دیدگاه یک همنورد … حماسه دماوندکوه(به قلم محمدپورزادی)

ارسال شده توسط در 19 آگوست 2014 بدون دیدگاه | دسته بندی شده در آخرین اخبار, اخبار, گالری, مقالات و نوشته ها

بلندترین نقطه فلات ایران مظهر شکوه و سربلندی ملی،نماد دلتنگی مهاجران دور از وطن،الهام بخش شاعران و نویسندگان، سوژه بی بدیل عکاسان و هنرمندان و بالاخره نهایت آرزوی هر کوهنورد ایرانی است که امکان و شرایط فتح قله های خارج از کشور را ندارد میباشد.قله در مرکز البرز واقع شده و مرتفع ترین کوه در میان چکادهای آسیای غربی و اروپاست.

دماوند جایگاه ویژه ای در ادبیات حماسی قدیم دارد .در کتابهای یونان قدیم از این قله به عنوان بلندترین کوه دنیا نام برده شده واین عقیده تا شناسایی هیمالیا رایج بوده است. در اوستا از “زیمه ونت” یاد شده “زیمه” به معنی سرما است که در زبان پهلوی تبدیل به”دمه” شده و”ونت” به معنی دارنده است که در پهلوی “وند” شده وبه معنی دارنده است لذا دماوند یعنی جای سرد.استاد معین هم از “دم” به معنی بخار و گاز یاد کرده و “آوند” را هم به معنی ظرف و دارنده میداند لذا”دم آوند” را جایگاه و محل بخار میداند که شاید اشاره به همیشه سرد و ابری بودن آن است.

قله دماوند در ادبیات حماسی ما هم یک محل اسطوره ای بشمار رفته و شاعران و حماسه سرایان در وصف آن سروده اند.
در ادبیات حماسی ما آمده است ؛
آنگاه که ایرانیان و تورانیان از سالها جنگ و نزاع بستوه آمده بودند بنا را بر آ ن داشتند که از دو امپراطوری یک جنگاور انتخاب شده و با پرتاب تیر ،مرز میان دو کشور را تعیین کنند .از ایران آرش کمانگیر پهلوان بی بدیل انتخاب شد .آرش با تیرو کمان به قله دماوند صعود کرد و چنان تیری از کمان رها کرد که دو روز ونیم در راه بود تا بر کرانه جیحون فرود امد،پس آن نقطه مرز میان ایران و توران شد و به سالها جنگ خاتمه داده شد.آرش پس از آن پرتاب هرگز به زمین بازنگشت گویا او تمام هستی خود را در آن تیر نهاده و پس از پرتاب جان به جان آفرین تسلیم نمود.
یکی مرد بود در دماوند کوه
که شاهش جدا داشتی از گروه
همی تاختی تا دماوند کوه
کشان و دوان از پس اندر گروه
«فردوسی»

فردوسی میگوید ؛ 
آشیانه سیمرغ بر فراز دماوند بوده . امروزه عقاب طلایی تنها گونه عقاب در جهان که در ایران زیست میکند در دامنه دماوند است شاید او وارث همان سیمرغ باشد.
در داستان ضحاک ستمگر و کاوه آهنگر آمده پس از آنکه ضحاک به بند کشیده شد او را درون غاری در دماوند محبوس کردند. این حماسه میگوید صداهایی که هنوز از دماوند بگوش میرسد همان ناله های ضحاک ستمگر است.
زبیدادی سحر گشته است ضحاک
که گویند او به بند است در دماوند
« ناصر خسرو»

گو نیست به جور کم ز ضحاک
نی زندانت کم از دماوند
« خاقانی»

و بالاخره ملک الشعرای بهار ادیب بزرگ معاصر عظمت و بزرگی دماوند را با شاه بیت خود به اوج رسانده ؛
ای دیو سپید پای در بند
ای گنبد گیتی ای دماوند

در پایان بخشی از نثری زیبا نوشته دکتر محمود صناعی ارایه شده که حاصل احساسات زیبای نویسنده پس از فتح قله دماوند است؛
“نمیدانم زمین وقتی خواسته بوسه بر پای آسمان زند قد برافزاشته و دماوند پیدا شده
یا فرشتگانی که که با زمینیان سروکار دارند برای اینکه در زمین مسکنی داشته باشند
و از کار آسمان ها هم بی خبر نمانند این قصر آسمانی را برای خود بنا نهادند.دماوند کوه
سرزمین آسمانیهاست در آنجا صاحبخانه فرشتگان و پریانند،سرما و برف مقیم همیشگی
هستند و طوفان پیوسته مهمان است.گویا دماوند پیر سالخورده ایست که خضروار زندگی جاوید یافته
و در آن بالا پشت ابرها و نزدیک به آسمان دور از غوغای جهانیان مسکن گرفته………

 

محمد پورزادی

دیدگاه خود را بیان کنید