آشنایی با کوهنوردان نامدار جهان / به قلم محمد اسماعیلی(بخش دهم)
بخش دهم ؛ وندا رتکویچ (Wanda Rutkiewicz)– (۱۹۹۲-۱۹۴۳)
وندا رتکویچ بیشک بزرگترین بانوی کوهنورد قرن بیستم بود. او در ۲۲ اکسپدیشن فعال بود که بیشتر آنها در هیمالیا، پامیر و آلپ بودند. او موفق به صعود ۸ قله بالای ۸۰۰۰ متر جهان شد.
وندا به عنوان اولین زن کوهنورد جهان سرپرستی صعود به K2 را به عهده داشت و موفق به صعود و فرود از این قله مخوف بدون اکسیژن شد و به سلامت بازگشت و افسانه نفرین K2 برای زنان را شکست. در عین حال او به عنوان سومین زن جهان و اولین بانوی غربی موفق به صعود به اورست شد.
«تولد، شروع فعالیتهای او و علاقمندی به کوهنوردی»
وندا در سال ۱۹۴۳ در لیتوانی متولد شد. بعد از جنگ جهانی دوم به همراه خانوادهاش به لهستان مهاجرت کرد و در وروکلاو (Wroclaw) مستقر شدند. وندا تحصیلات خود را به عنوان مهندس برق از دانشکده تکنولوژی وروکلاو به پایان رسانید.
فعالیتهای ورزشی او طیف وسیعی را شامل میشد: والیبال، دویدن، شنا، پرش، پرتاب دیسک و در سالهای بعد در مسابقات اتومبیلرانی فعال بود. او اسکیباز و ژیمناست فوقالعادهای بود.
در سال ۱۹۶۱ زمانی که در تیم بانوان لهستان برای شرکت در المپیک توکیو تمرین میکرد ، با دنیای کوهنوردی آشنا شد و در سال ۱۹۶۲ کوهنوردی را در کوههای تاتراس (Tatras) (در مرز لهستان و چکسلواکی سابق) آغاز کرد. در این کوهها با گشودن مسیرهای جدید خود را برای فعالیتهای بعدیاش آماده میکرد. دو سال بعد به آلپ روی آورد و تلاشش بر روی مسیرهای کلاسیک آلپ بود. بعد از آلپ او به قلههای آسیایی روی آورد.
صعودهای شاخص او در تلاشهای ابتدایی شامل موارد زیر است:
۱- ۱۹۶۷- رخ شرقی Aiguille du Grepan
2- 1968- صعود به شرق Trollryggen (ترولیرنگن) در نروژ در تیمی متشکل از بانوان
۳- ۱۹۷۰- صعود به قله لنین در پامیر
۴- ۱۹۷۲- صعود به نوشاگ (Noshag) در هندوکوش از قلل ۷۰۰۰ متری
۵- ۱۹۷۳- شمال ستون آیگر (مسیر مسنر)
۶- ۱۹۷۸- اولین صعود زمستانی به رخ شمالی ماترهورن به همراه سه بانوی کوهنورد دیگر که صعودی بارز و تأثیرگذار بود.
۷- در ۱۶ اکتبر ۱۹۷۸ وندا رتکویچ به عنوان اولین زن غربی و سومین زن جهان برفراز قله اورست ایستاد. دقیقاً در همین روز کارول وتیولا (Karol Wojtyla) به عنوان پاپ ژانپل دوم رهبر کاتولیکهای جهان در واتیکان ـ رم انتخاب شد و از آنجایی که پاپ جدید لهستانی بود، پیامی برای وندا رتکویچ برای صعود تاریخیاش به اورست فرستاد: «خدا را شکر که در یک روز ما تا این حد بالا رفتیم.»
در زمستان ۱۹۸۰ در صعود تاریخی اکسپدیشن لهستانیها به اورست به سرپرستی زاوادا (Zawada) کریستف ویلیچکی اولین فاتح زمستانی قله اورست نشان مخصوص پاپ ژانپل دوم را در هنگام صعود به قله در اورست قرار داد. این حمایت پاپ از کوهنوردان لهستانی حکایت از تلاش بیوقفه کوهنوردان لهستانی در دهههای پیشین دارد.
در سال ۱۹۸۱ در کوه البروس یک اسکیباز به شدت با وندا رتکویچ برخورد کرد که در این حادثه دو پایش شکست و برای ۲ سال از عصای زیربغل استفاده میکرد. روحیه مبارزهجوی وندا سرانجام باعث شد که برنامه اکسپدیشن به K2 را سرپرستی کند و در تابستان ۱۹۸۶ به عنوان اولین زن کوهنورد، قله K2 را از مسیر Abruzzi Spur بدون اکسیژن صعود کرد و به سلامت بازگشت. پس از صعود به K2 دو همنورد زوج او ـ لیلیان و ماوریس باراد ـ در مسیر بازگشت از قله به علت طوفان از مسیر منحرف شدند و سقوط کردند. این اتفاق ناخوشایند برای وندا به کابوسی مبدل شد.
(در تابستان ۱۹۸۶، سیزده نفر جان خود را در این قله از دست دادند و به تابستان سیاه معروف شد.)
وندا رتکویچ در ۲ دهه لیدر بیرقیب در گسترش تاکتیکها و فلسفه کوهنوردی بانوان به ویژه در ارتفاعات بالا بود. هدف او مبارزه با باور عموم درباره ضعیف بودن زنان بود.
در سال ۱۹۸۵ او پروژه «کاروان آرزوها» را آغاز کرد. پروژهای که هر کدام از قلههای بالای ۸۰۰۰ متری را صعود کنند. هدف وندا رتکویچ این بود که اولین زن صعودکننده به تمامی ۱۴ قله بالای ۸۰۰۰ متر باشد.
«صعودهای بالای ۸۰۰۰ متر»:
۱- ۱۹۷۸- «اورست»
۲- ۱۹۸۵- «نانگاپاربات»
۳- ۱۹۸۶- «K2» ، زوج لیلیان و ماوریس باراد در بازگشت از قله جان خود را از دست دادند.
۴- ۱۹۸۷- «شیشاپانگما»
۵- ۱۹۸۹- «گاشربروم II»
۶- ۱۹۹۰- «گاشربروم I»
۷- ۱۹۹۱- «چوآیو»، صعود سولو
۸- ۱۹۹۱- «آناپورنا»، رخ جنوبی، صعود سولو
۹- ۱۹۹۲- «کانچنجونگا»، صعود نامشخص
بخشی از صعودهایی که وندا رتکویچ تحت عنوان تیم متشکل از بانوان سرپرستی کرده است:
۱۹۶۸- شرق ستون Trollryggen در نروژ
۱۹۷۸- اولین صعود زمستانی از رخ شمالی ماترهورن (به همراه سه بانوی کوهنورد)
۱۹۸۵: سرپرستی تیمی متشکل از بانوان در صعود به نانگاپاربات از رخ دیامیر (اولین تیم بانوان که موفق به صعود نانگاپاربات شدند.)
اولین زنی که نانگاپاربات را صعود کرد ، لیلیان باراد در سال ۱۹۸۴ بود که نانگاپاربات را به همراه همسرش ماوریس فتح کردند و این زوج در ۱۹۸۶ در باگشت از K2جان باختند.
«فعالیتهای وندا به موازات کوهنوردی»
وندا رتکویچ نویسنده و مقالهنویس توانایی بود. او دو کتاب منتشر کرد و گزارشات و مقالات فراوانی را درباره صعودهایش و تجربیات کوهنوردی به رشته تحریر درآورده است.
وندا طی دهههای آخرین عمرش انرژی زیادی را برای ساختن فیلم صرف کرد که گوشهای از آن شامل: رخ جنوبی آکونکاگوآ، K2 ، نانگاپاربات و گاشربروم II، و فیلمی در مورد مردم ناحیه بالتورو (Baltro)
«مرگ در کانچنجونگا»
وندا در کانچنجونگا به همراه کوهنورد مکزیکی کارلوس کارسولیو در ساعت ۳:۳۰ صبح ۱۲ ماه مه ۱۹۹۲ از کمپ ۴ (۷۹۵۰ متر) صعود به قله را آغاز کردند. بعد از چند ساعت کوهنوردی در برف عمیق، کارسولیو موفق به صعود کانچنجونگا شد و به پایین بازگشت.
او در اتفاع ۸۳۰۰-۸۲۰۰ متر وندا را دید که از نظر فیزیکی کاملاً تحلیل رفته بود و در عین حال قضاوت درستی از شرایط نیز نداشت و قصد داشت بیواک کند، در حالی که غذایی برای خوردن همراه نداشت و وسایلی هم برای بیواک همراهش نبود. وندا تصمیم داشت تا روز بعد قله را سولو صعود کند. اصرار کارسولیو برای برگرداندن وندا تأثیری در عزم او نداشت. این آخرین دیدار با بانویی فولادین بود که در کوهستان آبدیده شده بود و در نهایت کانچنجونگا این کوهنورد افسانهای را در ۴۹ سالگی برای همیشه در آغوش کشید. کوهنوردی لهستان بعد از مرگ وندا رتکویچ هرگز بدیلی برای این بانوی توانمند و با اراده نداشته است.
«زندگی شخصی وندا رتکویچ»
وندا دوبار ازدواج کرد اما عشق بزرگ او در زندگی آخرین همسرش پزشک و کوهنورد آلمانی کرت لینسه کروکر (kurt Lyncekruger) بود که در هنگام صعود به برودپیک در مقابل چشمانش سقوط کرد و جان خود را از دست داد. این واقعه برایش بسیار دردناک بود، اکسپدیشن را رها کرد و او آخرین یار زندگیش بود. وندا فرزندی نداشت.
«درباره وندا رتکویچ »
در طی ۲۵ سال فعالیت کوهنوردی ، وندا ۳۰ نفر از دوستان و همنوردانش را از دست داد ولی روح بزرگ او همواره انرژی دوباره ای در او برای ادامه کوهنوردی ایجاد می کرد.(مجله Rock ice)
او خانواده و فرزندی نداشت ولی کوهستان معنای زندگی او بود«NEVE ZURCHER ZEITONG»
وندا گفت : من مردان جالب زیادی در زندگی داشتم اما آنها هرگز زندگی مرا خلق نکردند.(مجله Zeit )
«ریشههای موفقیت کوهنوردان لهستانی در صعودهای شاخص هیمالیایی»
لهستان کشوری است که تاریخی از جنگ، تهاجم خارجی و تحت سلطه بودن را داشته است و همواره مردم لهستان برای آزادی در تلاش بودهاند و این جنگ مستمر برای کسب آزادی روح و روان قدرتمندی را در این مردم تقویت کرده است و این توانمندی از اجدادشان نسل به نسل به آنها به ارث رسیده است و روحیه مبارزهجویی در این مردم هنگامی که پای به صعودهای هیمالیایی گذاشتند در گشایش مسیرهای جدید و صعودهای زمستانی که قبل از آنها کسی موفق به انجام آن نشده بود، به شکلی بارز نمود پیدا کرد.
لهستان اولین اکسپدیشن کوهنوردی خود را در سال ۱۹۳۹ به شرق Nanda Devil در هیمالیا فرستاد. با آغاز جنگ جهانی دوم در عرض ۶ سال هیچ اتفاق مهمی در دنیای کوهنوردی رخ نداد.
بعد از سال ۱۹۴۵ و پایان جنگ، کشورهای اروپای غربی برای ارتفاعات بالا در کوههای هیمالیا تلاش خود را آغاز کردند تا در صعودها «اول» باشند و لهستان بخشی از این تاریخ کوهنوردی در جهان نبود. چون با فشارهای شوروی بعد از جنگ جهانی دوم بر لهستان، مسافرتها به خارج از کشور محدود شد و حکومت در لهستان کاملاً میلتیاریزه بود. این روند تا دهه هفتاد میلادی ادامه داشت.
پس از آنکه حکومت لهستان کوهنوردی را به عنوان یک ورزش به رسمیت شناخت، از سویی درخشش کوهنوردان لهستانی در کوههای تاتراس (Tatras) در لهستان باعث شد حکومت چند اکسپدیشن را در خارج از کشور در هیمالیا ساپورت کند. اما اکثر اکسپدیشنها توسط خود کوهنوردان لهستانی تأمین هزینه میشد.
با باز شدن شرایط برای کوهنوردان لهستانی و امکان مسافرت برای آنها، انگیزه بالایی در ثبت نشان خود بر تاریخ کوهنوردی هیمالیایی داشتند و از آنجایی که آنها در کوههای تاتراس (Tatras) در لهستان با صعودهای زمستانی تجربههای زیادی در بیواک و زندهماندن در سرمای کوهستان را به دست آورده بودند. بنابراین توانایی، صبوری و تحمل شرایط سخت برایشان مهیاتر بود و گشایش مسیرهای جدید و صعودهای زمستانی تخصص ویژه آنها در صعودهای هیمالیایی شد.
در طی دو دهه از اواسط دهه ۷۰ تا اواسط دهه ۹۰ میلادی کوهنوردان لهستانی با صعودهای خود در هیمالیا تسلط آشکار خود را در کوهنوردی نشان دادند. در عین حال افراد دیگری هم بودند که صعودهای خارقالعادهای داشتند ولی لهستانیها به عنوان یک گروه، تسلط بلامنازع خود را نشان دادند. کوهنوردان لهستانی در سرعت و روش سبکبار، گشایش مسیرهای جدید و صعودهای زمستانی در هیمالیا سرآمد بودند. در عین حال کوهنوردی بانوان مختص لهستانیها بود.
وندا رتکویچ لیدر بانوان کوهنورد در زمان خود بود و سالها از زمان خود در صعودهای هیمالیایی جلوتر بود. او در صعود به ارتفاعات بالا به عنوان قهرمان باقی ماند. او سرپرستی صعودهای شگفتآوری در هیمالیا را به عهده داشت و یک نسل بانوان کوهنورد لهستانی بعد از او ظهور کردند.
تأثیرگذارترین کوهنوردی که برنامه استراتژیک در کوهنوردی داشت، آندره زاوادا (Zawada) بود که تشخیص داد برای شاخص شدن در صحنه بینالمللی باید کوهنوردان لهستانی صعودهای زمستانی را به ارتفاعات بالای ۸۰۰۰ متر ببرند. نبوغ او تخصصش در صعودهای زمستانی بود و زاوادا مرد استراتژیک کوهنوردی لهستان اولین صعود زمستانی را به هیمالیا کشاند.
همنوردان قدرتمندی در این صعودها او را یاری میکردند. اولین صعود به قله اورست در زمستان سال ۱۹۸۰ با سرپرستی زاوادا انجام شد که کریستف ویلیچکی و لزگ سیچی موفق به صعود زمستانی اورست برای اولین بار شدند.
سبک کوهنوردی رینهولد مسنر با کوهنوردان لهستانی تفاوتهایی داشت. کوهنوردان لهستانی همچون زاوادا ـ کوکوشکا ـ کورتیکا و ویلیچکی روش منحصر بفرد خود را داشتند. در این میان لیدر کوهنوردی بانوان لهستان وندا رتکویچ هم از فلسفه خاص خود در کوهنوردی استفاده میکرد.
روش کوهنوردی و شیوه رینهولد مسنر در کوهنوردی تحت عنوان روش شرافتمندانه در کوهنوردی مطرح است (by fair means or foul) و این به معنای کوهنوردی در ارتفاعات بالا باید بدون استفاده از اکسیژن و طنابهای ثابتگذاری شده (Fixed ropes) و متکی به خود و بدون استفاده از شرپاهای ارتفاعات بالا صورت بگیرد در غیراین صورت روش شرافتمندانهای نیست. از همنوردان مسنر، هانس کامرلندر استفاده از اکسیژن در ارتفاعات بالا را مشابه به استفاده از موتورسیکلت در تور دوفرانس میداند و آن را تقلب در کوهنوردی میداند.
* Zawada (زاوادا): اکسپدیشنهای بزرگ را سرپرستی میکرد. او باعث پیشرفت روشهای طنابهای ثابتگذاری شده و روشهای سنتی شد. تخصص و استعداد ویژه او صعودهای زمستانی بود.
*یرزی کوکوشکا: این کوهنورد افسانهای لهستانی محدودیتها را جلوتر میراند. چیزی که قبل از او محدودیت در کوهنوردی محسوب میشد، با تلاش او معنی و مفهوم خود را از دست میداد. آستانه تحمل رنج او بسیار بالا بود. قدرت و توانایی کوکوشکا بسیار بالا بود. اصرار و پافشاری او در گشایش مسیرهای جدید و صعودهای زمستانی بود. تمام صعودهای زمستانی او به جز یک صعود، بدون اکسیژن انجام شد.
* Kurtyka (کورتیکا): او کوهنوردی پیشرو بود. کوهنوردی در ارتفاعات بالا برای او به راحتی کوهنوردی در آلپ بود. در غالب تیمی کوچک و بدون طنابهای فیکس شده و بدون هیچ کمپی از قبل برنامهریزی شده و با غذای اندک و گاز اندک کوهنوردی میکرد. او این روش را شب عریان مینامید. کاری که او میکرد از نظمی زیباشناختانه حکایت میکرد، چون با دقت خاصی کوهنوردی میکرد که مختص او بود.
* کریستف ویلیچکی: یک متخصص در صعودهای زمستانی بود و کیفیت قابل تمایز او سرعتش بود. او با قدرت فوقالعاده در ارتفاعات عمل میکرد. او شبیه یک ماشین کوهنوردی قدرتمند عمل میکرد.
یرزی کوکوشکا و ویلیچکی هر دو ۱۴ قله بالای ۸۰۰۰ متر خود را کامل کردند و وندا رتکویچ در مسیر تکمیل پروژه خود با ۸ صعود بالای ۸۰۰۰ متر در کانچنجونگا ناپدید شد.
کار مشکل اکثر کوهنوردان لهستانی برای تأمین هزینههای خود، از دغدغههای همیشگی آنها بود و در گزارشی که کریستف ویلیچکی در تهران در مورد تأمین هزینههای اکسپدیشن میگفت ، او اشاره به پاک کردن نمای ساختمانهای بزرگ در لهستان داشت که کوهنوردان این کار شاق و پردرآمد را انجام میدادند تا بخشی از هزینههای اکسپدیشن را تأمین کنند.اما از سویی به علت ارزان بودن کالاهای لهستانی در داخل آنها میتوانستند این کالاها را در هند و نپال با قیمت بالاتر بفروش رسانند تا ارز کافی برای تأمین هزینههایشان داشته باشند. (ولی با این حال، مرگ یرزی کوکوشکا در لوتسه در ۱۹۸۹ در ارتفاع ۸۲۰۰ متری، استفاده از طناب ۶ متری بود که به صورت دست دوم از فروشگاهی از کاتماندو خریداری کرده بود.)
سپتامبر 8th, 2016 at 3:07 ب.ظ
آقای اسماعیلی عزیز واقعا تشکر می کنم. تسلط تان بر مطلب و برقراری ارتباط زیبا مابین نحوه زندگی و سرسختی لهستانیها با بخش های مختلف زندگی بانوی اسطوره ای لهستانی هیمالیا که موجب شده پیوستگی خوبی در این دستنوشته برقرار گردد قابل تقدیر است.
واقعا انسان به این مردم سختکوش و کوهنوردان خوش آوازه آن سرزمین که شاید هرگز تکرار نشوند حس احترام عمیق می نماید. براستی کوهستان و بالاخص هیمالیا، اولین ها و بهترین هایش را تقدیم به کوهنوردانی نموده که هم در ذات انسانی و هم در توانایی های خود شایسته اند الگوی خوبی برای سایرین باشند.
عکس یادگاری زیبای کوکوشکا، ویلیچکی و خانم روتکویچ در آدرس زیر تقدیم می گردد:
http://winterclimb.com/climbing-base/item/29-wanda-rutkiewicz
سپتامبر 10th, 2016 at 8:46 ب.ظ
استاد اسماعیلی عزیز بادرود وسپاس خدمت شما.مطالب ارزنده شما همواره مورد توجه این حقیر بوده.میدانم برای گردآوری آنها زحمت فراوان میکشید.امیدوارم همیشه سلامت باشید و یار و یاور کوهنوردان و عاشقان طبیعت.
همواره سرافراز برفراز باشید.