اسپیلت : نوجوان چهارده ساله امروز
اسپیلت :
🌹نوجوان چهارده ساله امروز🌹
باید پدر و مادر بود تا معنای اصیل ” فرزند” و ” میوه دل” داشتن را درک کرد. شیرین ترین کارِ دشواردر دنیا بیگمان، تجربه پدر و مادر بودن است چرا که والدین را در پیمانی ابدی وارد میکند که مصائب شیریناش پایان ناپذیر است اما رضایتی عمیق را نصیب والدین میسازد. اگرچه والدین لحظات ناب و بی قیمت در کنار فرزند بودن و تماشای شادی ها و خندیدنها را تجربه میکنند، در عین حال با تمام وجود برآنند که “وجود نازک فرزندشان آزرده هیچ گزندی نباشد”. اساسا دو گانهی زایش-رویش، تجربه زیستهی یگانهای است که تنها مختص بالندگی و رشد مخلوق و یا آنچه/آنکه زاییده میشود نیست، و خالق و زاینده را نیز در وضعیت تجربی ناب و تکینی قرار میدهد که ما حصل آن اعتلای وجود اوست.
حال به مدد استعاره گفته شدهی “فرزند-والدین” میتوانیم بسیاری از پدیدههایی را که در محیط پیرامونی مان زاییده میشوند و به بالندگی میرسند بهتر درک نماییم، و دریابیم که چه خون دلها باید خورد تا گُلی حاصل شود و میوه ای به بار نشیند:
“روغنی در شیشه بینی، صاف و روشن ریخته
غافلی بر سر چه آمد کنجد و بادام را”
چهارده سال پیش فرزندی در خانواده کوهنوردی ایران، زاده شد که بانیاناش”صد قافله دل همره”عاشق و سرشار از شوق و غرورش بودند. کوهنوردانی که توانستند با همدلی و دوستی، فرزندی را که ” اسپیلت” نام داشت به دنیای کوهنوردی جامعه ایران معرفی کنند. آن طفل نوپا هم اکنون نوجوانی ۱۴ ساله است که باد و بارانهای روزگار را پشت سرگذاشته است و ریشههایش را در دل خاک این سرزمین به خوبی نشانده است. امروز اسپیلت نه یک باشگاه بلکه- خواسته یا ناخواسته- یک موجود زنده اجتماعی است که در متن جامعه به صورت عام، و در دل جامعه کوهنوردی به شکل خاص، برایخود جایی درخور و شایسته باز کرده است. آنهایی که دوران طفولیت و کودکی اسپیلت تا به اکنون را تجربه کردهاند به خوبی میدانند که زاده شدن اسپیلت یک لحظه تاریخی بود اما نمو و پایداری آن یک فرآیند دشوار و پرفراز و فرود اجتماعی بوده است. کم نبودند تیرهای بلای روزگار که به شکلهای مختلف بر سر باشگاه اسپیلت باریدن گرفتند اما خوشبختانه اسپیلت توانست تاب آورد و گزندی ندید: گسستنهای انسانی در ادامه مسیر رشد باشگاه، تلاطمهای کمر شکن اقتصادی و تورم، وکمبودهای تجهیزات فنی تنها شِمّهای از آن تیرهای بلا بودهاند. بنابراین پر بیراه نیست اگر بگوییم درمتن اجتماعی، فرهنگی، و اقتصادی جامعهای که عوامل نهادستیز بسیارزیادی با همپوشانی چشمگیرفعال بوده اند و کماکان نیز هستند، اسپیلت توانسته است تا بدین جای کار جان سالم بدر ببرد.
بنابراین باید ظهور هر پدیدهای را با توجه به بافت و زمینه اجتماعی، فرهنگی، و اقتصادی خاصی که درآن شکل میگیرد مورد بررسی و ارزیابی قرار داد. ظهور اسپیلت به عنوان باشگاه خصوصی حرفه ای در زمینه کوهنوردی و سنگنوردی نخستین تجربه در نوع خود در ایران محسوب میشود چرا که هرآنچه پیش از آن در ایران شکل گرفته در قالب انجمنها و گروههای مردمی و یا حرفهای بوده است اما مشخصا به عنوان یک باشگاه انتفاعی حرفهای کوهنوردی پیش از شکل گیری اسپیلت نمونه ای درایران وجود نداشته است. همین دوگانه “حرفهای-انتفاعی بودن” ویژگی های منحصر بفردی به باشگاه بخشیده که یقینا در تابآوری اسپیلت در برابر تلاطمهای اقتصادی و اجتماعی نقشی بسزا داشته است.
شاهد مثال اینکه باشگاه صرفا با هزینههای اعضای باشگاه و خدمات تخصصی و حرفهای که ارائه میشود تا بدینجای کار اداره شده است و هیچ نوع بودجه عمومی و فدراسیونی دریافت نکرده است.
بدون تردید بارزترین وجه ممیزه اسپیلت استمرار در اجرای برنامههای هفتگی با کمترین میزان آسیبها و تلفات است که تا بدینجای کار، کارنامه باشگاه را در مقایسه با انجمن ها و گروههای بزرگ و پرافتخاری چون باشگاه دماوند از این حیث درخور توجه ساخته است.
با این همه اسپیلت تازه یکی دوسال است که پای به دوره نوجوانی گذاشته است و آنچه را که باید بدان همت گمارد نه افتخار به گذشته بلکه نگاه و برنامهریزی برای آینده است. اگر بلوغ و بالندگی غایت اسپیلت در سالهای پیش رو ست بی شک گذشته باید برایش چراغ راه آینده باشد و تجربه زیستهی چهارده ساله این نوجوان همواره باید در انبان اش در دسترس باشد تا اینکه مرحله مهمتر بالغ شدن را درستتر طی نماید.
به عنوان کسی که یک دهه با اسپیلت زیستهام و گاه خیلی دور و گاه خیلی نزدیک از آن به پیش رفتهام، همواره اسپیلت را نه یک نام تجاری شخصی متعلق به یک فرد یا گروه دیدهام و نه صرفا یک محیط حرفهای ورزشی. اسپیلت برای من نمونه عینی یک نهاد نوپای بالنده و رشد یافته در سرزمینی به غایت نهادستیز ازمنظر تاریخی است که شایسته توجه و مراقبت بسیار است؛ سرزمینی که قرنهاست اسیربلای کوتاهمدت گرایی است. پدیده کوتاهمدت گرایی چه در سطح فردی ، و چه در سطحی گروهی و اجتماعی، هر گونه توجه و اعتبار بخشی به بلندمدت گرایی و چشمانداز طولانی داشتن را نشانه گرفته و در چندین سده اخیر از انسان ایرانی موجودی غایتگریز و ناشکیبا ساخته است. اسپیلت در این زمینه
سربرآورده و هر آنکه به این نهاد نوپا دلبستگی دارد –از بنیانگذار و مدیران گرداننده آن تا همه اعضای قدیم و جدید- و خواهان تداوم و بقای آن است باید این ملاحظات تاریخی و اجتماعی را در نظر داشته باشد. جای تردیدی نیست که اسپیلت نباید خود را در وضعیتی متصلب و انعطاف ناپذیر در برابرتحولات اجتماعی و فرهنگی درون باشگاهی و همچنین در سطح کلان جامعه نگهدارد و نسبت به نگرشهای نو و متفاوت از خود گشودگی نشان دهد تا زمینه برای تابآوری بیشترش در این محیط متلاطم و نامطمئن از نظر اقتصادی و اجتماعی جامعه ایرانی فراهم شود. تساهل و مدارا در برابر طرح مسائل از سوی اعضا درباره ابعاد مختلف موضوعات باشگاهی تقویت کننده پیوندهای درون باشگاهی خواهد بود و هر گونه مقاومت در پذیرش چنین دیدگاهی در نهایت باعث تقویت پدیده مخرب ومزمن کوتاهمدتگرایی میشود.
پنج سال پیش در نهمین سالگرد تاسیس باشگاه دلنوشتهای برای کودک ۹ سالهای نوشتم که پیوندعاطفی عمیقی داشتم اما امروز معتقدم که ضرورت نگاه منطقی و انتقادی به اندازه پیوندهای عاطفی حائز اهمیت است و هیچ کدام نیز نافی دیگری نیست. اسپیلت با ترکیب پیوندهای عاطفی و انتقادی به شکلی توأمان میتواند خود را از دام اسارت در مرداب روزمرهگی و فرسایش رها سازد و مسیر پیشِرو را با گامهای مطمئنتر و قویتری بردارد و بداند که بزرگترین سرمایه باشگاه در این راه داشتن اعضای همدل و منتقد است. جان سخن اینکه، اگر اسپیلت به دنبال قد کشیدن و نیافتادن در ورطه کوتاهمدتگرایی است نباید خود را مسحور آرامش های کاذب کند و آماده روبرو شدن با چالشها و طوفانهای
شیرینی شود که با آن مواجه میشود و از آنها نهراسد. به قول استاد شفیعی کدکنی :
حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارآم درون دشت شب خفته ست
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمرخوابش آشفته ست.
علی صباغی
عضو باشگاه کوهنوردی و سنگنوردی اسپیلت
ششم تیرماه یکهزارو سی صد و نود و نه