گزارش صعود قله گرچان از مسیر روستای کهنه ده/جاده چالوس ۴ آبان ۱۴۰۳- هر هفته یک برنامه«شماره ۱۱۰۳»
این قله در ابتدای خطالرأسی قرار گرفته است که به قلل کلاش ویا و هفت خونی و کهار و ناز و در ادامه به قلل منطقه طالقان متصل است.
ساختار این قله نیمه صخره ای و دارای چهار قله فرعی و اصلیست که به فاصله کمی از هم قرار گرفته اند.
قله اصلی گرچان ۳۷۷۲ متر ارتفاع دارد.
قبل از قله گرچان قله سنگی هزار بند به عنوان اولین قله این خطالرأس واقع است.
سیزده سال بود از این مسیر قله گرچان را صعود نکرده بودم.
هیجان خاصی برای این صعود داشتم اما سرفه هایی از شب گذشته سراغم آمده و بی حالم کرده بود. کمی که هوا روشن شد حرکت کردیم.
هوای سرد و بارش برف تازه قطع شده و همه جا سفید پوش بود.
بعد از گذشتن از روستا وارد دره که شدیم متوجه شدم مسیر صحیح نیست و دوباره به اول روستا برگشتیم.
به سختی از رودخانه گذشتیم و یال را پیدا کردیم و به شکل تراورس سوارش شدیم.
شیب تندی جلومان سبز شد و ما کم کم صعود را شروع کردیم.
به هر صخره ای که میرسیدیم انگار کف صابون رویش ریخته شده و کاملا لغزنده بود.
شیب یال که کم شد نفسی تازه کردیم و حرکت را ادامه دادیم.
صعود قله گرچان از این مسیر پاکوب مشخصی ندارد و باید خود صعود کننده مسیر را پیدا کند که با توجه به برف روی یال کار ساده ای نبود.
هوا حسابی سرد بود و پیشبینی ما مثل همیشه متفاوت از آنی بود که تصور می کردیم.
باد که شدت گرفت ایستادیم و همه لباس های مان را پوشیدیم و دوباره حرکت کردیم.
بخش صخره ها را به سختی رد کردیم و به پای شیب های تند زیر قله اول رسیدیم که برف زیادی داشت و مه هم همه جا را گرفته بود.
در آنجا سرفه های من زیاد شده بود و کم کم روی صدایم اثر می گذاشت.
حدود ساعت دوازده به قله اول رسیدیم که هوا صاف شده بود اما سرمای گزنده همچنان ادامه داشت.
قله های زیبا و زیادی از دور دیده می شدند از توچال و کلون بستک تا سرکچال و خلنو و آزاد کوه.از علم کوه تا هفت خوانی و ناز و کهار و هزاربند و خیلی قله دیگر.
وقت زیادی نداشتیم .مسیر برگشت طولانی بود.
به دو تیم تقسیم شدیم ؛ سه نفر از بچه ها به طرف قله اصلی و بقیه که چهار نفر بودیم به طرف پایین حرکت کردیم.
از قله که سرازیر شدیم متوجه شدیم دست یکی از بچه ها به دلیل نازک بودن دستکش در شرف یخزدگی هست.
با تعویض دستکش که یکی دیگر از بچه ها به او داد مسئله رفع شد.
بعد از دوساعت فرود در جایی که دید خوبی داشتیم و هوا هم آرام شده بود اطراق کردیم و منتظر بچه ها بالا شدیم.
آنها بعد از یکساعت و نیم به ما رسیدند.
درست پنجاه متر قبل از رسیدن یکی از آنها جلو دید ما حدود ده متر روی سنگها سقوط کرد و خوشبختانه بعد از لحظاتی ایستاد.
بالای سرش که رفتیم متوجه شدیم فقط از ناحیه کتف شکایت دارد و خوشبختانه بقیه قسمت های بدنش سالم هست.
از آنجایی که فردی قوی و ورزشکار و با تجربه و با روحیه ای بود توانست خوب خودش را جم و جور کند و آسیب کمی ببیند.
دست اش را روی گردنش فیکس کردیم و حدود ساعت سه بعد از ظهر با فردی مصدوم و مسیری چالشی به طرف پایین حرکت کردیم.
من سعی میکردم موارد لازم را به تیم گوش زد کنم و بهترین مسیر را فرود بروم چون فقط سه ساعت وقت داشتیم.
میدانستم با تاریک شدن هوا پیدا کردن مسیر فرود کار ساده نیست.
همین طور که گه گاهی چیزی میگفتم متوجه شدم صدایم دیگر صوتی ندارد و نمیتوانم بلند حرف بزنم و موارد را توضیح بدهم پس کار را به بچه ها سپاردم و خودم فقط راه را پیدا میکردم و پایین میرفتم.
متأسفانه مسیر صخره ای بود و برای کسی که فقط یک دستش کار می کرد فرود دو برابر سخت تر بود اما او کسی نبود که به این سادگی تسلیم این گونه آسیب ها شود و جلوی حرکت تیم را مسدود کند.
درست قبل از تاریک شدن هوا به آخرین قسمت که به گذشتن از رودخانه بود رسیدیم و به هر طریق که بود از این بخش هم گذشتیم و بعد از دوازده ساعت تلاش دوباره به روستا بازگشتیم.
موقع خداحافظی من دیگه صدایی نداشتم و فقط پچ پچ کنان با بچه ها حرف میزدم.
مصدوم هم با خوردن مسکنی در صندلی اتومبیل جا گرفت و به طرف تهران حرکت کرد.
خانم ها : پروانه چاوشی – سمیرا شاهی – معصومه شمس«عضو جدید»









