آشنایی با «ادورنه پاسابان»

ارسال شده توسط در 22 آوریل 2015 ۲ دیدگاه | دسته بندی شده در آخرین اخبار, اخبار, گالری, مقالات و نوشته ها

آشنایی با «ادورنه پاسابان»

 

آیا می‌دانید اولین کسی که موفق شد از میان زنان تمام قله‌های ۸۰۰۰ متری جهان را صعود کند، کیست؟

آیا مایلید این شخصیت ویژه را بهتر بشناسید و با افکار بلندش آشنا شوید؟

به راستی در هیچ ورزشی چون کوهنوردی عدالت در مورد زنان به درستی اجرا نمی‌گردد. چون که آنان باید دوشادوش مردان و همسان با آنان بر بلندای قله‌های جهان گام بگذارند.

در تمام رشته‌های ورزشی رقابت و حضور مردان و زنان در میدان‌های ورزشی به طور جداگانه صورت می‌گیرد ولی در زمین ورزش ما (کوهستان) این امر رخ نمی‌دهد و مردان و زنان در کنار هم و با دو نوع فیزیک متفاوت به این ورزش می‌پردازند.

اگر بپذیریم که مردان به واسطه عضلات و مفاصل بزرگ‌تر، نسبت به زنان قوی‌تر هستند باید این را هم قبول کنیم که اگر زنی مانند یک مرد و دوشادوش او به قله‌ای پا می‌گذارد، پس به مراتب قوی‌تر و بااراده‌تر از آن مرد است.

بیایید با هم با شخصیت زنی آشنا شویم که به این موفقیت بزرگ رسیده و به عنوان اولین بانوی کوهنورد به باشگاه ۸۰۰۰ متری‌های جهان پیوست ولی قبل از آن باید تشکر ویژه‌ای از دوست فرهیخته‌ام جناب آقای محمد اسماعیلی داشته باشم که با تحقیق و ترجمه مطالب فوق و نگارش مقدمه‌ای خاص این امکان را برای ما فراهم کرد تا بتوانیم این مقاله خواندنی را که در دو بخش خواهد بود در اختیار اعضای باشگاه و دیگر خوانندگان این سایت قرار دهیم.

 

مسئول باشگاه اسپیلت

 

*****

 

مقدمه:

 

این سومی کیست که همیشه در کنار تو گام می‌زند
به شمارش که می‌آورم، من هستم و تو
اما نگاه که می‌کنم به مسیر سفید روبرو
می‌بینم همیشه کسی در کنار تو گام می‌زند
پیچیده در ردایی و دستاری به پیش می‌خرامد
زن است یا مرد نمی‌دانم
ولی کیست این سومی که آن سوی توست؟

 

تی اس الیوت شاعر، این شعر را در سال ۱۹۲۲ تحت عنوان سرزمین برهوت (The waste land) خطوط ۳۵۹ تا ۳۶۵ سرود. منبع الهام این شعر، کتاب «جنوب» نوشته کاشف انگلیسی ارنست شاکلتون بود که در اکسپدیشنی که در سال ۱۹۱۶ به قطب داشت، در بازگشت از فردی فرضی (همراه) نام برد که در مسیر بازگشت به همراهشان بود و آنها را راهنمایی می‌کرد. با این شعر تی. اس. الیوت فرد همراه، تحت عنوان پدیده همراه (فرد سوم) یا The third man phenomenon نام گرفت.

جان گیگر (John Geiger) پدیده همراه را در کتاب خود به نام فاکتور فرد سوم عبور از غیرممکن (The third man factor surviving the impossible) اینگونه شرح می‌دهد:
همراه (The third man) موجود نامرئی است که در شرایط بحرانی ظهور می‌کند. وقتی انسان‌ها در استرس شدید و در تلاش برای نجات از مرگ هستند تا به عنوان کمک و آرامش‌دهنده و حمایت‌کننده عمل کند. جان گیگر توضیح می‌دهد که از نقطه نظر روحانی و مذهبی توضیح این پدیده کاملاً آشکار است ولی دیدگاه علمی قوی‌ای نیز در پشت The third man (همراه) موجود است که می‌تواند یک مکانیزم تطبیقی (که از عکس‌العمل بیوشیمیایی تا سوخت ناقص فعالت مغزی در نوسان است) باشد.

جان گیگر توضیح می‌دهد که اگر درک کنیم فرد همراه (The third man factor) بخشی از ماست، همانطور که آدرنالین در بدن عمل می‌کند، بنابراین ما قادریم درستیابی آسانی به آن پیدا کنیم.

 

در سال ۱۹۳۳ فرانک اسمیت (Frank Smythe) تقریباً اولین نفری می‌شد که درصدد صعود به قله اورست بود. این کاشف انگلیسی به همراه تیمی اقدام به صعود کرد. صعود به قله خسته‌کننده بود و تمامی افراد هم‌تیمی بازگشتند و قادر نبودند از میان بادهای شدید، سرما، یخ و اکسیژن پایین به صعود ادامه دهند، ولی اسمیت به تنهایی به مسیر صعود به قله ادامه می‌دهد. اگر چه هرگز به قله نرسید، ولی بعدها در خاطراتش اینگونه بیان می‌کند و از چیزی صحبت می‌کند که دانشمندان تحت عنوان (The third man) می‌شناسند. او می‌گوید: در مسیر صعود به قله، دست به جیب کردم و شکلاتی را خارج کردم و به دو نیم تقسیم کردم تا به همراهم بدهم. به اطراف نگاه کردم ولی کسی آنجا نبود. تمام زمانی که در حال صعود به قله بودم احساس قوی‌ای داشتم که من توسط یک شخص در حال همراهی هستم و این احساس بقدری قوی بود که تمام تنهایی‌ام از بین رفت.

 

کوهنورد داگ اسکات (Doug Scott) و همنوردش داگال هستن در سال ۱۹۷۵ اولین صعود به اورست را از رخ جنوب‌غربی به عنوان اولین انگلیسی که این رخ را فتح می‌کردند عملی کردند و او سندرم همراه (The third man) را اینگونه توضیح می‌دهد: تصور کنید کسی با شما در حال حرکت است. حضوری که آرامش‌بخش است و به شما می‌گوید که قدم بعدی چیست و آن می‌تواند صدایی بسیار قوی باشد که از درون سینه شما برمی‌خیزد.

 

رینهولد مسنر، کوهنورد افسانه‌ای ایتالیایی می‌گوید: در جایی که اضطراب، ترس، غم، خستگی و ضعف شما را دربر می‌گیرد و مرگ را لمس می‌کنید، چیزی ظاهر می‌شود. یک فرشته نگهبان، یک همراه (The third man) که شما را از میان غیرممکن عبور می‌دهد.

 

جان گیگر می‌گوید: این ظرفیت خیره‌کننده‌ای است که اگر شما در ارتباط با آن فکر کنید این ظرفیت باعث می‌شود هیچگاه واقعاً احساس تنهایی نکنیم و اینکه ما این توانایی را داریم که این منبع را در زمانی که شدیداً به آن نیاز داریم بخوانیم تا در مواقع نیاز به ما کمک کند.

 

این مقدمه گوشه‌ای از پاسخ به خود بود که چگونه بعضی از انسان‌ها به توانایی دست می‌یابند و آن امر غیرممکن را عملی می‌کنند. چگونه ادورنه پاسابان توانست از دو مرگ حتمی نجات یابد و بر افسردگی خود غالب شود و در نهایت ۱۴×۸۰۰۰ meter خود را به پایان برساند و یا گرلینده کالتنبرونر افسانه‌ای هنگام سقوط فردریک اریکسون با وجود ریزش بی‌امان سنگ‌ها در K2 توانست بعد از ۱۱ ساعت خود را به تنهایی به بیس‌کمپ برساند و نهایتاً ۱۴×۸۰۰۰ meter خود را بدون اکسیژن و شرپا و با روش Alpine style به پایان برساند.

 

اولین بار که صعودهای ۱۶گانه در ۱۶ هفته متوالی به دماوند را می‌خواندم به غیرممکن بودن آن می‌اندیشیدم! بعدها تصورم براین بود که بعضی از انسان‌ها آنچنان که هرمان هسه در دمیان می‌گوید نشان‌دار شده‌اند. اکنون نیز براین عقیده‌ام انسان‌هایی که غیرممکن را به ممکن تبدیل می‌کنند به خود آموزش می‌دهند که از دورن خود نیرویی با توان بالا و همراهی نیرومند بیرون بکشند که دستشان را بگیرد و از میان غیرممکن‌ها عبور دهد.

 

نگارنده با احتیاط از این نیرو با دیگران صحبت می‌کنم ولی در کوهستان هنگامی که تنهایی شما را دربرمی‌گیرد یا به دنبال آن تنهایی هستید و وقتی این نیرو را فرا می‌خوانید برای تطهیر روح و روان شما و دمیدن روح زندگی در شما، حیات را برای شما به عنوان یک هدیه متجلی می‌کند و به این شعر آرسنی تارکوفسکی می‌اندیشید:

در جهان مرگ نیست
جاودانه‌اند همه چیز.

 

م. اسماعیلی

 

*****

بیوگرافی

ماجراجویی که ۹ سال طول کشید سرانجام در ۱۷ ماه مه ۲۰۱۰ به پایان رسید.

 

زمانی که از فراز شیشاپانگما، ادورنه پاسابان اسپانیایی با بیسیم اطلاع داد «رویایم به تحقق رسید» و بدین ترتیب تمام ۱۴ قله بالای ۸۰۰۰ متری جهان را فتح کرد.

ادورنه پاسابان از خانواده‌ای مرفه در ایالت باسک اسپانیا در شهر تولوسا (Tolosa) در سال ۱۹۷۳ متولد شد. هدف خانواده بالاخص پدرش برنامه‌ای برای آینده او به عنوان یکی از گردانندگان کمپانی خانوادگی‌اشان بود. او در ۱۴ سالگی در یکی از کلاس‌های کوهنوردی محل زندگیش ثبت‌نام کرد و در ۱۶ سالگی هنگامی که به اتفاق خانواده از اسپانیا عازم تعطیلات به آلپ شد، قله مون‌بلان به ارتفاع ۴۸۰۷ متر را فتح کرد.

در سال ۱۹۹۰ او به کوه‌های آند رفت و ۷ قله جدید را فتح کرد و به ارتفاع ۶۳۱۰ متر در اکوادور در کوه چیمبورازو (Chimborazo) رسید.

او در ارتباط با کوهنوردی علاقه و شور خاصی از خود بروز می‌داد. اما چند سال طول کشید تا تبدیل به کوهنوردی حرفه‌ای شود. در همین ایام او برای گرفتن مدرک مهندسی خود نیز تلاش می‌کرد.

در سال ۲۰۰۱، ادورنه هیمالیانوردی خود را آغاز کرد و نهایتاً در سال ۲۰۱۰ با صعود به شیشاپانگما تمامی ۱۴×۸۰۰۰ meter را فتح کرد.

در آخرین اکسپدیش خود، پاسابان در مصاحبه با روزنامه El Pais در بیلبائو گفت: من از درون بسیار ضعیف هستم. به خاطر اینکه من کوه‌ها را صعود می‌کنم به نظر می‌رسد باید خیلی قوی باشم، اما من قوی نیستم. در دهه سی زندگی‌ام در مورد کوهنورد حرفه‌ای بودن از خود سئوال کردم: آیا ارزش این همه از خودگذشتگی را دارد؟ من بین شغل خود به عنوان مهندسی و کوهنوردی در تردید بودم. زندگی من بی‌ثبات بود و این بی‌ثباتی مرا به سوی افسردگی سوق می‌داد که من با ایمان به کاری که انجام می‌دادم توانستم خود را از آن برهانم. بعد از اینکه «۱۴تایی»های خود را تکمیل کردم، قصد صعود به اورست بدون اکسیژن را دارم و آرزوی دیگر مادر شدن است. حالا زمان «۱۴تایی»هاست و وقتی آن را کامل کردم قصد دارم سروسامانی به زندگی خود بدهم. زندگی با مردان در کوهستان به هیچوجه آن طور که انتظار می‌رود خوشایند نیست. جایی برای عشق در کوهستان نیست. زندگی عشقی من وحشتناک است. یافتن یک شریک زندگی در جایی که در بین مردان محصور هستی دشوار می‌شود اما وقتی از او سئول شد اگر دختری داشتی و می‌خواست به هیمالیا برود چه می‌کردی، او گفت: البته از او حمایت می‌کردم.

ادورنه پاسابان دو بار موفق شد از مرگ حتمی نجات یابد. بار اول در سال ۲۰۰۴ هنگامی که به K2 صعود کرد و در بازگشت با کمک هم‌تیمی‌هایش نجات یافت ولی ۲ انگشت پای خود را از دست داد و بار دوم در سال ۲۰۰۹ در بازگشت از کانچن‌جونگا در کمپ ۳، پزشک اکسپدیشن توصیه کرد که از اکسیژن برای دو ساعت استفاده کند در غیراین صورت زنده نخواهد ماند. در صعود به اورست او به کمک اکسیژن صعود کرده بود و بقیه کوه‌ها را بدون اکسیژن کمکی صعود کرد.

ادورنه پاسابان ششمین زنی بود که در سال ۲۰۰۴ قله K2 را صعود کرد و شایعه نفرین شدن K2 برای زنان را شکست. قبل از او ۵ نفری که قله را صعود کردند، ۳ نفر در بازگشت کشته شدند و از دو نفر دیگر که K2 را فتح کردند واندا رتکویچ کوهنورد افسانه‌ای لهستانی در کانچن‌جونگا کشته شد و چانتال مادویت فرانسوی نیز در دائولاگیری در چادرش به همراه شرپا بر اثر اصابت یخ و شکستگی گردن در حالی که مرده بودند یافت شدند.

ادورنه پاسابان ۲۰ اکسپدیشن به هیمالیا را سرپرستی کرده است و اولین زنی است که تمام ۱۴ هشت‌هزار متری دنیا را فتح کرده است. در ۱۷ ماه مه ۲۰۱۰، او ۲۱امین نفری بود که تمام ۱۴ هشت‌هزار متری دنیا را فتح کرد.

در مصاحبه‌ای Erminio Ferari (ارمینو فراری) از Planet mountain سئوال می‌کند: شصت سال پیش دو فرانسوی، هرزوگ و لاچنتال به قله آناپورنا رسیدند. اولین ۸۰۰۰ متری که صعود شد. لیونل تری یکی از اعضای اکسپدیشن موفق، کتابی براساس آن تجربه صعود نوشت که از نظر جهانی نیز مشهور شد: فتح بی‌حاصل (Conquerous of the useless) آیا این چیزی است که کوهنوردان انجام می‌دهند؟ انسان‌هایی که در ریسک هستند و انسان‌هایی که دریافته‌اند که دقیقاً این تجربه «بیهودگی» ارزش همه چیز را دارد؟

ادورنه پاسابان پاسخ می‌دهد: چیزی که مرا به آلپینیسم کشاند به قدری شخصی است که توان توضیح آن را ندارم. رینهولد مسنر هنگامی که «۱۴تایی»های خود را به اتمام رساندم به من گفت: «تمام چیزی که تو انجام دادی کاملاً بیهوده است. اما تو آن را برای خود انجام دادی. مهم این است که ارزش چیزی را که انجام دادی از درون وجود خود حس کنی. من همه چیز را پای هدفم گذاشتم، خانواده، دوستانم و …. من بهای زیادی پرداخت کردم و من اکنون شادم.

 

شرح صعودهای ادورنه پاسابان به قلم خود:
۱- اورست (بهار ۲۰۰۱)
اورست اولین قله ۸۰۰۰ متری من بود و سومین تلاش من برای صعود به قله بود که در سال ۲۰۰۱ موفق شدم. چون در ارتفاعات بالا تجربه‌ای نداشتم بنابراین در صعود از اکسیژن مکمل استفاده کردم و این تنها کوهی بود که اکسیژن استفاده کردم. بنابراین برای تکرار آن بدون اکسیژن در بهار ۲۰۱۱ به اورست بعد از ۱۰ سال بازخواهم گشت.

۲- ماکالو (بهار ۲۰۰۲)
در ماکالو من قادر بودم هیمالیای واقعی را تجربه کنم چون کسی دیگر در کوهستان دیده نمی‌شد. ما کار بسیار سختی داشتیم اما واقعاً از صعود لذت بردیم.

۳- چوآیو Chooyu (پاییز ۲۰۰۲)
بسیاری کوهنوردان Chooyu را آسان‌ترین کوه ۸۰۰۰ متری در جهان می‌دانند اما من براین عقیده نیستم. چون هیچکدام از ۱۴ قله ۸۰۰۰ متری به عنوان آسان تلقی نمی‌شوند. واقعیت اینجاست که اگر چه چوآیو زیاد تکنیکال و خطرناک نیست ولی هنوز به عنوان یک قله جدی مطرح است. چند نفر از دوستانم در این صعود همراهم بودند و لذتبخش بود.

۴- لوتسه (بهار ۲۰۰۳)
لوتسه به اورست بسیار نزدیک است در حقیقت هر دو یک بیس‌کمپ دارند و کمپ ۱ و ۲ و ۳٫ این بدان معنی است من وقتی صعود را شروع کردم بخشی از مسیر را می‌دانستم.

۵- گاشربروم I (تابستان ۲۰۰۳)
این اولین بار بود که در پاکستان بودم و همه چیز برای من تازگی داشت. گاشربرومI و II، بیس‌کمپ و کمپ ۱ یکسانی دارند. کاملاً خوش‌شانس بودم چون می‌توانستم هر دو قله را با هم صعود کنم.

۶- گاشربروم II (تابستان ۲۰۰۳)
گاشربروم I کاملاً از گاشربروم II مشکل‌تر بود.

۷- K2 (تابستان ۲۰۰۴)
این اکسپدیشن نقطه عطف زندگی من بود و مرا تغییر داد و برای اولین بار با مرگ مواجه شدم. ما به قله خیلی دیر رسیدیم و در راه بازگشت من ناگهان متوقف شدم و خواب‌آلوده شدم. خوشبختانه دوستان من مرا یافتند و بیدارم کردند. به طوری که قادر به حرکت شدم. در هر دو پایم دچار یخ‌زدگی شدیدی شدم و ۲ انگشت پای خود را از دست دادم و بعد از آن به فکر کنار گذاشتن کوهنوردی افتادم.

۸- نانگاپاربات (تابستان ۲۰۰۵)
بعد از K2، نانگاپاربات بزرگترین تلاش من بود. این بدین معنی است که مجبور بودم که به پاکستان بازگردم و یکبار دیگر کوه مشکل دیگری را صعود کنم. انگیزه‌ام را به دست آوردم و صعود را با موفقیت انجام دادم.

۹- برادپیک پاکستان (تابستان ۲۰۰۷)
بعد از یک سال از بسیاری از تردیدها در ارتباط با موفقیتم در هیمالیا، برادپیک واقعا کوه مشکلی نبود و باعث ریکاوری من و اعتماد به نفس من شد که نیازمند به ادامه کوهنوردی بودم. بعد از صعود برادپیک، ایده تمام کردن تمام ۱۴×۸۰۰۰ meter به ذهنم آمد.

۱۰- دائولاگیری (بهار ۲۰۰۸)
این سومین بار بود که برای صعود به دائولاگیری تلاش می‌کردم. در اکسپدیشن‌های قبلی (۱۹۹۸ و ۲۰۰۱) من سه نفر از دوستانم را از دست دادم. بازگشت به دائولاگیری برای من بسیار ویژه بود. این بار صعود موفقیت‌آمیز بود.

۱۱- ماناسلو (پاییز ۲۰۰۸)
رفتن به بیس‌کمپ ماناسلو یکی از زیباترین لحظات بود. ما با بارش برف شدیدی مواجه شدیم که مجبور شدیم برای هفته‌ها در بیس‌کمپ در انتظار بمانیم و وقتی هوا تمیز شد ما تلاش زیادی کردیم که به قله صعود کنیم.

۱۲- کانچن‌جونگا (بهار ۲۰۰۹)
این اکسپدیشن واقعاً مشکل بود و بسیار شبیه به صعود K2 بود. ما به قله دیروقت رسیدیم و در بازگشت به کمپ ۴، من بی‌نهایت خسته و ضعیف بودم و بدن من کاملاً از کار افتاده بود ولی ذهنم کاملاً خوب کار می‌کرد. خوشبختانه هم‌تیمی هایم برای بازگشت به بیس‌کمپ به من کمک کردند و من از کوه پایین آمدم.

۱۳- آناپورنا (بهار ۲۰۱۰)
یکی از خطرناک‌ترین قله‌های ۱۴تایی می‌باشد. ما اولین تیمی بودیم که در بهار ۲۰۱۰ به کوهستان رسیدیم. بنابراین فشار زیادی آوردیم قبل از اینکه دیگر گروه‌ها برسند قله را صعود کنیم. مشکل‌ترین قله بالاخره در سومین تلاش صعود شد.

۱۴- شیشاپانگما (بهار ۲۰۱۰)
شیشاپانگما با ارتفاع ۸۰۱۳ متر به عنوان چهاردهمین کوه ۸۰۰۰ متری می‌باشد که مرا بیش از همه پس زد. پنج بار تلاش کردم تا بالاخره در بهار ۲۰۱۰ آن را صعود کردم. وقتی که به قله رسیدم نمی‌توانستم از گریستن خودداری کنم. من رویای خود را برای اتمام رسانیدن تمامی قله‌های ۱۴، ۸۰۰۰ متری دنیا به پایان رساندم. فوق‌العاده بود. هوا عالی بود و ما می‌توانستیم مدت زیادی بر روی قله بمانیم. زمان فراموش نشدنی بود.

 

در حال حاضر ادورنه پاسابان آژانس مسافرتی خود به نام KABI را داراست که مسافرت به ایالت باسک و پیرنه را برنامه‌ریزی می کند. در عین حال بنیادی برای آموزش بچه‌ها در هیمالیا ایجاد کرده است.

 

نیوزویک ادورنه پاسابان را به عنوان ۱۵۰ زن با نفوذ جهان معرفی کرد و در سال ۲۰۱۱ ادورنه پاسابان توسط مجله نشنال جئوگرافیک به انتخاب مردم به عنوان ماجراجوی سال شناخته شد.

 

ادورنه پاسابان در اسپانیا تحت عنوان قهرمان ملی شناخته می‌شود. او در حال حاضر در اسپانیا و خارج از آن سخنرانی می‌کند.

 

*****

 

ادامه این مقاله که شامل معرفی ادورنه پاسابان (از زبان خودش) و مصاحبه با خبرنگار نشنال جئوگرافیک خواهد بود، هفته آینده (چهارشنبه) در همین سایت منتشر می‌شود.

۲ دیدگاه to “آشنایی با «ادورنه پاسابان»”

  1. پگاه شاهرخی می گوید:

    آن موقع که من ،کوه و نفر سوم هستیم،نفر سوم ،کائنات یا خدا؟باور من چیست؟
    باور من این است که من ذره ایی از قدرت لامتناهی طبیعت هستم که اگر بخواهم می توانم.
    درک تجارب انسان هایی که تصفیه و تزکیه شده اند تا اجازه قدم نهادن در زیباترین ها را بیابند، چه آشنا و چه رمز آلود است که از ضمیر ناخودآگاه قابل درک می شود.
    در نقطه آخر همه به یک جا می رسیم اما آنچه که همراه خود می آوریم حاصل همان سختی ها ، دردها ، لذت ها و اشک هایی از سر گذشتن ها و رفتن و فهمیدن هاست.

  2. جت استریم چیست؟ (بازنشر) | باشگاه کوهنوردی اسپیلت می گوید:

    […] ۳- آشنایی با ادورنه پاسابان […]

دیدگاه خود را بیان کنید