اشعار و تک نوشته ها (شماره ۱۲)
صبح آمد ای ساقی، بشتاب و جامی به من ده
که این چرخ گردون، بی درنگ است و بی بنیان
با آن جام لعلت، خرابم کن
پیش از آن که خرابم کند این عالم خاکی
برخیز ز خواب و به مشرق نگر
عیش تو امروز با دست خورشید به ساغر رسیده است
کاسه سرم، ز شراب ناب پر کن
تا این که این کاسه، گل کوزه ای دگر شود
ما را مرد زهد و تقوا خطاب مکن
جامی ز شرابی صاف و گلگون، بریز و بگذر
کار صواب ما چو حافظ باده پرستیست
پس برخیز و عزم خود به کار صواب کن
ذبیح اله حمیدی
با برداشتی آزاد از غزل ۳۹۶ حضرت حافظ
۱۳۹۸/۳/۸