بازگشتی سالم به خانه

ارسال شده توسط در 13 ژانویه 2020 بدون دیدگاه | دسته بندی شده در مقالات و نوشته ها

(بازگشتی سالم به خانه)
یادداشتی به قلم مسئول باشگاه اسپیلت

 

ساعت ۱۳ بود که ارتفاع را سئوال کردم؟
مسئول Gps گفت: ۳۷۷۶ متر،
یعنی فقط ۱۱۹ متر پایین تر از قله کرکس که دقیقأ ۳۸۹۵ متر ارتفاع دارد.

 

از ساعت ۸:۳۰ صعود را شروع کرده بودیم.
هوای زمستانی آن روز از اول مه آلود و سرد و برفی بود.
وقتی به پناهگاه رسیدیم بدون درنگ و بدون وارد شدن به آنجا با کمی تجدید قوا دوباره حرکت کردیم …

 

و حالا در ساعت ۱۳
باد شدت گرفته بود و سرما را به منهای ۱۰ تا ۲۰ می رساند.
ابر های فشرده، اطراف مان را فراگرفته بود و بوران شروع شده بود و نقطه دیدمان را به ۱۰ متر می‌رساند.
اما ذوق رسیدن به قله رهایمان نمیکرد و همه در تب و تاب آن بودیم.

مسیر دره پایان یافته و تقریبا به اول یال صخره های منتهی به قله رسیده بودیم.

 

ادامه مسیر به خوبی در خاطرم بود، از اینجا به بعد سنگی و به طرف غرب کشیده می شد.

هنوز یک ساعت دیگر می‌توانستیم صعود کنیم.
آیا باید ریسک کوچکی کرده و این چند متر را هم صعود می کردیم؟
از نگاه بسیاری از کوهنوردان و منتقدان و حتی باشگاه داران تا همین مقدار هم کوهنوردی کردن در چنین هوایی ریسک زیادی دارد.

 

شاید مشکلترین قسمت هدایت یک تیم کوهنوردی و سرپرستی آن هنگام تصمیم به ادامه مسیر یا بازگشت از ادامه آن اتخاذ می‌شود.

در آن روز مانند هر بار دیگر در این مواقع ، نکات زیر را باید در آنی از نظر می گذرانم و تصمیم نهایی را اعلام می کردم:

  •       وضیعت هوا
  •       آمادگی جسمانی تیم
  •       چگونگی وضیعت ادامه مسیر
  •       مدیریت زمان
  •       و از همه مهم تر بررسی وضیعت فرود و ساختن پیش نمایش آن در ذهن و پندارم …

 

اگر هدف نهایی همه برنامه های کوهنوردی جهان در هر سطح را (بازگشتی سالم به خانه) تعریف کنیم و آن را بپذیریم پس واضح است در تصمیم گیری های یک سرپرست برنامه باید این هدف برای خود و برای همراهان اش در الویت اول باشد.

ولی آیا این تصمیم ساده ای ست هنگامی که در چشمان همه صعود کنندگان حس و شوق صعود قله را می توان به وضوح دید؟
آنان از روز قبل خود را آماده صعود کرده اند و مایلند مدال نامریی اما با ارزش صعود را بر گردن آویزند و شادمان به خانه های خود بازگردند و طی هفته با خاطره آن صعود بر سر زندگی و شغل خود حاضر باشند.

ذوق و شوق و هیجان در دقایق پایانی صعود و هنگام رسیدن به قله به اوج خود می‌رسد و به نوعی احساسات از عقل و منطق بسیاری از کوهنوردان پیشی می‌گیرد و این شاید همان حسی است که بسیاری از ما را به کوهستان و به جدال و رویارویی پنهان و آشکار با آن می‌کشاند.

(باید اذعان کرد بیشتر حوادث کوهنوردی در نزدیکی صعود قله ها و هنگام فرود از آن ها به وقوع می‌پیوندد)

 

در اینجا سئوال اصلی این ست که یک راهبر و سرپرست برنامه که خود نیز در بسیاری از موارد یکی از صعود کنندگان است تا چه میزان باید در امواج این احساسات غرق گردد تا بتواند تصمیمات صحیح اتخاذ نماید؟

(برای زندگی و آینده خود تصمیم گرفتن یک چیزی است و تصمیم گیری برای زندگی و آینده دیگران چیزی دیگرست)

یک سرپرست برنامه کوهنوردی در بسیاری از مواقع مانند یک فرمانده عمل میکند که اگر قوانین رویارویی با کوهستان را نداند و هم تیمی های خود را به موقع از مهلکه های طبیعی دور نکند بهای سنگینی را باید تحمل کند.

 

در کشاکش برنامه های زمستانی و صعود های بلند و هیمالیایی نقش سرپرستان در هدایت تیم های کوهنوردی بسیار پر رنگ و حیاتی است.

این چنین برنامه های کوهنوردی به مثابه قمار یا بازی ست که اگر اشتباهی از طرف انسانی آن رخ دهد زیان اش جانی و غیر قابل جبران است.

 

مستی و سکرآوری این ورزش بی کران و گران است و به سختی می‌توان ضمن اینکه با تمام جسم و توان فعالیت کرد با تمام ذهن نیز تفکر کرد و تصمیم های صحیح گرفت چرا که در آن هنگام همه ما مست کوهستانیم و هوشیاری خود را مانند همه مستان روزگار تا حدی از دست داده ایم.

در آن روز ما تصمیم بازگشت از کرکس را گرفتیم که قطعأ تصمیمی صحیح بود چرا که من به عنوان سرپرست برنامه آگاه بودم قسمت نهایی صعود پر پیچ و خم و هوا مه آلود و دید اندک است و این امر امکان اشتباه و مسیر یابی غلط در زمان ترک قله را افزایش می داد و این یعنی پذیرفتن ریسکی جدید که در آن مقطع زمانی عملی عاقلانه نبود.

 

هنگام فرود برای دوستان جمله مشهوری از جهان کوهنوردی را بر زبان آوردم که می گوید:
(غلبه ذوق و شوق صعود بر رفتار منطقی) در این ورزش امری ست خطرناک که می تواند همواره همه مارا از (بازگشتی سالم به خانه) دور نگه دارد.

(زنده باد زندگی و پویندگی)

 

ذبیح اله حمیدی
صعود زمستانی کرکس

۱۳۹۸/۱۰/۲۰

دیدگاه خود را بیان کنید