هفته‌نامه دیواری باشگاه کوه‌نوردی و سنگ‌نوردی اسپیلت (سال چهارم -شماره۱۸۶ -تاریخ ۹۵/۴/۲۰)

ارسال شده توسط در 10 جولای 2016 ۵ دیدگاه | دسته بندی شده در آخرین اخبار, اخبار, گالری, هفته نامه دیواری باشگاه اسپیلت

هفته‌نامه دیواری باشگاه کوه‌نوردی و سنگ‌نوردی اسپیلت
سال چهارم              شماره۱۸۶              تاریخ ۹۵/۴/۲۰

هنگامی که قصد انجام کاری را کردید، باید درهای تردید را به طور کامل ببندید.«نیچه» 

 IMG_2669

علم چال – عکاس محسن سلیمی(آرشیو باشگاه)

 

تیتر خبرها:
*نشست هفتگی باشگاه ۹۵/۴/۱۵
*تبریک تولد اعضا
*اجرای موفقیت برنامه صعود ده قله منطقه علم کوه
*گزارش نخستین هفته ستاد حفظ محیط کوهستان / «دماوند» تابستان ۹۵
*تخلیه زباله های کوه‌نوردان از بارگاه سوم «دماوند»
*سومین جشنواره صعودهای برتر: برگزیدگان معرفی شدند
*تصویب آئین نامه تخصصی باشگاه‌های کوه‌نوردی و صعودهای ورزشی
*حضور دو سنگ نورد ایرانی در جام های جهانی فرانسه و سوئیس
*مراسم گرامی‌داشت چهلمین سال نخستین صعود ۸۰۰۰ متری ایرانیان: ١٧ مرداد
*هشتادو سومین شماره مجله کوه منتشر شد
*داستان لاکپا، رکورددار زنان در اورست

 

 

نشست هفتگی باشگاه ۹۵/۴/۱۵:
چهاردهمین نشست هفتگی در سال ۹۵ نیز برگزار شد.
این نشست اختصاص به ارائه گزارش برنامه صعود یک روزه قله شاه البرز داشت که همراه با عکس و فیلم توسط راشا ملک ارائه شد.
در ادامه کلیپ کوتاهی از پیمایش غار دانیال و جشن دهمین سالگرد تأسیس باشگاه اسپیلت که توسط سروش معمار تهیه شده بود ، پخش شد.
 سپس مسئول باشگاه توضیحاتی درخصوص اجرای برنامه آخر هفته که صعود ده قله منطقه علم کوه از سرچال بود ، ارائه داد.

 

تبریک تولد اعضا :
روز ۱۹ تیر تولد علیرضا کاظمی از اعضای باشگاه بود.ضمن عرض تبریک ، آرزوی سلامتی و موفقیت در همه مراحل زندگی را برایشان داریم.

 

اجرای موفقیت برنامه صعود ده قله منطقه علم کوه:

IMG_2617

با توجه به تعطیلات پایان هفته گذشته و دهمین سالگرد تأسیس باشگاه اسپیلت ، در جدول برنامه های فصل تابستان صعوده ده قله منطقه علم کوه در نظر گرفته شده بود که با حضور ۱۶ نفر و با موفقیت اجرا شد.

 

گزارش نخستین هفته ستاد حفظ محیط کوهستان / «دماوند» تابستان ۹۵:

2635-1620850712

سایت فدراسیون کوهنوردی و صعودهای ورزشی ؛ نخستین هفته ستاد حفظ محیط کوهستان ۸ تا ۱۱ تیر ۹۵ در محل بارگاه سوم دماوند تشکیل شد و ضمن اطلاع رسانی در خصوص توجه بیشتر کوهنوردان به مسائل زیست محیطی و اجرای صعود مسئولانه، بر تفکیک، بسته بندی و بازگرداندن پسماند به قرارگاه فدراسیون واقع در پلور، تاکید و تشویق شد….
از دیگر اقدامات اعضاء ستاد، جمع آوری بخش قابل توجهی از بنرهای نصب شده زیر فنس های سکوهای زیر بارگاه بر جای مانده از سالیان گذشته بود. نصب بنرهای اطلاع رسانی و برگزاری جلسات دوستانه در لابی بارگاه و جمع اوری زباله و بسته بندی در گونیها و تحویل به مسئولین انتقال هم از برنامه های دیگر این ستاد در این هفته بود که در روز پایانی، اعضاء ستاد حفظ محیط و ستاد اطلاع رسانی و پیشگیری از حوادث کوهستان مسیر بارگاه تا مسجد صاحب الزمان را پاکسازی و زباله ها را به قرارگاه بازگرداندند.
اعضاء ستاد هفته نخست: محمد اعجازی – مینا قربانی – پدرام قاسمی
با همکاری نسترن صداقت، سروش پاکنژاد و احسان بنده لو از دیگر اعضاء ستاد که مستقلا در منطقه حضور داشته به ما یاری رساندند.
در پایان از همکاری و تعامل بسیار صمیمانه ستاد اطلاع رسانی و پیشگیری از حوادث کوهستان که این هفته به سرپرستی آقای وحید ملکی در منطقه حضور داشتند صمیمانه قدردانی و تشکر می کنیم.
امین معین / رئیس کارگروه حفظ محیط کوهستان فدراسیون

 

تخلیه زباله های کوه‌نوردان از بارگاه سوم «دماوند»:

2636-main-689072666

سایت فدراسیون کوهنوردی و صعودهای ورزشی ؛ بنا بر اعلام کارگروه پناهگاههای فدراسیون کوه‌نوردی و صعودهای ورزشی صبح روز ۱۴ تیرماه بخشی از زباله های باقی مانده از صعودهای بهاره کوه‌نوردان که توسط عوامل این کارگروه در محل بارگاه سوم و مسیر بارگاه تا قله جمع آوری گردیده بود پس از انتقال به گوسفندسرا جهت انتقال به شهر از محل تخلیه گردید. کارگروه پناهگاهها همچنین از کلیه عزیزان کوهنورد درخواست می نماید ضمن همکاری با عوامل فدراسیون در قرارگاههای پلور، گوسفندسرا و بارگاه سوم از به جای نهادن زباله های خود در مجل جدا خودداری نمایند.

 

سومین جشنواره صعودهای برتر: برگزیدگان معرفی شدند:
سایت فدراسیون کوهنوردی و صعودهای ورزشی ؛در آئین اختتامیه سومین جشنواره صعودهای برتر که دوشنبه ۱۴ تیر ماه ۹۵ از ساعت ۱۷:۳۰ الی ۲۱ در سالن «شهید قندی» وزارت ارتباطات برگزار شد؛ بر اساس نظر هیئت داوران، برنامه‌ی «صعود زمستانی دره یخار دماوند» برنامه مشترک کوه‌نوردان زنجانی و گروه کوه‌نوردی تهران به سرپرستی «ابوالفضل زمانی» و با حضور «حسین مقدم» و «اکبر دلریش» به عنوان برنامه‌ی برگزیده جشنواره در حوزه «پیمایش» معرفی، تقدیر و «کلنگ نمادین» جشنواره ( از تولیدات جدید شرکت “هفت گوهر” ) توسط «رضا زارعی» رئیس فدراسیون و «رضا شهلائی» هیمالیانورد نام آشنا و «کوه‌نورد دوران» این دوره از جشنواره به اعضای این تیم اهداء شد. همچنین …
گزارش کامل این جشنواره را می توانید (اینجا) بخوانید.
پی نویس ؛ از آنجایی که در این جشنواره اشاره‌ای به صعود زمستانی گرده آلمان ها که توسط تیم فنی باشگاه اسپیلت اجرا شده بود ، نگردید ، میتوانید تقدیر مجدد مسئول باشگاه اسپیلت ذبیح اله حمیدی از این تیم و نقد کوتاهی از جشنواره سوم را که در همین سایت منتشر شد ( اینجا ) بخوانید.

 

تصویب آئین نامه تخصصی باشگاه‌های کوه‌نوردی و صعودهای ورزشی:

2647-main-1675293691

به گزارش سایت فدراسیون کوهنوردی و صعودهای ورزشی ؛ عصر روز دوشنبه ۱۴ تیر در محل معاونت حقوقی وزارت ورزش و جوانان جلسه کمیسیون ماده ۵ به ریاست دکتر امیر رضاخادم و با حضور اعضای کمیسیون برگزار و آئین نامه تخصصی باشگاههای کوهنوردی و صعودهای ورزشی مورد تصویب اعضا قرار گرفت. این آئین نامه، باشگاه‌های این رشته را به دوبخش باشگاههای کوهنوردی و باشگاههای صعودهای ورزشی تقسیم می نماید.

باشگاههای کوهنوردی شامل: باشگاه کوهپیمایی و کوهنوردی، باشگاه غارنوردی و باشگاه دره نوردی

و باشگاه صعودهای ورزشی شامل: باشگاه سنگنوردی داخل سالن، باشگاه یخنوردی و درای تولینگ و باشگاه کوهنوردی با اسکی می باشد…

لازم به ذکر است:

*یک باشگاه میتواند درصورت دارا بودن شرایط همزمان متقاضی مجوز چند باشگاه کوهنوردی و صعودهای ورزشی باشد.

*آئین نامه عمومی ثبت باشگاهها پیشتر به تصویب کمیسیون ماده ۵ رسیده بود. – کمیسیون ماده ۵ پس از اخذ ابلاغ معاونت حقوقی وزارت آئین نامه فوق را به ادارات ورزش و جوانان استانها جهت اجرا اعلام خواهد نمود.

 

حضور دو سنگ نورد ایرانی در جام های جهانی فرانسه و سوئیس:

2652-main-562501563

سایت فدراسیون کوهنوردی و صعودهای ورزشی ؛ رضا علیپور و مرتضی محمدی دو سنگ‌نورد ماده سرعت کشورمان جهت حضور در رقابتهای جام جهانی شامونی فرانسه و ویلارس سوییس عازم شدند….
رقابتهای جام جهانی شامونی طی روزهای دوشنبه و سه شنبه ۱۱ و ۱۲ جولای (۲۱ و ۲۲ تیرماه)و مسابقات ویلارس در روزهای ۱۵ و ۱۶ جولای (۲۵ و ۲۶ تیرماه) برگزار می گردد. این مسابقات در دو بخش سرعت و لید انجام می شود .
یادآور می شود؛ مسابقات سرعت سومین و چهارمین مرحله از جامهای جهانی می باشد و علیپور در مراحل قبل در ووجیانگ چین صاحب یک مدال طلا گردیده است.

اعضای باشگاه اسپیلت نیز برای این دوسنگ نورد خوب کشورمان آرزوی موفقیت دارند.

 

مراسم گرامی‌داشت چهلمین سال نخستین صعود ۸۰۰۰ متری ایرانیان: ١٧ مرداد:

2656-main-122498101

سایت فدراسیون کوهنوردی و صعودهای ورزشی ؛ ۲۰ مهرماه ۱۳۵۵ برابر با ۱۲ اکتبر ۱۹۷۶ نخستین صعود موفق ایرانیان بر روی یک قله ۸۰۰۰ متری با صعود مشترک تیمهای ایران و ژاپن محقق گردید و محمدجعفر اسدی به همراه کاگیاما از ژاپن و شرپای نپالی همراهشان پاسانگ شرپا (تاکسیندو) با صعود هشتمین کوه مرتفع دنیا ماناسلو ۸۱۶۳ متر محقق گردید. اینک و در آستانه چهلمین سالروز آن صعود باحضور اعضای حاضر آن تیم و همچنین کلیه ایرانیان فاتح ماناسلو یاد آن صعود راگرامی خواهیم داشت.
– زمان: ۱۷ مرداد ماه ۹۵ از ساعت ۱۷ الی ۲۰
– مکان: سالن شهید قندی وزارت ارتباطات

 

هشتادو سومین شماره مجله کوه منتشر شد:

kooh-83 (1)

 

 

داستان لاکپا، رکورددار زنان در اورست:

lhakpa-sherpa-portrait_h

وبلاگ کوهنوردی و صعودهای ورزشی گل کوه ؛ لاکپا شرپانی از منطقه ماکالو، رکورد دار صعود زنان به قله اورست به تعداد هفت بار می باشد اما تا همین یک ماه پیش کسی نام او را نشنیده بود. داستان طولانی زندگی او در Outside به شرح زیر، قبل از هفتمین صعود موفق وی منتشر شده و سعی دارد بگوید گمنامی لاکپا تا حدودی، به دلیل نیروی کار محسوب شدن وی به عنوان یک شرپا و بعد زندگی مشترک ناهنجار و ناموفق او با همسری خشن از کشور رومانی بوده که حتی گاهی او را به باد کتک می گرفته. لاکپا بعد از طلاق و هفتمین صعود موفق خود به قله اورست اعلام کرد خیال دارد رکورد خود را به عدد ۱۰ برساند. قبل از او ملیسا آرنوت امریکایی با ۶ بار صعود به همین قله قرار دارد، اما ملیسا را همه می شناسند بد نیست رکورد دار زنان در اورست را نیز بشناسیم.
موفق ترین زن جهان در صعود به اورست یک خانه دار در هارتفورد کانکتیکات است!
لاکپا بیش از هر زن دیگری اورست را صعود کرده و حالا در تلاش برای هفتمین صعود است، اما چرا تا به حال کسی نام او را نشنیده؟

لاکپا قبل از طلوع آفتاب در یک صبح سرد کانکتیکات (یکی از ایالت های شمالی امریکا) در ژانویه سال ۲۰۱۵ از خواب برمی خیزد و به سمت آشپزخانه آپارتمان دو خوابه خود که در غرب هارتفورد قرار دارد، می رود. دیوارها پوشیده از نقاشی ها و صفحات رنگی شاهزاد خانم دیزنی است که با قلم و مداد رنگی دو دختر هشت و سیزده ساله او رنگ آمیزی شده اند. به جای چای و شیر که در” بالاخارکا ” دهکده ای در منطقه ماکالو در هیمالیای نپال مرسوم است، او یک قوری کوچک قهوه دم می کند. آپارتمان وی تمیز است، اسباب بازی های دخترها کنار دیوار روی هم چیده شده اند و ساختمان هر چند قدیمی است اما کمابیش تعمیر شده و به نظر می رسد ایمن باشد.
لاکپا می گوید: ” از درون بسیار غمگین هستم اما هرگز غمگین بودنم را به کسی نشان نمی دهم، من در تمامی اوقات خوشحال به نظر می رسم” از او پرسیده شد آیا مطمئن است که می خواهد داستان خود را تعریف کند و او تایید می کند.
لاکپا با خروج نیما شرپا، پسر ۱۸ ساله خود از منزل که عازم کالجی در نزدیکی هارتفورد است ، مشغول تهیه ساندویچ صبحانه برای دخترها می شود. هر بار که او وارد راهرو ساختمان می شود، یکی از دخترها از جا می پرد و در را پشت سر او قفل می کند. با راهی کردن آنها به سوی مدرسه، به خواندن، نوشتن ، رانندگی و از این قبیل مشغول نمی شود هرچند او در حال آموزش است، بلکه موبایل خود را شارژ می کند و به یاد دارد به او گفته شده که باید هشیار باشد، درست مثل زنانی که در پناه گاههای زنان آزاردیده، سرپناهی محلی برای قربانیان خشونت خانگی زندگی می کنند.
همسرش (همسرسابقش) از آدرس محل زندگی و روال معمول زندگی او آگاه است. دو بار تکرار می کند که خودش را گرفتار کرده و سعی می کند پیش درآمدی بر داستان خود داشته باشد. او به تازگی طلاق خود را بعد از ۱۴ سال زندگی مشترک از فردی به نام جورج دیجمارسکیو نهایی کرده، مردی ۵۵ ساله، کسی که ۹ بار اورست را صعود کرده و شغل او پیمانکار بازسازی منازل است. در خلال تشکیل یک دادگاه مدنی در دادگاه عالی کانکتیکات، بنا به تصمیم نامه جورج سیمون، از همسر او بارها به طور شفاهی تعهد گرفته شده بود که دست از خشونت بردارد. لاکپا که دارای اقامت دائم ایالات متحده امریکا است و در حال طی مراحل شهروندی است، وظیفه سرپرستی دختران خود را بعهده گرفته که هر دو شهروند امریکایی محسوب می شوند، در عین حال دادگاه کیفری کانکتیکات هنوز در انتظار رأی نقض حکم صلح و خشونت درجه دوم همسر لاکپا علیه اوست. وی در اتهام اول محکوم شده اما در اتهام دوم مقصر بودن او ثابت نشده و رأی به شش ماه حبس تعلیقی و یک سال حبس مشروط صادر شده است.
در جایگاه شاهدان طلاق لاکپا، شنیده شد که او توسط یک مترجم اعلام کرده که همسرش چندین بار به او گفته اگر دخترها را بگیرد، اول او را می کشد، بعد دخترها و آخر سر خودش را ! اما جورج در شهادت نامه خود اصرار داشت که گفته های لاکپا ثابت نشده و او قصد دارد که دخترانش را از او جدا کند و در واقع شاکی پرونده طلاق خود جورج است.
در حال حاضر رأی به نفع لاکپا برای سرپرستی دختران صادر شده و او به تماشای ماجراهای پشت سرخود نشسته. وقتی که آنها به مدرسه می روند او مشغول دو شغل خود می شود. خانه داری در خانه خدمات مراقبت های بهداشتی و کار به عنوان یک صندوق دار در فروشگاه ۷-Eleven که از مجموع هر دو ۴۰۰ دلار در هفته دریافت می کند. او از داشتن این دو شغل احساس شرمندگی می کند.
پاسپورت نپالی می گوید که او ۴۳ ساله است اما احتمالا ۴۰ سال دارد. او کوه نورد نیز می باشد، یک کوه نورد از نوع خوب آن. او اورست را ۶ بار صعود کرده، بیش از هر زن دیگری در جهان، پنج صعود او توسط همسر سابقش سازماندهی شده. در سال ۲۰۰۰ او اولین زن نپالی شناخته شد که اورست را صعود کرده و سالم به پایین برگشته . در سال ۲۰۱۰ تا کمپ سوم K2 پیشروی کرده و دو شب نیز در آنجام بسر برده تا اینکه شرایط جوی وی را وادار به فرود می کند. با این حال هنوز تعداد کمی از شاهکارهای کوه نوردی لاکپا اطلاع دارند. سایت ویکی پدیا حاوی لیست رکوردهای جدید به اورست است مثل ” دوقلوهایی که با هم اورست را صعود کرده اند” اما در هیچ کجای این سایت اشاره ای به لاکپا نشده . مقاله سال ۲۰۱۳ سایت ESPN.com حکایت از پنج بار صعود ملیسا آرنوت به اورست دارد اما اشاره ای به لاکپا نشده، آیا باید آرنوت را موفق ترین زن کوه نورد جهان در صعود به اورست بنامیم یا موفق ترین زن کوه نورد غیرشرپا .
آرنوت که امسال دوباره اورست را صعود کرده به تازگی طی ایملی نوشته: ” نمی دانم چرا هیچکس او را نمی شناسد، زمانی که در اطراف نپال در باره او پرسیدم کسی چیز زیادی از او نمی دانست، اولین بار در سال ۲۰۱۱ نام او را شنیدم، وقتی که پدرش را هنگام صعود به ماکالو ملاقات کردم”
گمنامی لاکپا تا حدودی به دلیل این واقعیت است که کوه نوردان شرپا هنوز به عنوان یک نیروی کار محسوب می شوند بنابراین صعود آنها به قله اغلب یک موفقیت جمعی محسوب می شود، اما در مورد شخص لاکپا مواردی بیشتر وجود دارد. او از سال ۲۰۰۴ از مصاحبه با خبرنگاران وحشت داشت. اینطور که او می گوید در آن سال در کمپ اصلی جبهه شمالی اورست ، از سمت تبت که مورد کنترل چین می باشد، همسرش مشغول کتک زدن او بوده . اظهار نظر هم تیمی های آنها ضد و نقیض است و برخی اصرار دیجمارسکیو را مبنی بر دفاع از خود اعلام کرده اند. تصویری از این حادثه که در هارتفورد کورانت منتشر شده (دیجمارسکیو در دادگاه آن را جعلی اعلام کرده) نشان می دهد که او خونین و مالین در حال انتقال به چادر آشپزخانه برای مداوا می باشد. بعد از آن حادثه لاکپا برای دستاوردهای خود سکوت اختیار کرد. شش گواهی صعود او به اورست که پنج بار از سمت چین و یک بار از سمت نپال بوده در گنجه خانه نگهداری می شود.
حالا او عازم هفتمین صعود خود خواهد شد. بهار گذشته این اسیر آزاد شده بعد از ده سال وقفه و فاصله با اورست تصمیم گرفت که تلاش دیگری برای صعود داشته باشد . اما هنگام اقامت در کمپ اصلی جبهه شمالی در ۲۵ آوریل، زلزله رخ داد و مقامات رسمی چین و نپال هر دو، صعودهای آن فصل را به حالت تعلیق در آوردند. یک سال بعد او دوباره به اورست برگشت تا تلاشی دوباره داشته باشد.
با نگاهی به مدارک دادگاه، پرونده های پزشکی و گزارش ها، تردیدی وجود ندارد که لاکپا شرپانی زندگی ناهنجاری داشته اما به نظر او صرفا به عنوان یک قربانی دیده شدن موجب نمی شود که دست کم گرفته شود.
دیو واتسون کوه نورد اهل اورگان (ایالتی در شمال غربی امریکا) او را ” ملکه شرپاها ” توصیف کرده. واتسون سال ۲۰۰۴ با لاکپا و دیجمارسکیو در اکسپدیشی که با هرج و مرج به پایان رسید، همراه بود. در سال ۲۰۰۵ یکی از خبرنگاران تایمز لندن که در کمپ اصلی جبهه شمالی اورست بسر می برد از او به عنوان کسی که بسیار تحت کنترل است یاد کرده ” لاکپا که درون صندلی تاشوی خود مثل یک تخت جلوس کرده بود، تلاش می کرد که مرا به بیرون هدایت کند، به ویژه مرا از نوشتن در باره ماجراجویی بزرگ بعدی خود برحذر می داشت”.
پدر و مادر لاکپا هنوز در قید حیات و دارای چندین چایخانه در ماکالو هستند. برادر او “مینگما جلو” که اورست را هشت بار صعود کرده، رئیس باشگاه هفت قله است که در اداره اکسپدیشن هایی از این دست در کاتماندو موفق عمل کرده. در ماکالو بین یازده خواهر و برادر بزرگ شده . لاکپا بچه بازیگوشی بوده او می گوید: ” من دختری بسیار متفاوت بودم، هفت خواهر داشتم اما مادرم به من می گفت تو بیشتر شبیه پسرها هستی. هر کاری که یک پسر انجام می داد من هم انجام می دادم، کارهای دخترانه نمی کردم، بیشتر کارهایم پسرانه بود” نظیر بسیاری از زنان شرپا در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد، او در هیچ مدرسه ای درس نخوانده.

lhakpa-sherpa-prepping-gear

کسب و کارخانواده او از راه کوهپیمایی و کوه نوردی تامین می شد و او مثل پسرها از سن ۱۵ سالگی شروع به باربری کرد. عموی وی او را به عنوان خدمه آشپزخانه (این وظیفه اغلب به پسربچه ها تعلق می گیرد) برای اکسپدیشنی به ماکالو (۸۴۸۱ متر) استخدام کرد. (این شغل هنوز هم به تعداد نادری از دختربچه ها که به آشپز در پوست کندن سیب زمینی و ظرف شستن کمک می کنند، سپرده می شود) اما لاکپا کار حمل لوازمی مثل دیرک چادر، کیسه خواب و … را با سرعت هرچه تمامتر تا کمپ اصلی انجام می داد. او بین ۱۰ تا ۲۰ کیلو بار حمل می کرد که اغلب روی مسیر یخی انجام می شد.
اوایل پاهای او بین سنگ ها گیر می کرد. او در این رابطه می گوید: ” زمین خوردن های من موجب شکستن استخوان رانم شد” شلوار ورزشی خود را بالا زد تا آثار باقیمانده از زخم های جراحی که در بالای پای راستش باقی مانده بود را نشان دهد. لاکپا که در آن زمان برای اکسپدیشن ارتش هندوستان کار می کرد دو هفته طول کشید تا به کاتماندو برگردد. او ادامه می دهد: ” دو سه روزی را با پای پیاده به پایین برگشتم و سه نفر از دوستانم به من کمک می کردند، بعد با اتوبوس حمل شدم که خیلی دردناک بود.” مراقبت های اولیه پزشکی توسط دولت پوشش داده می شد اما داروها آزاد تهیه می شد، او قادر به تهیه آنتی بیوتیک نبود بنابراین دو گوشواره طلای خود را به ده دلار فروخت.

lhakpa-sherpa-climbing

سال بعد او دوباره به باربری و همچنین تلاش برای کوه نوردی روی آورد. ابتدا روی “مرا” و “یالا” دو شش هزارمتری که معروف به سنگ پله هایی به سوی غولهای هشت هزارمتری نظیر اورست هستند، تلاش کرد. به عنوان یک شرپا لاکپا نیازی به خرید مجوز صعود نداشت و لوازم مورد نیاز برنامه را از اعضای خانواده خود که در گروه های کوه نوردی و حمل بار مشغول بودند، قرض می گرفت.
پسر لاکپا، نیما حاصل زندگی زناشویی کوتاه مدت او بود، هنگامی که در اواخر دهه ۱۹۹۰ در کاتماندو زندگی می کرد( نیما حالا در امریکا به عنوان یک مقیم دائمی زندگی می کند و بسیار باهوش، با انگیزه و دارای استعداد در علوم مهندسی است). در محدوده همان دوران یک دوست به او کمک کرد تا نامه ای به دفتر نخست وزیر بنویسد، لاکپا می خواست که به اورست صعود کند، چند سالی از اینکه پاسانگ لامو، شرپای ۳۲ ساله، اورست را به عنوان اولین زن نپالی صعود کرده، گذشته بود اما او موقع بازگشت جان سپرده بود. لاکپا موکدا از دولت و ده ها تن از حامیان مالی درخواست سرمایه برای یک تیم تماما زن از شرپاها کرده بود.
او در این رابطه می گوید: ” آنها ترسیده بودند و من خیال صعود به قله را داشتم، این برنامه واقعا رویای من بود”
تیمی به نام ” اکسپدیشن اورست ملینیوم زنان نپالی” در بهار سال ۲۰۰۰ وارد کمپ اصلی جبهه جنوبی اورست شد، لاکپا آموزش های زیادی در اطراف مناطق لانگتانگ و مانانگ برای یخ نوردی دیده بود. برادر او مینگما در این باره گفته: ” مابقی خانمها نیز آموزش دیده بودند اما آنها متوجه شدند که خواهر من به همه چیز مسلط است و پتانسیل سرپرستی گروه را دارد”
همانطور که گاهی اتفاق می افتد این اکسپدیشن تحت تاثیر مخالفت ها و اعتراض های پنهانی بر علیه تعیین کننده سرپرستی تیم قرار گرفت. لاکپا تنها فرد از منطقه ماکالو بود و با دیگر کوه نوردان که همگی از خومبو بودند از یک مکان نبود. اینطور که لاکپا در باره آن می گوید، هر پنج زن و تا حد زیادی تیم شرپاهای مرد خومبو، تمایل داشتند که یک زن از خومبو سرپرستی تیم را بعهده داشته باشد. لاکپا برای آنها یک بیگانه بود.
“رامیاتا لیمبو” تولید کننده مستند”دختران اورست” فیلمی در باره این صعود، به تازگی طی ایمیلی تایید کرد که او قطعا بیگانه ای بود که با دیگران تفاوت داشت. اگرچه نه به شکلی تعمدی، از سیاست ها و شایعات کمپ اصلی دور بود. برای او این کار ماموریت مرگ و زندگی بود.”
توانایی لاکپا را در آن برنامه نادیده می گرفتند و بین خود او را فردی ضعیف خطاب می کردند تا توقعاتی را که از او می رفت تحت الشعاع قرار دهند. در قسمت های پایین کوه در آبشار خومبو اعضای تیم با آخرین سرعت از مسیر بالا می رفتند تا بدانند کدامیک قوی تر است (آبشار یاد شده خطرناک ترین و غیر قابل پیش بینی ترین بخش زیر کمپ یک است که محل ریزش مرگبار بهمن در سال ۲۰۱۴ است که طی آن ۱۶ شرپا جان سپردند) در آنجا یکی از به اصطلاح دکترهای آبشار، شرپاهایی که شبکه شکننده نردبان های آلومینیومی و طناب های ایمی را روی شکاف های یخی محافظت می کنند، به لاکپا تذکر با ارزشی داد. او گفته بود چرا در چنین مکانی می دوی؟ حالا که موقع صعود به قله نیست، قله چهارهزارمتر بالاتر است، بالای اینجا می توانی بدوی اما اینجا این کار را انجام نده. بنابراین او سرعت خود را کم کرد، مابقی از او سئوال کردند که آیا مریض شده، آیا سردرد دارد و او گفت که همینطور است.
لیمبو به خاطر می آورد: ” نمی خواهم بگویم که بی پروا بود اما تصور من این است که او آماده بود که خود را به خطر اندازد تا اطمینان حاصل شود که می تواند قله را صعود کند.”
زمانی که لاکپا به کمپ ۴ جبهه جنوبی در ارتفاع ۷۹۳۰ متر رسید، ابرها به شکل دریایی در زیر پای او درآمدند، ضخیم و پر از صاعقه، اما آسمان بالای سر صاف بود. همراهان او در چادرهای خود مشغول ذوب کردن برف بودند یا حداقل او اینطور تصور می کرد تا اینکه به بیرون نگاه کرد و نور سه چراغ پیشانی را دید که به سمت قله حرکت می کردند. او گریه را سرداد، اشک هایی از یخ و لاکپا تصور کرد که صعود را از دست داده است. اما بعد پوتین های خود را پوشید و شرپای مرد همنورد خود را متقاعد کرد که از چادر بیرون بروند و به سمت بالا حرکت کنند. در عرض چند ساعت به آنها رسیدند و از آن گروه که حالا در حال برگشت بود جلو افتادند.
در ساعت ۶ بامداد ۱۸ ماه مه سال ۲۰۰۰ او و همنوردش به قله رسیدند، که به گفته لاکپا در زیر یک رنگین کمان قرار داشت. آنها تنها اعضای این اکسپدیشن بودند که موفق به صعود به قله شدند. جمعیت در لوکلا از او استقبال کرد و با هلیکوپتر به خانه خود در ماکالو رفت.
در یک میهمانی که اندکی بعد از این صعود در ” روم دودل” تشکیل شد، رستورانی معروف در کاتماندو، محله توریستی “تامل” که همیشه غذای مجانی برای تمامی صعود کنندگان به اورست سرو می کند، لاکپا همسر آینده خود جورج دیجمارسکیو را که به دیوار تکیه داده بود، ملاقات کرد. مردی خوش تیپ و ۳۹ ساله با قد ۱۸۰ سانتیمتر و وزنی بالای ۹۰ کیلوگرم.
با شرپاهای خومبو می پلکید و وقت تلف می کرد. لاکپا می گوید که آمد که با من خوش و بش کند، ” اوه لاکپا! ” خوش تیب بود و قوی، با موهای بلند، شرپاها می گفتند اورست را بدون اکسیژن صعود کرده، لاکپا کمی انگلیسی بلد بود، چیزی که بعدا دیجمارسکیو در صحن دادگاه آن را “شکسته و نامفهوم” خوانده بود، اما شرپاهای دیگر به آنها کمک کردند تا بتوانند با هم صحبت کنند. لاکپا برای دیدن خواهرش “چنگ” که مقیم ساحل دیتونا در فلوریدا شده بود، عازم شد (او یک خواهر در نیویورک سیتی و یک برادر در هارتفورد نیز دارد، بخش پررونق مهاجرین نپالی ساکن امریکا) زمانی که دیجمارسکیو از هارتفورد تماس گرفت “چنگ” کمک کرد که پیام او را به خواهرش برساند.
دیجمارسکیو برای لاکپا یک بلیط هواپیما به کانکتیکات آورد. همراه با تعداد دیگری از شرپاها، لاکپا برای کمپانی تخریب و بازسازی منازل شروع به کار کرد که متعلق به دیجمارسکیو و برادرش کلودیو بود. در سال ۲۰۰۱ لاکپا و دیجمارسکیو اورست را با هم صعود کردند، صعود دوم او از سمت تبت بود. در پاییز سال ۲۰۰۲ آنها طی مراسمی در سالن شهر هارتفورد با یکدیگر ازدواج کردند.
وقتی که من زمستان سال گذشته لاکپا را ملاقات کردم او داشت دخترها را پیاده از مدرسه به خانه می برد .بعد با اتوبوس به سوپرمارکت رفت و معلم زبان خود الیزابت هنلون را ملاقات کرد که به او در نوشتن مقاله در باره زمانی که در نپال بوده کمک می کرد. لاکپا شروع به پیدا کردن دوستان بیشتری کرده بود اما هنوز هم این کار برای او دشوار بود.
لاکپا موقع صرف قهوه گفت: ” من نمی توانم با کسی صحبت کنم”، به من گفته شده بود که ساکت است و حالت تدافعی دارد اما زنی که من با او ملاقات کردم اجتماعی و شوخ طبع بود، گاهی می خندید و مدام لبخندی بر لب داشت، در آن موقع دختران او مشغول بازی کامپیوتری “ماین کرافت” و با دوستان خود سرگرم بودند او ادامه داد: ” عاشق حرف زدن هستم” در خانه می مانم و … خدای من هنوز به کوهستان فکر می کنم و احتیاج دارم که به نپال برگردم.”
رامونا مرکادو اسپینوزا، وکیل لاکپا از کلینیک کمک های حقوقی غیرانتفاعی “هارتفورد گریتر” نزد او آمد تا یک کپی از حکم قاضی را قرائت کند که حضانت قانونی مطلق دختران را به او اعلام کرده بود، دیجمارسکیو سعی داشت که در دادگاه استدلال کند از آنجائی که لاکپا قادر به خواندن و نوشتن به هیچ زبانی نیست صلاحیت سرپرستی فرزندان او را ندارد. مرکادو در این باره گفت: ” چیزی که جورج نمی دانست این بود که قاضی خورخه سیمون نیز از کشوری دیگر به اینجا آمده او متعلق به کشور کوبا است و نمی تواند انگلیسی صحبت کند. همه از جورج می ترسند اما من نمی ترسم من پورتوریکویی هستم.
موقع ازدواج روابط آنها خوب بود و اینطور که لاکپا شهادت داده بود از سال ۲۰۰۳ وقتی که اولین دختر آنها بدنیا آمد این روابط رو به زوال گذاشت. لاکپا در جایگاه شهود در سال گذشته گفته بود: ” قبل از اینکه بچه داشته باشیم روابط ما خوب بود اما از زمانی که بچه دار شدیم او شروع به کتک زدن من کرد” .
این زوج در سال های ۲۰۰۳-۲۰۰۴-۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ اورست را با هم از سمت تبت صعود کردند، در سال ۲۰۰۳ خواهر کوچکتر لاکپا ” مینک کیپا” به تیم آنها ملحق شد. او پانزده ساله بود و در آن زمان جوان ترین فرد در صعود به اورست بود.
مستندات اکسپدیشن سال ۲۰۰۴ توسط مایکل کوداس به صورت یک سری داستان برای روزنامه هارتفورد کورانت ارسال شد و بعدها کار او در کتاب “جنایات بزرگ” سال ۲۰۰۸ تحت عنوان “سرنوشت اورست در دوران حرص و طمع” گنجانده شد.
حادثه نادری که در آن برنامه دنیای کوه نوردی را متاثر ساخت. این اکسپدیشن “اورست کانکتیکات” نام گرفت که اکثر شرکت کنندگان آن از ایالت نیو انگلند امریکا بودند و توسط دیجمارسکیو سازماندهی شده بود. لاکپا و تعدادی دیگر با او همکاری داشتند. کوداس و همسر او در این تیم، اورست را از سمت شمال صعود کرده بودند.
کوداس در روزنامه هارتفورد کورانت نوشت: ” موفقیت در اینجا بیشتر یک پیروزی فیزیولوژی است تا مهارت کوه نوردی و در این مکان قدرت جورج و لاکپا کاملا آشکار بود، آنها آنقدر در مقابل کوله های خود باقی می ماندند که من مطمئن نبودم آن چیزی که در چشم انداز وجود دارد آنها باشند. هرچقدر که تیم ارتفاع می گرفت لاکپا دورتر به نظر می رسید. او به ندرت کوله حمل می کرد و از کسانی که کوله آنها سبک به نظر می رسید تقاضا می کرد که برخی از لوازم او را حمل کنند.
مجادله وقتی صورت گرفت که لاکپا برای چهارمین بار قله را صعود کرد و دیجمارسکیو بعد از ناکامی در صعود، به کوه نورد مکزیکی که در فرود مشکل داشت در حال کمک کردن بود. تمام انگشتان دست و پای او یخ زده بود، لاکپا شروع به حسادت کرد و جورج را محکوم به همجنس گرایی کرد، دیو واتسون که در این امداد رسانی کمک می کرد تلفنی به من گفت: ” ما شروع به ترک کردن کمپ اصلی و راندن به سمت کاتماندو کردیم و آخرین روز برنامه ما بود که در نهایت اوضاع بهم ریخت. جورج در چادر با کوه نورد مکزیکی و چند تن دیگر بود که لاکپا آمد و شروع به پرتاب سنگ های بزرگ به سمت جورج کرد.
در شهادت نامه طلاق دیجمارسکیو گفته بود که لاکپا به او و دیگر کوه نوردان حمله کرده و هنگام حمله گلوی او را فشار داده . فرد مصدوم تماما بانداژ شده بود و سرمازده شدید بود و او فقط قصد کمک به وی را داشته، از پا در آمده بود و من به او رسیدگی می کردم” دیجمارسکیو شهادت داد که لاکپا پی در پی به او سنگ پرتاب می کرده و او درب چادر را باز کرده و لاکپا را به بیرون هل داده.
لاکپا که در دادگاه حاضر بود اینطور اظهار داشت که به همسرش اعتراض کرده که چرا به فردی که خیلی خوب در حال راه رفتن با مابقی است انقدر اهمیت می دهد و دیجمارسکیو عصبانی شده بود.
با توجه به شهادت آن پارمنتر که در درگیری حضور داشت دیجمارسکیو به شدت همسرش را به باد کتک گرفت اما در دادگاه دیجمارسکیو اظهارات او را رد کرد و گفت او شاهد هیچ درگیری نبوده است.
لاکپا ژانویه گذشته پشت میز آشپزخانه اش به من گفت من این کتک کاری را به خاطر دارم، دیدم که پرواز کردم و جلوی منزل مادرم بودم و صدای آواز مردم را می شنیدم، صدای چند پرنده هم می آمد، چشم هایم را باز کردم و به اورست نگاه کردم، نیمی از آن قرمز بود و نیمی سفید. او تصور می کرد که رگ های خونی داخل چشمش پاره شده است.
دیجمارسکیو از هرگونه اظهار نظردر این رابطه خودداری کرد اما برادر او کلودیو که شریک سابق تجاری اش نیز بوده طی ایمیلی به من نوشت که اقامت بیش از حد در ارتفاع ممکن است که برادر او را تحت تاثیر قرار داده باشد. او همان آدمی که در آغاز کوه نوردی نشان می داد، نبود.
در پیامی در فیسبوک به من، دیو واتسون دیجمارسکیو را فردی بسیار خشن، غیرقابل درک و البته مهربان توصیف کرده ، او به من آموخت که چطور به بازی سخت ارتفاع بپردازم و من بسیار از داشتن مربی مثل او خوش شانس بودم. می دانم که می توانم روی او حساب کنم و می توانم زندگی خودم را به او بسپرم. ما در مبارزه در کوهستان در کنار هم بودیم و حالا من او را مثل برادر خود می دانم.
یک مقدار از خشونت دیجمارسکیو بی شک ناشی از داستان مهاجرت سخت او می باشد . سرباز ارتش رومانی بوده و در سال ۱۹۸۶ یا ۱۹۸۷ در سن ۲۵ سالگی از آن کشور کمونیستی، چند سال قبل از سرنگونی و اعدام نیکلای چائوشسکو، در سال ۱۹۸۹ می گریزد.
دیجمارسکیو در ورقه استشهاد خود نوشته بود: ” خروج من در پایان دو سالی بود که مشغول آموزش شنا در یکی از استخرهای المپیک بودم. تمرینات من عبور از بزرگ ترین رودخانه اروپا، دانوب بود. در این دو سال خودم را آماده سفر می کردم، اینکه گشت مرزی کجااست” او سپس از یوگوسلاوی سابق پیاده به ایتالیا رفت و برای مدتی در اردوگاه پناهندگان زندگی کرد. از آنجا که در خدمت ارتش بلوک شرق بود بدین معنی بود که دارای اطلاعات مفیدی می باشد و موفق شد آنجا را به سمت ایالات متحده ترک کند و یک شهروند امریکایی شود.
لاکپا گفت: ” جنایات بزرگ” در سال ۲۰۰۸ منتشر شد و من عمیق تر در تاریکی فرو رفتم، جورج با خواندن این کتاب خشمگین شد و فریاد زد ” بیا این کتاب مایکل کوداس تو است” و با کتاب او را می زند”
دیجمارسکیو سال ۲۰۰۹ یک خانه می خرد، منزل چهارخوابه یک صنعتگر در هارتفورد با یک مکان برای بازی در پشت آن. دخترها هر کدام صاحب یک اتاق شدند. والریو پدر بیماردیجمارسکیو که ۸۰ سال داشت و دخترها به او نونو می گفتند در طبقه بالا زندگی می کرد. طبق مدارک دادگاه او پیوند کلیه داشته و در حال دیالیز بوده و لاکپا از او مراقبت می کرده.
در آن زمان لاکپا به مدت چهار سال از کانون توجهات خارج شده بود، مدعی شش بار صعود بود و به خانه اش در کانکتیکات برگشته بود، اما دیجمارسکیو علیرغم توان مالی دهها بار صعود به اورست حالا دچار مشکل مالی شده بود و با صورتحساب های مالی بیشمار ناشی از تشخیص تومور روبرو شده بود. هنگام مبارزه با بیماری سرطان در ماه مه سال ۲۰۱۱ بود که به لاکپا نامه ای نوشت و وکیل لاکپا آن را به عنوان مدرک به دادگاه ارائه داد که در آن قول داده بود که همه چیز بهتر خواهد شد. ” لاکپا می دانم که بارها تو را آزار داده ام، متاسفم، قبلا هم به تو گفته ام اگر خداوند فرصت دیگری به من بدهد تو را ملکه خود خواهم کرد و زندگی ام را وقف شادی تو خواهم کرد. من اشتباه کردم و مفهوم خوشبختی، زندگی واقعی و موفقیت را می دانم. می دانم که حالا این را درک کرده ام و آماده ام این دانسته ها را بکار گیرم”
اما تابستان سال ۲۰۱۲ استرس ها بیشتر شد، خانواده با بن غذا اداره می شد. نیما گرین کارت دریافت کرد و از کاتماندو به هارتفورد نقل مکان کرد اما خیلی زود مشخص شد که لازم است با دایی خود، برادر لاکپا زندگی کند تا اینکه نزد او و دیجمارسکیو باشد. طبق سوابق دادگاه در آن تابستان همه چیز زیر و رو شد و منجر به این حادثه شد که دیجمارسکیو به نقض صلح محکوم شود. اول جولای روز تولد دختر بزرگ آنها بود، دیجمارسکیو خیال داشت جشنی برپا کند. لاکپا سوار بر اتوبوس به سمت فروشگاه “استاپ اند شاپ” رفت تا برای جشن غذا بخرد اما متوجه شد که بن کارت آنها فاقد اعتبار است.
در جایگاه شهود لاکپا شهادت داد که آن روز به خانه برگشتم و به او گفتم که کارت ما فاقد اعتبار است ولی او مرا سرزنش کرد که چرا نتوانستم غذا تهیه کنم و به همین خاطر شروع به کتک زدن من کرد. به من گفته بود که برای او مشروب بخرم اما در واقع با کوپن غذا نمی توان مشروب خرید.
لاکپا به قاضی دادگاه گفت که دختر بزرگ آنها به اتاق پدربزرگ خود والریو گریخت و صدای تلویزیون را بلند کرد اما دختر کوچک همانجا ایستاد و گریه می کرد و جیغ می کشید و می گفت ماما را نزن. به گفته لاکپا والریو سعی به مداخله و محافظت از او در برابر ضربات را داشت، بعد از آن دیجمارسکیو سوار وانت خود شد و لاکپا به همسایه خود متوسل شد و او پلیس را خبر کرد. آن شب در بیمارستان هارتفورد لاکپا با یک مددکار اجتماعی ملاقات کرد که از شرایط بوجود آمده گزارش پزشکی تهیه می کرد، همان گزارشی که مرکادو اسپینوزا در حضور لاکپا در اختیار من گذاشت که خلاصه از دعوی در آن درج شده بود مبنی بر اینکه به مدت یازده سال توسط همسرش مورد آزار قرار گرفته است.
از بیمارستان، لاکپا و دخترها مستقیما به اقامتگاه زنان منتقل شدند تا کاملا مورد حمایت قرار گیرند و از نظر پنهان باشند. یک ماه بعد که حضور آنها علنی شد دیجمارسکیو تقاضای طلاق داد. بعد از دو سال مشاجره قانونی و محاکمه، قاضی سیمون حکم خود را در ۵ ژانویه سال ۲۰۱۵ صادر کرد و زندگی مشترک آنها را خاتمه یافته اعلام کرد. اگر چه او گفت که تمامی ادعاهای لاکپا ثابت نشده اما نظر خود را اینطور نوشت که برای دادگاه روشن است که شوهر با همسر خود همچون اموال رفتار می کرده تا یک انسان، این فرد بیشتر مناسب سخت گیریهای حمل بار است تا پرورش کودکان. خانم شرپا دارای تمامی ویژگی های لازمه مهاجران به ایالات متحده هستند که باید بدنبال زندگی بهتر برای خود و فرزندان خود باشند.
لاکپا برای صعود به اورست آموزش خاصی ندیده بود، او در ارتفاع بالای ۳۹۰۰ به دنیا آمده و بزرگ شده بود و معتقد است که اراده قوی و ژنتیکی، او را به قله می رساند، همانطور که در گذشته چنین بوده. او در باد و سرمای شدید، هشت ماه بعد ازتولد اولین دخترش قله را صعود کرد بود و وقتی که دو ماهه برای دختر دوم خود باردار بود به اورست برگشت. در واقع خواهر جوانتر او مدام بالای سرش بود. لاکپا پیاده روی را استراتژی موثری در فرم دلخواه خود می داند، پیاده به محل کار می رود و پیاده به دنبال بچه ها به مدرسه می رود.
به گفته مرکادو اسپینوزا یک سال توام با آرامش در رابطه با دیجمارسکیو سپری شده که اجازه ملاقات با دختران خود را در حضور مادر بچه ها یا سرپرست تعیین شده داشته است. ماه گذشته لاکپا دخترها را نزد کلودیو دیجمارسیکو و همسر او گذاشت و به خانه خود در نپال برگشت تا اورست را در برنامه ای که برادر او، مینگما، مسئول باشگاه هفت قله هدایت می کرد، صعود کند. مینگما هر چه را که لاکپا نیاز داشت در اختیار او گذاشت. او گفت : ” ما با یکدیگر صعود می کنیم، ما یک خانواده بزرگ کوه نورد هستیم، او به شرپا نیاز ندارد، خیلی قوی است”
در اوایل ماه مه تیم شرپاهای تجهیز مسیر، طناب ها را تا ارتفاع ۸۲۰۰ متر نصب کردند و صعود از سمت شمال بدون مشکل در حال اجرا است. لاکپا برنامه هم هوایی خود را تا گردنه و بالاتر از آن انجام داده . قبل از اینکه عازم شود به من گفت: ” بیشتر یک چالش روانی است تا فیزیکی، توانایی تحمل شرایط، پیشروی مستمر، پوشیدن پوتین هایی از میخ و بیرون زدن از چادر حتی وقتی که سردت است و خسته می باشی،… لاکپا هر آنچه را که می داند می تواند انجام دهد. حتی اگر در هفتمین صعود موفق باشد به طور یقین به کار خانه داری خود در دنیایی بازخواهد گشت که در ارج نهادن به دستاوردهای او هیچ عجله ای ندارد. اینگونه نیست که از استقبال کم ناراحت باشد اما می خواهد که فیلمی در باره او تهیه شود و به شدت تمایل دارد که اپرا وینفری را ملاقات کند. او در موارد متعددی نسخه هایی از ” مجله اپرا” را با خود به قله برده است. در حال حاضر لاکپا از آزادی خود خوشحال است و برنامه ای برای نقل مکان ندارد. او گفته: “عاشق دوستانم هستم و نمی خواهم به دنبال جای جدید باشم و دخترها نیز دوستان خود، مدرسه و یک جایی در این دنیا دارند.
اما این بدان معنی نیست که او زندگی شادی داشته باشد، زمستان سال گذشته برای پنجمین بار از او پرسیدم آیا مطمئن است که می خواهد جزئیات داستان خود را به من بگوید و او تایید کرد و اضافه نمود: ” وقتی داستان منتشر شد به من اطلاع بده، می خواهم تماشا کنم کدام راه را رفته ام.”

 

گردآورنده و تنظیم : ساقی محمودی

۵ دیدگاه to “هفته‌نامه دیواری باشگاه کوه‌نوردی و سنگ‌نوردی اسپیلت (سال چهارم -شماره۱۸۶ -تاریخ ۹۵/۴/۲۰)”

  1. محسن می گوید:

    سلام و سپاس فراوان از سرکار خانم محمودی عزیز
    زحماتتون هیچ وقت فراموش نمیشود

  2. علیرضا کاظمی می گوید:

    سپاس از پیام تبریک تولدم.امیدوارم که بتوانم سالیان سال کنارشما و همنوردان خوب باشگاهم صعودهای موفقی انجام بدهم.
    همواره سرافراز برفراز باشید.

  3. حسین قربان نژاد می گوید:

    سلام سرکار خانم محمودی بابت زحمات بی دریغ تان متشکرم همیشه پایدار و برفراز باشید

  4. اسماعیلی می گوید:

    با سلام و درود به خانم محمودی گرامی
    سپاس از زحمات شما برای مطالب هفته نامه
    داستان لاکپا، بسیار عجیب و نشاندهنده شکست یک زوج در زندگی به علت دو طرز تلقی متفاوت فرهنگی است حتی اگر مشترکات آنها صعود به قله ها باشد.
    موفق و سرفراز باشید.

  5. طوطی می گوید:

    با تشکر فراوان از سرکار خانم محمودی

دیدگاه خود را بیان کنید