مینامند. – سفر به دیار بختیاری –
***
۹۲-مهرچال مهرچال نامی باستانی به معنای محل پرستش مهر است نامی که پیروان مهرپرستی و مدیسنا بعلت وجود آتشگاه قدیمی واقع در این کوه بر آن نهاده اند و از هزاران سال پیش به این سو نام خود را حفظ کرده است.
***
۹۳-میشینه مرگ میشنه صفت نسبی از کلمه میش هست. منسوب به میش. گوسفند ماده. میشینه مرگ نام کوهیست که بواسطه صعبالعبوری موجب سقوط و مرگ میش ها میشده. کوچ در فصل بهار و بارداری میشها، موجبات سقوط آنها رو فراهم میاورده است.
***
۹۴-نای بند نای به مسیر باریک و تنگ گفته شده. دهخدا نام دژی که مسعودسعد سلمان در اون اسیر بود رو «نای» یادداشت کرده. در عین حال نام دوستایی در حومه کاشمر هم نای هست. بند به معنی وصل کنند دو قسمت است. نایبند جایی است تنگه مانند که دو منطقه را بهم وصل می کند. نایبند طبس محل اتصال جاده شرقی، غربی کویر هست.
***
۹۵-نیزوا (یکی از قلل در سنگسر) برخی گفتهاند این نام ترکیب نیزه + وا هست. در زبان محلی منطقه سنگسر نیزه یه وسیله نوک تیز می گویند (در فارسی تهرانی هم به بطریهای بزرگ با لوله گلویی بلند و کشیده نیزه میگویند که محل نگه داری عرقیات است. ر.ک به عطاری های تهران) وا هم به معند باد تند و سرد است. (واد بوده که دال حذف واجی شده. ب و واو هم به هم مدام تبدیل شده اند. مثل باز – واز.) در نتیجه نیزوا به معنی سرزمینی با بادهای تیز و سوزاننده است. (این قله تمام سال باد تند دارد)
***
۹۶-هزار فراوانی وجود گیاهان معطر و داروئی گوناگونی است که قبلا به هزارگیاه معروف بوده و وجود گیاهان معطری که عطر آن فضای کوهستان را آکنده میسازد. کتاب کوههای کرمان کوه هزار را به مناسبت هزاران گل و گیاه این منطقه هزار مینامند، رایحه گل و گیاه و انواع و اقسام نباتات این حوالی مشام را عطرآگین میسازد. – کتاب سفرنامه ژنرال سرپرسی سایکس، ص۴۳۵ –
***
۹۷-هزارمسجد به واسطه داشتن ستونهای مرتفعی از سنگ بازالت در قله که از دور شبیه به منارههای متعدد است آن را هزار مسجد خواندهاند. “فرهنگ معین” در کوه هزار مسجد خانقاههای عدیده و معتبر بوده و شاید بدین لحاظ معروف به هزارمسجد شده است. – جغرافیای تاریخی قوچان به نقل از مطلع الشمس، ص –
***
۹۸-هفتخوان یا هفتخان هفتخوان (درستش هفتخان به معنی هفت خانه) نام یکی از داستانهای شاهنامه است. در این داستان رستم برای رسیدن به مازندران برای نجات کیکاوس از دست پادشاه مازندران راه پر خطر که هفت منزل (=خانه. منزلگاه. محل اطراق) و هفت خطر درش هست را انتخاب میکند تا زودتر به مازندران (سرزمین دیوان) برسد. راه کم خطر ۱۰۰ سال طول می کشیده !!! این راه ۱۰ روز. کوه هفتخوان یا اشاره به داستان فردوسی دارد و سختی صعود را در حد خطرات هفتخوان رستم دارد و صعود بسیارسختی دارد. یا اینکه در مسیر صعول هفت مکان و منزلگاه استقرار داشته. این مورد اخیر را در کوههای،شمال داریم. منزلگاههای زغالپزان و شکارچیان در مسیر صعود بود.
***
۹۹-هرزه کوه هرزه در زبان های پهلوی اشکانی به معنی خیره، فضول و بیهوده اماده. مثلا بچهی شیطان را هرزه می گویند. البته در زبان فارسی امروزه هرزه به معنی فاسق، فاجر و الواط بکار می رود. هرزهکوه به معنی کوه سرسخت و جدا افتاده است.
***
۱۰۰-هم هن جایی که دره های زیاد دارد. (هن به معنی کنده و خندق است)
***
گرداورنده :
مریم عطارچی
با تشکر فراوان از آقایان:
– ذبیح الله حمیدی
– دکتر محمد نوبخت
۱۳۹۸/۰۵/۱۶
مارس 23rd, 2020 at 11:14 ق.ظ
با سلام مقاله ی ارزشمندی است و بهتر بود با کمی دقت بیشتر نوشته میشد.
بز قوش به معنی پرنده سفید و نه گوش بز چون این اسامی توسط اهالی محلی نامگذاری شده اند.مثلا کوه بزسینا در آذر بایجان غربی به معنی سینه ی یخی کوه است و بوزلو سینه بوده است که به اشتباه بز سینا خوانده میشود.بعضی اسامی با آنکه به زبان محلی هستند اما نزدیکی مشابهتی به کلمات فارسی دارند که نباید اشتباه گرفته شود . همین مورد در اسامی روستاهای آذربایجان انجام گرفته که به تشابه اسمامی فارسی موجب نامهای بی معنی و خنده داری شده است که معنا های بامصمایی در زبان ترکی و قراین محلی دارند و چون کارشناس فاقد سواد ترکی بوده به اشتباه همه را به طبان فارسی تشابه داده قسمتی از آن را حذف نموده یا افزوده تا به اسمی فارسی مشابه شود . با تشکر